speak for

جمله های نمونه

1. I myself agree with you, but I can't speak for my boss.
[ترجمه نیما] من خودم با شما موافقم اما نمیتوانم از طرف رئیسم حرف بزنم . ( درباره موافقت با شما )
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم
|
[ترجمه گوگل]من خودم با شما موافقم، اما نمی توانم به جای رئیسم صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]من با تو موافقم، اما نمی توانم برای رئیسم حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Have you got anyone to speak for you?
[ترجمه گوگل]آیا کسی را دارید که به جای شما صحبت کند؟
[ترجمه ترگمان]کسی رو داری که برات حرف بزنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Overcome with/by emotion, she found herself unable to speak for a few minutes.
[ترجمه گوگل]او که بر احساسات غلبه کرده بود، متوجه شد که برای چند دقیقه قادر به صحبت کردن نیست
[ترجمه ترگمان]او، که تحت تاثیر احساسات خود قرار گرفته بود، خود را قادر به صحبت کردن برای چند دقیقه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The events of that evening speak for themselves.
[ترجمه ملودی] وقایع آن شب خود گویاست
|
[ترجمه گوگل]وقایع آن شب گویای خود هستند
[ترجمه ترگمان]وقایع آن شب برای خودشان حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can't speak for the others, but I'd love to come myself.
[ترجمه نیما] من نمیتوانم از طرف دیگران سخن بگویم اما دوست دارم که خودم بیام .
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به جای دیگران صحبت کنم، اما دوست دارم خودم بیایم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم برای دیگران حرف بزنم، اما دوست دارم خودم بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm going to ask each of you to speak for three minutes.
[ترجمه گوگل]من از هر یک از شما می خواهم سه دقیقه صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]من می خوام از هر کدوم از شما برای سه دقیقه صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "We're not blaming you," Kate said. "Speak for yourself," Boris muttered.
[ترجمه گوگل]کیت گفت: ما تو را سرزنش نمی کنیم بوریس زمزمه کرد: برای خودت صحبت کن
[ترجمه ترگمان]کیت زیر لب گفت: \" ما تو را مقصر نمی دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I speak for all my colleagues.
[ترجمه گوگل]من به جای همه همکارانم صحبت می کنم
[ترجمه ترگمان] من با همه همکارام حرف می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She could hardly speak for the ache in her heart.
[ترجمه گوگل]او به سختی می توانست برای درد قلبش صحبت کند
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانست درد قلب خود را به زبان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had a coughing fit and couldn't speak for a few moments.
[ترجمه گوگل]سرفه می کرد و چند لحظه نمی توانست حرف بزند
[ترجمه ترگمان]او دچار سرفه شدیدی شده بود و چند لحظه نمی توانست حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Who is prepared to speak for the accused?
[ترجمه گوگل]چه کسی حاضر است به جای متهم صحبت کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی حاضر است با متهم صحبت کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He believes that his records speak for themselves and ignores those who diss him.
[ترجمه گوگل]او بر این باور است که سوابق او برای خود صحبت می کنند و کسانی را که او را نادیده می گیرند نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که سوابقش برای خودشان حرف می زنند و کسانی را که به او خیانت می کنند نادیده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each candidate has to speak for three minutes on their chosen subject.
[ترجمه گوگل]هر نامزد باید به مدت سه دقیقه در مورد موضوع انتخابی خود صحبت کند
[ترجمه ترگمان]هر نامزد باید به مدت سه دقیقه در مورد موضوع مورد نظر خود صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I speak for all 000 members of our organization.
[ترجمه گوگل]من به جای همه 000 عضو سازمانمان صحبت می کنم
[ترجمه ترگمان]من برای همه ۰۰۰ سازمان صحبت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paisley claims to speak for the majority of local people.
[ترجمه گوگل]پیزلی ادعا می کند که به جای اکثریت مردم محلی صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]Paisley ادعا می کند که برای اکثریت مردم محلی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• talk in the name of; present ideas and opinions

پیشنهاد کاربران

دفاع کردن از کسی
متعهد بودن به کسی
Can we be together?
I'm sorry but i'm spoken for
میتونیم با هم باشیم؟
ببخشید اما من به یکی تعهد دارم
صحبت کردن درباره ی احساسات کسی
( برای گرفتن موافقت ) با کسی صحبت کردن
به جای کسی حرف زدن
مبین چیزی بودن مثلاً.
In some countries, the
government doesn't speak for the majority of the people.
در بعضی از کشورها دولت نماینده اکثریت مردم نیست.
از طرف کسی نظری یا احساسی ( تأسف یا . . . ) را بیان کردن

بپرس