صفت ( adjective )
حالات: snugger, snuggest
حالات: snugger, snuggest
• (1) تعریف: small and comfortable; cozy.
• مترادف: cozy, homey, intimate
• مشابه: comfortable, comfy, small
• مترادف: cozy, homey, intimate
• مشابه: comfortable, comfy, small
- a snug little cabin in the woods
[ترجمه گوگل] یک کابین کوچک دنج در جنگل
[ترجمه ترگمان] یک کابین کوچک و کوچک در جنگل،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک کابین کوچک و کوچک در جنگل،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of a garment, having a close fit; slightly tight.
• مترادف: close-fitting
• مشابه: fitted, skintight, tight, tightfitting
• مترادف: close-fitting
• مشابه: fitted, skintight, tight, tightfitting
• (3) تعریف: trim, compact, and built well, as a boat; seaworthy.
• مترادف: taut, trim
• مشابه: compact, seaworthy, sturdy, tight
• مترادف: taut, trim
• مشابه: compact, seaworthy, sturdy, tight
قید ( adverb )
مشتقات: snugly (adv.), snugness (n.)
مشتقات: snugly (adv.), snugness (n.)
• : تعریف: closely or comfortably; in a snug way.
• مترادف: closely, cozily
• مشابه: tightly
• مترادف: closely, cozily
• مشابه: tightly
- The chair fits snug in the corner.
[ترجمه گوگل] صندلی به راحتی در گوشه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان] صندلی در گوشه و کنار جا به جا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صندلی در گوشه و کنار جا به جا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید