صفت ( adjective )
مشتقات: spontaneously (adv.), spontaneousness (n.)
مشتقات: spontaneously (adv.), spontaneousness (n.)
• (1) تعریف: happening freely or done by impulse; not forced.
• مترادف: impulsive, natural, unpremeditated, voluntary
• متضاد: calculated, constrained, planned, premeditated, prepared
• مشابه: ad-lib, candid, extemporaneous, free, impetuous, impromptu, seat-of-the-pants, snap, unforced, unprompted
• مترادف: impulsive, natural, unpremeditated, voluntary
• متضاد: calculated, constrained, planned, premeditated, prepared
• مشابه: ad-lib, candid, extemporaneous, free, impetuous, impromptu, seat-of-the-pants, snap, unforced, unprompted
- She reacted to news of the disaster with spontaneous generosity.
[ترجمه A.A] او نسبت به خبرفاجعه بی اختیاربطور خیرخواهانه واکنش نشان داد|
[ترجمه گوگل] او به اخبار فاجعه با سخاوت خودجوش واکنش نشان داد[ترجمه ترگمان] او به شنیدن خبر فاجعه با generosity خود عکس العمل نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His smile in the photograph doesn't appear spontaneous.
[ترجمه محمد] لبخندش در عکس خود به خودی ( طبیعی ) به نظر نمی رسد|
[ترجمه Royal.O] لبخند او در عکس طبیعی بنظر نمی رسد.|
[ترجمه Nooshin] لبخندی در عکس طبیعی بنظر نمیرسد.|
[ترجمه گوگل] لبخند او در عکس خود به خود به نظر نمی رسد[ترجمه ترگمان] لبخندش در عکس خودی نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The anti-government demonstration had not been planned, but, rather, was an unpredicted, spontaneous event.
[ترجمه گوگل] تظاهرات ضد حکومتی برنامه ریزی نشده بود، بلکه یک رویداد غیرقابل پیش بینی و خودجوش بود
[ترجمه ترگمان] تظاهرات ضد دولتی برنامه ریزی شده، اما به جای آن، رویدادی به خودی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تظاهرات ضد دولتی برنامه ریزی شده، اما به جای آن، رویدادی به خودی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: happening without outward forces or causes.
• مشابه: automatic, ex nihilo, natural, self-acting
• مشابه: automatic, ex nihilo, natural, self-acting
- spontaneous regeneration of tissue
[ترجمه زینب سرآمد] ترمیم خودبخود بافت|
[ترجمه گوگل] بازسازی خود به خود بافت[ترجمه ترگمان] یه بازسازی به خودی خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: free, natural, and unconstrained in behavior.
• مترادف: free, natural, unconstrained
• متضاد: constrained, inhibited
• مشابه: abandoned, extemporaneous, ingenuous, open, unaffected, unguarded, unstudied, willing
• مترادف: free, natural, unconstrained
• متضاد: constrained, inhibited
• مشابه: abandoned, extemporaneous, ingenuous, open, unaffected, unguarded, unstudied, willing