snow job

/ˈsnoʊˈdʒɑːb//snəʊdʒɒb/

معنی: ماست مالی
معانی دیگر: (خودمانی) شیره مالی، زبان بازی، فریب، چاپلوسی، سنبل کاری، سرهم بندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (slang) an attempt to persuade or deceive by using flattery or exaggeration.

جمله های نمونه

1. Joe gave Sue a snow job and she believed every word of it.
[ترجمه مصطفی نوروزی] جو به سو یک سنبل کاری ارایه داد و معتقد بود که چیزی از قلم نیفتاده است.
|
[ترجمه زری] جو با شیره مالیدن سو ارائه دادو سو هر کلمه اونو باور کرد
|
[ترجمه گوگل]جو به سو یک کار برفی داد و او هر کلمه آن را باور کرد
[ترجمه ترگمان]جو یک کار برفی به سوالن داد و هر کلمه را باور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Which brings us to the snow job piling up around the budget negotiations themselves.
[ترجمه گوگل]که ما را به کار برفی می رساند که حول خود مذاکرات بودجه انباشته شده است
[ترجمه ترگمان]که ما را به کار برفی که خود مذاکرات مربوط به بودجه را انباشته می کنند می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. John gave her a snow job on what he was doing.
[ترجمه گوگل]جان برای کاری که داشت انجام می داد به او کار برفی داد
[ترجمه ترگمان]جان به او یک کار برفی داد که داشت چه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave us a snow job.
[ترجمه گوگل]به ما کار برفی داد
[ترجمه ترگمان] اون بهمون یه کار برفی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't give the potential employee a snow job in recruitment.
[ترجمه گوگل]در استخدام کارمند بالقوه کار برفی ندهید
[ترجمه ترگمان]به کارمندان احتمالی یک کار برفی در استخدام ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The entire presentation was a snow job.
[ترجمه گوگل]کل ارائه یک کار برفی بود
[ترجمه ترگمان]کل ارائه یک کار برفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I fall for any snow job.
[ترجمه گوگل]من درگیر هر کار برفی هستم
[ترجمه ترگمان]من دنبال هر کار برفی می افتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Joe gave Sue a snow job and she believed very every word of it.
[ترجمه گوگل]جو به سو یک کار برفی داد و او تمام کلمات آن را باور داشت
[ترجمه ترگمان]جو یک کار برفی به سوالن داد و هر کلمه را باور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The entire talk show was a complete snow job.
[ترجمه گوگل]کل برنامه گفتگو یک کار برفی کامل بود
[ترجمه ترگمان]کل برنامه صحبت یک کار کامل برفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They're claiming that he's not guilty but that's just a snow job.
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که او گناهی ندارد اما این فقط یک کار برفی است
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که او گناهکار نیست، اما این فقط یک کار برف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a city that prides itself on street smarts, some New Yorkers today are praying for a snow job.
[ترجمه گوگل]در شهری که به هوشمندی های خیابانی افتخار می کند، امروز برخی از نیویورکی ها برای شغل برفی دعا می کنند
[ترجمه ترگمان]در شهری که خود را به هوش خیابانی افتخار می کند، برخی از اهالی نیویورک امروز برای یک کار برفی دعا می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But I keep having this uneasy feeling that he's only giving us a snow job.
[ترجمه گوگل]اما من این احساس ناراحت کننده را دارم که او فقط به ما کار برفی می دهد
[ترجمه ترگمان]اما من این احساس ناراحت کننده را دارم که او فقط به ما یک کار برفی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماست مالی (اسم)
snow job

انگلیسی به انگلیسی

• attempt to trick someone, attempted fraud (slang)

پیشنهاد کاربران

تلاش برای فریب یا سوء استفاده از شخصی از طریق تاکتیک های دقیق و متقاعدکننده
For example, a politician might give a speech full of empty promises and exaggerated claims, leading the audience to believe they will take action. This could be described as a “snow job. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a sales context, a salesperson might use persuasive techniques and false claims to convince a customer to buy a product they don’t really need. This would also be considered a “snow job. ”
If someone tells a long and elaborate story to avoid taking responsibility for their actions, they are attempting a “snow job. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-manipulate/
Noun - singular - American English - informal :
Give somebody a snow job
Do a snow job on somebody
یک دروغ بزرگ
یک فریبکاری بزرگ
کلاه گذاشتن سر کسی
با دروغ گویی به دیگران آنها را مجبور به انجام کاری کردن
...
[مشاهده متن کامل]

با دروغ گویی به دیگران آنها را وادار به پذیرفتن و باور کردن یک دروغ کردن
به عنوان مثال :
1 - My boss did a snow job on me to get me to take on that project
2 - The media, once again, is giving us a snow job
3 - In a city that prides itself on street smarts, some New Yorkers today are praying for a snow job
4 - They'd been promised a big return on their investments, but all they got was a snow job

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/snow-job• https://www.ldoceonline.com/dictionary/snow-job• https://www.merriam-webster.com/dictionary/snow_job• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/snow-job
صحبت غیر صادقانه، ریاکارانه

بپرس