• (1)تعریف: expressed by uttering words; oral. • متضاد: mute, nonverbal, silent, unspoken, written • مشابه: oral, pronounced, verbal
• (2)تعریف: using speech in a particular manner (usu. used in combination).
- a well-spoken young woman
[ترجمه محمد افراشته] یک زن جوان خوش صحبت
|
[ترجمه کیانا] یک زن جوان و خوب
|
[ترجمه گوگل] یک زن جوان خوش صحبت [ترجمه ترگمان] یه زن جوان خوب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. what you said was spoken well
هر چه گفتید بجا بود.
2. A word spoken is past recalling.
[ترجمه امیر] کلمه ای که گفته میشود گذشته را یاداوری میکند
|
[ترجمه گوگل]کلمه ای که گفته می شود یادآور گذشته است [ترجمه ترگمان]یک کلمه حرف زدن گذشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Many a true word is spoken in jest.
[ترجمه Mman] بیشتر حرف های حقیقی با شوخی گفته میشه
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از کلمات واقعی به شوخی گفته می شود [ترجمه ترگمان]بسیاری از کلمات واقعی بر سر زبان ها افتاده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The word once spoken can never be realled.
[ترجمه گوگل]کلمه ای که یک بار گفته می شود هرگز قابل درک نیست [ترجمه ترگمان]کلمه ای که یک بار با هم حرف زده می شود هرگز نمی توان آن را به زبان آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There is many a true word spoken in jest.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کلمات واقعی به شوخی گفته می شود [ترجمه ترگمان]یک کلمه واقعی در شوخی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A word spoken is an arrow let fly.
[ترجمه گوگل]کلمه ای که گفته می شود تیری است که به پرواز در می آید [ترجمه ترگمان]یک کلمه حرف زدن یک تیری است که می تواند پرواز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A word spoken cannot be recalled.
[ترجمه گوگل]یک کلمه گفته شده را نمی توان به خاطر آورد [ترجمه ترگمان]یک کلمه حرف زدن را نمی توان به یاد آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Education commences at the mother's knee, andevery word spoken within the hearsay of children tends towards the formation of character.
[ترجمه گوگل]آموزش از زانوی مادر شروع می شود و هر کلمه ای که در شنیده های کودکان گفته می شود به سمت شکل گیری شخصیت می رود [ترجمه ترگمان]تحصیل در زانو مادر آغاز می شود و کلمه ای که در میان شایعات درباره کودکان صحبت می شود منجر به شکل گیری شخصیت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We've spoken on the phone but never face-to-face.
[ترجمه گوگل]ما تلفنی صحبت کردهایم اما هیچوقت رو در رو نبودیم [ترجمه ترگمان]ما با تلفن صحبت کرده ایم، اما هرگز صورت - رو به رو نخواهیم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The new chairwoman was very well - spoken.
[ترجمه گوگل]رئیس جدید بسیار خوب صحبت می کرد [ترجمه ترگمان]رئیس جدید بسیار خوب صحبت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I find it insulting to be spoken to in that way.
[ترجمه گوگل]به نظر من توهین آمیز است که با آن چنین صحبت شود [ترجمه ترگمان]به نظر من، این توهین به این صورت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I've spoken to the manager about it.
[ترجمه گوگل]من در مورد آن با مدیر صحبت کردم [ترجمه ترگمان]در این مورد با مدیر صحبت کرده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I haven't spoken to her yet.
[ترجمه گوگل]من هنوز باهاش صحبت نکردم [ترجمه ترگمان]هنوز باه اش صحبت نکردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Fluency in spoken English is essential.
[ترجمه گوگل]تسلط به زبان انگلیسی گفتاری ضروری است [ترجمه ترگمان]رشد شیوایی در زبان انگلیسی ضروری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He needs to perfect his spoken English before going to work in Canada.
[ترجمه گوگل]او باید قبل از رفتن به کانادا کار خود را به زبان انگلیسی کامل کند [ترجمه ترگمان]او قبل از شروع کار در کانادا باید انگلیسی صحبت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
گفته شده (صفت)
said, told, spoken
انگلیسی به انگلیسی
• oral; expressed through speech; having a particular manner of speaking (i.e. soft-spoken) spoken is the past participle of speak. spoken means produced by speaking. see also well-spoken.
پیشنهاد کاربران
اسم مفعول فعل speak ۱. گفتاری ۲. ( در ترکیب ) – زبان مثال: Language is a system of communication. It uses written and spoken forms زبان یک سیستم ارتباطی است {که} به صورت نوشتاری و گفتاری استفاده می شود.
عبارت، گفته، جمله، گزاره،
محاوره ای
speak زمان حال اصلیه Spoke گذشته Spoken سوم شخصه یعنی گفته شده