1. an enlarged palpable spleen
طحال بزرگ شده و ملموس
2. Symptoms of the disease include an enlarged spleen or liver.
[ترجمه گوگل]علائم این بیماری شامل بزرگ شدن طحال یا کبد است
[ترجمه ترگمان]علایم این بیماری شامل طحال یا کبد بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He vented his spleen on the assembled crowd.
[ترجمه گوگل]طحالش را روی جمعیت جمع شده خالی کرد
[ترجمه ترگمان]He را در میان جمعیت خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Please don't shout - there's no need to vent your frustration/anger/rage/spleen on me.
[ترجمه گوگل]لطفا فریاد نزنید - نیازی نیست ناامیدی/خشم/خشم/طحال خود را روی من خالی کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا فریاد نکنید - نیازی نیست که عصبانیت \/ عصبانیت \/ خشم خود را بر روی من خالی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Paul Fussell's latest book vents his spleen against everything he hates about his country.
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب پل فوسل طحال خود را در برابر همه چیزهایی که در مورد کشورش متنفر است خالی می کند
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب پل Fussell، spleen را در برابر هر چیزی که از کشورش بدش می آید باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We pour another glass and vent our spleen on drug barons and dope fiends.
[ترجمه گوگل]یک لیوان دیگر می ریزیم و طحالمان را روی بارون های مواد مخدر و شیاطین دوپینگ تخلیه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یه لیوان دیگه می ریزیم و spleen رو روی بارن و dope خالی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I feel much better now I've vented my spleen on this subject.
[ترجمه گوگل]الان که طحالم را روی این موضوع خالی کردم، احساس خیلی بهتری دارم
[ترجمه ترگمان]حالا احساس بهتری دارم که spleen را به این موضوع خالی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There's evidence of splenomegaly, enlargement of the spleen, and of the liver.
[ترجمه گوگل]شواهدی از طحال، بزرگ شدن طحال و کبد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهدی از splenomegaly و بزرگ کردن طحال و کبد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Ribs broken and ruptured spleen. Right arm, compound spiral fractures or radius and ulna.
[ترجمه گوگل]شکستگی دنده ها و پارگی طحال بازوی راست، شکستگی های مرکب مارپیچی یا رادیوس و اولنا
[ترجمه ترگمان]گوشتی شکسته و spleen پاره شده دست راست، شکستگی مارپیچی، زند زیرین و زند زیرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Platelets are removed from the circulation in the spleen and liver.
[ترجمه گوگل]پلاکت ها از گردش خون در طحال و کبد خارج می شوند
[ترجمه ترگمان]Platelets از جریان خون در کبد و کبد خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Objective To protect normal spleen during gastrectomy.
[ترجمه گوگل]هدف: محافظت از طحال طبیعی در طول گاسترکتومی
[ترجمه ترگمان]هدف حفاظت از طحال طبیعی در دوران gastrectomy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Disharmony between the Liver and Spleen causes irritability along with abdominal distension and pain.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی بین کبد و طحال باعث تحریک پذیری همراه با اتساع و درد شکم می شود
[ترجمه ترگمان]بین کبد و طحال بزرگ، باعث عصبانی شدن و درد شکمی و درد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Capillary accords with spleen on function, so it is owned by spleen in viscera - state.
[ترجمه گوگل]عملکرد مویرگی با طحال مطابقت دارد، بنابراین در حالت احشایی متعلق به طحال است
[ترجمه ترگمان]Capillary با طحال بر سر کار به توافق می رسند، بنابراین به وسیله طحال در وضعیت جسمی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Objective To study pathomorphologic characteristics of spleen Gaucher's disease to provide more information for clinical diagnosis.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ویژگی های پاتومورفولوژیک بیماری گوچر طحال به منظور ارائه اطلاعات بیشتر برای تشخیص بالینی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ویژگی های pathomorphologic بیماری طحال، فراهم کردن اطلاعات بیشتر برای تشخیص بالینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Obviously you're annoyed, but that doesn't give you the right to vent your spleen on me .
[ترجمه گوگل]معلومه که اذیت شدی ولی این بهت حق نمیده که طحالت رو سر من خالی کنی
[ترجمه ترگمان]واضحه که تو ناراحتی، اما این حق تو نیست که spleen رو به من خالی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید