solitude

/ˈsɑːləˌtuːd//ˈsɒlɪtjuːd/

معنی: تنهایی، خلوت، انفراد، جای خلوت
معانی دیگر: انزوا، تک زیستی، گوشه نشینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: solitudinous (adj.)
(1) تعریف: the condition of living or being by oneself; isolation.
مترادف: isolation, seclusion

(2) تعریف: the quality of being remote from people or of being little frequented.
مترادف: loneliness

- the solitude of the deep forest
[ترجمه Sare] تنهایی عمیق در جنگل
|
[ترجمه گوگل] تنهایی جنگل عمیق
[ترجمه ترگمان] تنهایی جنگل عمیق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a remote or quiet place.
مترادف: seclusion

جمله های نمونه

1. the solitude of a hermit
انزوای یک صومعه نشین

2. his longing for peace and solitude
آرزوی او برای آرامش و تنهایی

3. she resigned herself to a life of poverty and solitude
او خود را با زندگی در فقر و تنهایی آشتی داد.

4. Time orbit we just one solitude of the subway.
[ترجمه گوگل]ما فقط یک خلوت مترو به دور زمان می چرخیم
[ترجمه ترگمان]زمان گردش ما فقط یه تنهایی از مترو فاصله داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He who has tasted the sweetness of solitude and tranquility becomes free from fear and free from sin.
[ترجمه گوگل]کسی که شیرینی خلوت و آرامش را چشیده از ترس و گناه بی نیاز می شود
[ترجمه ترگمان]کسی که شیرینی تنهایی و آرامش را چشیده باشد، از ترس و رهایی از گناه آزاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Loving you is price of solitude.
[ترجمه نيلوفر] دوست داشتن تو به قیمت تنهایی است
|
[ترجمه گوگل]دوست داشتنت بهای تنهایی است
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن تو به تنهایی ارزش تنهائی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After months of solitude at sea it felt strange to be in company.
[ترجمه مهدی صباغ] پس از چند ماه تنهایی در دریا احساس عجیبی نسبت به بودن در شرکت داشت
|
[ترجمه علی محمدی‌پناه] پس از چند ماه تنهایی روی دریا، همراهی دیگران حس عجیبی داشت.
|
[ترجمه گوگل]بعد از ماه‌ها تنهایی در دریا، بودن در جمع احساس عجیبی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت ماه ها تنهایی در دریا احساس عجیبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Solitude was no excuse for sloppiness.
[ترجمه گوگل]تنهایی بهانه ای برای شلختگی نبود
[ترجمه ترگمان]تنهایی بهانه ای برای این کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Carl spent the morning in solitude.
[ترجمه گوگل]کارل صبح را در خلوت گذراند
[ترجمه ترگمان] کارل \"صبح رو توی تنهایی سپری کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The song is a paean to solitude and independence.
[ترجمه گوگل]ترانه پایایی به تنهایی و استقلال است
[ترجمه ترگمان]این ترانه ستایش از تنهایی و استقلال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That week was an eternity of solitude and boredom.
[ترجمه گوگل]آن هفته یک ابدیت از تنهایی و کسالت بود
[ترجمه ترگمان]این هفته ابدی و ملال آوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He shut himself away to pray in solitude.
[ترجمه گوگل]خودش را بست تا در خلوت نماز بخواند
[ترجمه ترگمان]خود را در آغوش گرفت تا در تنهایی دعا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The night regressed into utter silence and solitude.
[ترجمه گوگل]شب به سکوت و خلوت مطلق فرو رفت
[ترجمه ترگمان]شب پس از بازگشت به سکوت و تنهایی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He enjoyed his moments of solitude before the pressures of the day began.
[ترجمه گوگل]او قبل از شروع فشارهای روز از لحظات تنهایی خود لذت می برد
[ترجمه ترگمان]او از لحظات تنهایی خود پیش از شروع فشارهای روز لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنهایی (اسم)
hugger-mugger, privacy, solitude, singleness, soleness

خلوت (اسم)
privacy, solitude, reclusion, retired place, retirement

انفراد (اسم)
solitude, soleness

جای خلوت (اسم)
solitude

انگلیسی به انگلیسی

• loneliness; remoteness, seclusion; lonely unfrequented place
solitude is the state of being alone.

پیشنهاد کاربران

[NOUN]
🗣️[ساٰ "لِ" تود]
اشاره دوستمون:
تنهایی مثبت معنا میده ( یعنی خلوت گزینی )
نه تنهایی و انزوای منفی
MEANING:
1 ) the situation of being alone, often by choice
💠 a life of solitude
...
[مشاهده متن کامل]

💠 After months of solitude at sea it felt strange to be in company.
💠 It provides one with a chance to reflect on spiritual matters in solitude.
💠 He prefers the solitude of the country to the chaos of the city.
2 ) a lonely or uninhabited place ( such as a desert )
محل یا مکان دورافتاده

Solitude refers to the state of being alone or isolated from others. It can be a voluntary choice or a result of circumstances.
تنها بودن یا جدا شدن از دیگران.
تنهایی، عزلت، خلوت گزینی و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

این می تواند یک انتخاب داوطلبانه یا نتیجه شرایط باشد.
**************************************************************************************************
مثال؛
For example, someone might seek solitude to find peace and quiet away from others.
A person might say, “I enjoy spending my weekends in solitude, reading and reflecting. ”
A book review might describe a character’s journey of self - discovery through solitude.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-isolate/
solitude ( n ) ( sɑləˌtud ) =the state of being alone, especially when you find this pleasant, synonym privacy, e. g. I returned to the solitude of my room.
solitude
عزلت نشینی
تنهایی مثبت معنا میده ( یعنی خلوت گزینی ) .
نه تنهایی و انزوای منفی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : solitude / solitary / solitariness
صفت ( adjective ) : solitary
قید ( adverb ) : _
تنهایی
نام کتاب مارکز
One Hundred Years of Solitude
غارِ تنهایی
انزوا
تک گزینی - تک مانی
بیان نفس
خلوت گزینی
عزلت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس