صفت ( adjective )
مشتقات: spaciously (adv.), spaciousness (n.)
مشتقات: spaciously (adv.), spaciousness (n.)
• (1) تعریف: having ample space.
• مترادف: ample, roomy
• متضاد: close, cramped
• مشابه: capacious, commodious, uncrowded
• مترادف: ample, roomy
• متضاد: close, cramped
• مشابه: capacious, commodious, uncrowded
- There is a spacious garden at the back of the house.
[ترجمه فریما 😘] یک باغ بزرگ در آن ور خانه است|
[ترجمه S] یک حیاط بزرگ در پشت خانه وجود دارد.|
[ترجمه ستایش] یک باغ بزرگ پشت خانه وجود دارد|
[ترجمه گوگل] یک باغ بزرگ در پشت خانه وجود دارد[ترجمه ترگمان] یک باغ بزرگ در پشت خانه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bedrooms are small, but the living room is quite spacious.
[ترجمه ftm] اتاق ها کوچک هستند ولی اتاق نشیمن خیلی وسیع است|
[ترجمه گوگل] اتاق خواب ها کوچک هستند، اما اتاق نشیمن کاملاً جادار است[ترجمه ترگمان] اتاق ها کوچک هستند، اما اتاق نشیمن بسیار وسیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: taking up a large amount of space.
• مترادف: broad, sizable, vast
• مشابه: big, extensive, far-flung, great, huge, immense, large, voluminous, wide
• مترادف: broad, sizable, vast
• مشابه: big, extensive, far-flung, great, huge, immense, large, voluminous, wide
- That table is really too spacious for such a small room.
[ترجمه AH] این میز برای این اتاق کوچک خیلی بزرگ است💞|
[ترجمه گوگل] آن میز واقعاً برای چنین اتاق کوچکی بسیار بزرگ است[ترجمه ترگمان] این میز برای این اتاق کوچک بسیار بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: extensive or inclusive in range or scope.
• مترادف: comprehensive, expansive, far-reaching
• مشابه: broad, commodious, extensive, inclusive, universal, wide
• مترادف: comprehensive, expansive, far-reaching
• مشابه: broad, commodious, extensive, inclusive, universal, wide
- a spacious mind
[ترجمه shiva_sisi] یــک ذهـن وسیع و بزرگ: )|
[ترجمه گوگل] یک ذهن جادار[ترجمه ترگمان] ذهن spacious داشت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید