معنی: هر چیز نوک تیز، نوک نیزه، پیشگامی کردن، رهبری کردنمعانی دیگر: تکاوری کردن، سر جلودار شدن، پیشگام شدن، سر نیزه، سنان (به سر نیزه ی تفنگ می گویند: bayonet)، (به ویژه در حمله ی نظامی) تکاور (یا تکاوران)، گروه نوک، سر جلوداران، پیشتاز، جلودار
• (1)تعریف: the pointed, usu. metal head of a spear.
• (2)تعریف: the leader or leading force in a military engagement, new field of endeavor, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: spearheads, spearheading, spearheaded
• : تعریف: to be the leader or leading force of.
- She spearheaded the feminist movement.
[ترجمه گوگل] او جنبش فمینیستی را رهبری کرد [ترجمه ترگمان] او جنبش فمینیستی را رهبری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. American troops formed the spearhead of the attack.
[ترجمه گوگل]نیروهای آمریکایی پیشرو این حمله را تشکیل دادند [ترجمه ترگمان]سربازان آمریکایی، پیشگام این حمله را تشکیل دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The group became the spearhead of the labor union movement.
[ترجمه گوگل]این گروه به پیشروی جنبش اتحادیه کارگری تبدیل شد [ترجمه ترگمان]این گروه پیشگام جنبش کارگری شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The new managing director will act as spearhead of the campaign.
[ترجمه گوگل]مدیر عامل جدید به عنوان رهبر کمپین عمل خواهد کرد [ترجمه ترگمان]مدیر عامل جدید به عنوان پیشگام این برنامه عمل خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They are the spearhead of the Imperial army, capable of shattering almost any enemy line under the right circumstances.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] آنها به عنوان پیش قراول ارتش امپراطوری قادرند تقریبا هر خط دشمنی را تحت شرایط مناسب خرد کنند
|
[ترجمه گوگل]آنها سر نیزه ارتش امپراتوری هستند که می توانند تقریباً هر خط دشمن را تحت شرایط مناسب در هم بشکنند [ترجمه ترگمان]ان ها the ارتش امپراطوری هستند که می توانند تمام خطوط دشمن را در شرایط مناسب خرد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Voice over Kington was recently chosen to spearhead a hi-tech answer to job creation.
[ترجمه گوگل]Voice over Kington اخیراً به عنوان رهبری پاسخی با فناوری پیشرفته برای ایجاد شغل انتخاب شده است [ترجمه ترگمان]اخیرا \"صدای over\" برای دریافت پاسخ با تکنولوژی بالا برای ایجاد شغل انتخاب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Poland's trade union Solidarity became the spearhead for revolt against Communist rule.
[ترجمه گوگل]اتحادیه کارگری لهستان، همبستگی، به سر نیزه شورش علیه حکومت کمونیستی تبدیل شد [ترجمه ترگمان]اتحادیه صنفی تجارت لهستان، رهبری شورش علیه حکومت کمونیست را به عهده داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Moran was the spearhead of the valley's conservation movement.
[ترجمه گوگل]موران پیشرو جنبش حفاظت از دره بود [ترجمه ترگمان]مورن the جنبش حفاظت از دره بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They became the spearhead of political disaffection which was usually manifested in, the form of strikes.
[ترجمه گوگل]آنها به سر نیزه نارضایتی سیاسی تبدیل شدند که معمولاً به شکل اعتصاب آشکار می شد [ترجمه ترگمان]آن ها سرنیزه سیاسی که معمولا به صورت اعتصاب آشکار می شد، تبدیل شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The spearhead of their sales drive was cooking and water heating, in which their major competitors were the gas boards.
[ترجمه گوگل]پیشتاز فروش آنها پخت و پز و گرم کردن آب بود که رقبای اصلی آنها تخته های گاز بودند [ترجمه ترگمان]سرنیزه آن ها پخت وپز و گرم کردن آب بود که در آن رقبای اصلی آن ها تخته های گاز بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He seemed to spearhead every important city so fearlessly and successfully.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او هر شهر مهمی را بدون ترس و با موفقیت رهبری می کند [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او هر شهر مهم را بدون ترس و وحشت به من نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Did Britain direct the spearhead chiefly at Egypt?
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا نوک نیزه را عمدتاً به سمت مصر هدایت کرد؟ [ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا spearhead را بیشتر در مصر رهبری می کرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I like Spearhead and the Beastie Boys.
[ترجمه گوگل]من Spearhead and the Beastie Boys را دوست دارم [ترجمه ترگمان] من از \"spearhead\" و \"پسران\" beastie \" خوشم میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A spearhead of tanks led the infantry attack.
[ترجمه گوگل]یک سر نیزه از تانک ها حمله پیاده نظام را رهبری کرد [ترجمه ترگمان]چند تا از تانک ها، حمله پیاده نظام را رهبری می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It would become the spearhead of a growing southern liberal movement in the 1920's and 1930's.
[ترجمه گوگل]این جنبش در دهههای 1920 و 1930 به پیشروی جنبش رو به رشد لیبرال جنوبی تبدیل شد [ترجمه ترگمان]این جنبش، پیشگام جنبش لیبرال در جنوب در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This week's auction round was meant to spearhead development despite that stalled legislation.
[ترجمه گوگل]دور حراج این هفته با وجود آن قانون متوقف شده، به منظور پیشروی در توسعه بود [ترجمه ترگمان]این مزایده در هفته جاری با وجود اینکه قانون اساسی متوقف شده بود، به عنوان پیشگام توسعه در نظر گرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
هر چیز نوک تیز (اسم)
spearhead, pike
نوک نیزه (اسم)
spearhead, pike
پیشگامی کردن (فعل)
spearhead
رهبری کردن (فعل)
head, lead, administer, administrate, lead off, conduce, pilot, spearhead
انگلیسی به انگلیسی
• sharp pointed end of a spear; leader of an attacking force; driving force lead, head, be at the front to spearhead a campaign means to lead it.
پیشنهاد کاربران
نوک پیکان، پیشرو، پیش قراول، سردسته
سر دسته
1 ) The move ⭐is spearheaded by⭐ a former MP 2 ) ?Do you help in maintaining the streets tidy ?How do you help keep the streets tidy Yes I do and I volunteer in a cleanup drive which ⭐is spearheaded by⭐ our town’s government officials every weekend. In our country, government leaders and officials are encouraging us citizens to take part in the government’s cleanup campaign. And I’m so inspired and happy that this campaign gets a positive response ... [مشاهده متن کامل]
در خط مقدم چیزی بودن.
Be the leader of Someone who leads or initiates an activity