snug

/ˈsnəɡ//snʌɡ/

معنی: راحت، اسوده، دنج، گرم و نرم، راحت واسوده، امن و امان، اماده و مجهز، بطور دنج قرار گرفتن، غنودن، باندازه
معانی دیگر: گرم، جمع و جور و راحت، (جامه) چسبان، کمی تنگ، (عامیانه - درآمد) بسنده، کافی، پنهان، قایم شده، مخفی، (کشتی) محکم و خوش ساخت، آماده ی سفر، (محلی) رجوع شود به: snuggle، گرم و نرم کردن، جمع و جور کردن، حفظ کردن، (انگلیس) رجوع شود به: snuggery

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: snugger, snuggest
(1) تعریف: small and comfortable; cozy.
مترادف: cozy, homey, intimate
مشابه: comfortable, comfy, small

- a snug little cabin in the woods
[ترجمه گوگل] یک کابین کوچک دنج در جنگل
[ترجمه ترگمان] یک کابین کوچک و کوچک در جنگل،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a garment, having a close fit; slightly tight.
مترادف: close-fitting
مشابه: fitted, skintight, tight, tightfitting

(3) تعریف: trim, compact, and built well, as a boat; seaworthy.
مترادف: taut, trim
مشابه: compact, seaworthy, sturdy, tight
قید ( adverb )
مشتقات: snugly (adv.), snugness (n.)
• : تعریف: closely or comfortably; in a snug way.
مترادف: closely, cozily
مشابه: tightly

- The chair fits snug in the corner.
[ترجمه گوگل] صندلی به راحتی در گوشه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان] صندلی در گوشه و کنار جا به جا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. snug down
(کشتیرانی - با جمع کردن برخی بادبان ها و بخش های متحرک) کشتی را آماده ی توفان کردن

2. a snug bed
بستر گرم و نرم

3. a snug coat
پالتو چسبان (یا کمی تنگ)

4. a snug little house
یک خانه ی کوچک و جمع و جور

5. a snug little income
درآمد نسبتا کافی

6. to lie snug for a while
برای چندی مخفی ماندن

7. these pants are a bit too snug
این شلوار زیادی تنگ است.

8. She wished she were back in her snug little house.
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت که به خانه کوچک دنج خود برگردد
[ترجمه ترگمان]آرزو می کرد که ای کاش به خانه کوچک و نرم او برگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I spent the afternoon snug and warm in bed.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر را راحت و گرم در رختخواب گذراندم
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر را گرم و گرم در بس تر گذراندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We curled up in bed, all snug and warm, and listened to the storm outside.
[ترجمه گوگل]در رختخواب جمع شدیم، همه راحت و گرم، و به طوفان بیرون گوش دادیم
[ترجمه ترگمان]در بس تر جمع شدیم، گرم و گرم، و به صدای توفان در بیرون گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These shoes are a bit too snug - do you have them in a larger size?
[ترجمه Melika.A] این کفش ها کمی بیش ازحد تنگ هستند - آیا از آنها یک سایز بزرگتر دارید؟
|
[ترجمه گوگل]این کفش ها کمی بیش از حد نرم هستند - آیا آنها را در اندازه بزرگتر دارید؟
[ترجمه ترگمان]این کفش ها کمی نرم هستند - آیا آن ها را به اندازه بزرگتری دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In his sleeping bag he'll be as snug as a bug in a rug.
[ترجمه گوگل]او در کیسه خوابش به اندازه یک حشره در یک فرش راحت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در کیف خوابش به اندازه یک حشره روی فرش خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They lay snug and warm amid the blankets.
[ترجمه گوگل]آنها در میان پتوها راحت و گرم دراز کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]گرم و نرم در میان پتوها دراز کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This jacket's a bit snug now.
[ترجمه فاطمه عبدی] این ژاکت الان یک کم تنگ شده.
|
[ترجمه گوگل]این ژاکت در حال حاضر کمی راحت است
[ترجمه ترگمان]این ژاکت خیلی نرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The jacket was a snug fit.
[ترجمه فاطمه عبدی] ژاکت درست اندازه تنش بود.
|
[ترجمه گوگل]ژاکت تناسب خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]ژاکت جای مناسبی برای پوشیدن لباس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. File away any excess metal until a snug fit is achieved.
[ترجمه گوگل]فلز اضافی را دور بریزید تا زمانی که به تناسب خوبی دست پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]هر نوع فلزی اضافی را تا زمانی که یک تناسب راحت بدست آید، از بین ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راحت (صفت)
straight, convenient, well, light-handed, beforehand, placid, comfortable, comfy, snug, cozy, cuddly, homelike

اسوده (صفت)
easy, calm, tranquil, snug

دنج (صفت)
snug, cozy, reclusive, cosy, out-of-the-way

گرم و نرم (صفت)
snug, cozy, cosy

راحت واسوده (صفت)
snug, homey

امن و امان (صفت)
snug

اماده و مجهز (صفت)
snug

بطور دنج قرار گرفتن (فعل)
snug

غنودن (فعل)
sleep, repose, snug, nap, slumber, nuzzle

باندازه (قید)
within, enough, snug

انگلیسی به انگلیسی

• snuggle, curl up comfortably, nestle; make comfortable; secure
warm and comfortable, cozy; tight, close-fitting (as of clothing); safe, secure; neat and compact
if you are snug, you feel warm and comfortable.
a snug place is small but warm and comfortable.
something such as a piece of clothing that is snug fits very closely.

پیشنهاد کاربران

۱. گرم و نرم. راحت ۲. تر و تمیز. مرتب ۳. ( لباس ) چسبان ۴. کیپ
مثال:
a snug country cottage
یک کلبه روستایی گرم و نرم و راحت
در مورد لباس
تنگ
یا
خیلی تنگ
snug=close - fitting=tight
( لباس ) چسبان، تنگ، بدن نما
( لباس ) جذب، چسبان، تنگ
Tight - fitting
Close - fitting
Snug - fitting
Skintight
Tight

کیپ
These shoes are a bit too snug - do you have them in a larger size

بپرس