• : تعریف: an act of talking or a speech by one who is, or is considered to be, alone. • مشابه: monologue
- The actor comes to the front of the stage to give his soliloquy.
[ترجمه گوگل] این بازیگر برای ادای تک خوانی جلوی صحنه می آید [ترجمه ترگمان] بازیگر به جلو روی صحنه می آید تا پیش خودش حرف بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Hamlet's famous soliloquy, 'To be or not to be . . . '
[ترجمه پویا محمودی] تک گویی مشهور هملت، "بودن یا نبودن. . . "
|
[ترجمه گوگل]تک گویی معروف هملت، "بودن یا نبودن" ' [ترجمه ترگمان]صدای famous که هملت می گوید این است که باید باشد یا نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We should hope that Hughes, having taken his soliloquy, will one day transcribe more of these asides.
[ترجمه گوگل]ما باید امیدوار باشیم که هیوز، با توجه به تک گویی خود، روزی موارد بیشتری را به کناری برگرداند [ترجمه ترگمان]ما باید امیدوار باشیم که هیوز، پیش از این که باخود حرف بزند، یک روز دیگر این حرف ها را تکرار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My own soliloquy, my own trial came with that offer.
[ترجمه گوگل]تک گویی خودم، محاکمه خودم با آن پیشنهاد همراه شد [ترجمه ترگمان]باخود گفت: خودم هم باخود حرف می زنم، با این پیشنهاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Terentia goes offstage, and in a soliloquy, Dycarbas explains his actions.
[ترجمه گوگل]ترنتیا از صحنه خارج می شود و دیکارباس در یک تک گویی، اعمال خود را توضیح می دهد [ترجمه ترگمان](Terentia)از صحنه خارج می شود و در یک مورد، Dycarbas کاره ای خود را توضیح می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The second actor, the accused, immediately begins a soliloquy of defence.
[ترجمه گوگل]بازیگر دوم، متهم، فوراً به دفاع از خود می پردازد [ترجمه ترگمان]بازیگر دوم، که متهم است، بلافاصله شروع به دفاع از خود کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The soliloquy was an Elizabethan dramatic convention.
[ترجمه گوگل]تک گویی یک کنوانسیون نمایشی الیزابتی بود [ترجمه ترگمان]باخود گفت: حرف زدن به سرزمین الیزابت an از دوران الیزابت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A literary composition in the form of a soliloquy.
[ترجمه گوگل]ترکیبی ادبی به صورت تک گویی [ترجمه ترگمان]یک ترکیب ادبی به شکل یک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Such expressions in literary works are called as soliloquy.
[ترجمه گوگل]به این گونه عبارات در آثار ادبی تک گویی می گویند [ترجمه ترگمان]چنین اصطلاحاتی در آثار ادبی به عنوان قسمتی از خود نیز نامیده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As he made this dreary soliloquy, he had cantered out of Rotten Row into the park.
[ترجمه گوگل]همانطور که او این تک گویی دلخراش را انجام می داد، از Rotten Row به پارک رفته بود [ترجمه ترگمان]وقتی که این حرف غم انگیز را به زبان آورد، از یک ردیف پوسیده در پارک تاخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Hamlet's soliloquy is probably the most famous in English drama.
[ترجمه گوگل]تک گویی هملت احتمالاً مشهورترین تک گویی در درام انگلیسی است [ترجمه ترگمان]قسمتی که هملت باخود به جلو می برد، احتمالا معروف ترین قسمت نمایش انگلیسی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But Pauline Daniels has created a whole new interpretation of the uproarious soliloquy.
[ترجمه گوگل]اما پائولین دانیلز تفسیر کاملا جدیدی از تک گویی پر سر و صدا ایجاد کرده است [ترجمه ترگمان]اما Pauline دانیلز، تفسیر جدیدی از the را به وجود آورده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. One way of doing this is to use the soliloquy or aside, such flexible resources on the Elizabethan stage.
[ترجمه گوگل]یکی از راه های انجام این کار استفاده از تک گویی یا کنار گذاشتن چنین منابع انعطاف پذیری در صحنه الیزابت است [ترجمه ترگمان]یک راه برای انجام این کار، استفاده از قسمتی یا کنار کشیدن، این منابع انعطاف پذیر در مرحله الیزابت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. After a while, you listen to yourself think aloud so you don't have to listen to the soliloquy next to you.
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی به خود گوش می دهید با صدای بلند فکر کنید تا مجبور نباشید به تک گویی کنار خود گوش دهید [ترجمه ترگمان]بعد از مدتی، تو به صدای بلند فکر می کنی، بنابراین لازم نیست به حرف زدن با من گوش کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
گفتگو با خود (اسم)
soliloquy
تک گویی (اسم)
soliloquy
انگلیسی به انگلیسی
• act of speaking to oneself; dramatic or literary form in which the character speaks to himself or to the audience; speech made by one who is by himself, monologue a soliloquy is a speech in a play in which an actor or actress speaks to himself or herself and to the audience, rather than to another actor in the play. a soliloquy is also something that you say to yourself; a formal use.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: An act of speaking one's thoughts aloud when alone, often in a play 🔍 مترادف: Monologue ✅ مثال: Hamlet’s famous soliloquy begins with "To be, or not to be. "
پس این واژه به هیچ وجه به معنی گفتگوی درونی نیست
- تک گویه - تک گویی - حدیث نفس
واگویه
خودگویی، حدیث نفس تک گویی، بیشتر ترجمه ی مونولوگ ( Monologue ) محسوب میشه