قید ( adverb )
• (1) تعریف: at some indefinite or unspecified time.
• متضاد: never
• مشابه: eventually
• متضاد: never
• مشابه: eventually
- His shoes are here so he must have arrived sometime.
[ترجمه گوگل] کفشهایش اینجاست، پس حتماً زمانی رسیده است
[ترجمه ترگمان] کفش های او در اینجا هستند بنابراین او باید یک زمانی به اینجا رسیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کفش های او در اینجا هستند بنابراین او باید یک زمانی به اینجا رسیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She will arrive sometime.
[ترجمه رزا] او یک وقتی میرسد|
[ترجمه گوگل] او یک زمانی خواهد رسید[ترجمه ترگمان] او یک زمانی خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: at a time in the indefinite future.
• متضاد: never
• متضاد: never
- Please come visit sometime.
[ترجمه گوگل] لطفا یه وقتایی تشریف بیارید
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم یه زمانی بیای اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم یه زمانی بیای اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: former.
- the sometime chairman of the board
[ترجمه سید عباس حسینی] رئیس سابق هیئت مدیره.|
[ترجمه گوگل] زمانی رئیس هیئت مدیره[ترجمه ترگمان] رئیس زمانی هیات مدیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید