• : تعریف: (slang) an attempt to persuade or deceive by using flattery or exaggeration.
جمله های نمونه
1. Joe gave Sue a snow job and she believed every word of it.
[ترجمه مصطفی نوروزی] جو به سو یک سنبل کاری ارایه داد و معتقد بود که چیزی از قلم نیفتاده است.
|
[ترجمه زری] جو با شیره مالیدن سو ارائه دادو سو هر کلمه اونو باور کرد
|
[ترجمه گوگل]جو به سو یک کار برفی داد و او هر کلمه آن را باور کرد [ترجمه ترگمان]جو یک کار برفی به سوالن داد و هر کلمه را باور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Which brings us to the snow job piling up around the budget negotiations themselves.
[ترجمه گوگل]که ما را به کار برفی می رساند که حول خود مذاکرات بودجه انباشته شده است [ترجمه ترگمان]که ما را به کار برفی که خود مذاکرات مربوط به بودجه را انباشته می کنند می رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. John gave her a snow job on what he was doing.
[ترجمه گوگل]جان برای کاری که داشت انجام می داد به او کار برفی داد [ترجمه ترگمان]جان به او یک کار برفی داد که داشت چه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He gave us a snow job.
[ترجمه گوگل]به ما کار برفی داد [ترجمه ترگمان] اون بهمون یه کار برفی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Don't give the potential employee a snow job in recruitment.
[ترجمه گوگل]در استخدام کارمند بالقوه کار برفی ندهید [ترجمه ترگمان]به کارمندان احتمالی یک کار برفی در استخدام ندهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The entire presentation was a snow job.
[ترجمه گوگل]کل ارائه یک کار برفی بود [ترجمه ترگمان]کل ارائه یک کار برفی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I fall for any snow job.
[ترجمه گوگل]من درگیر هر کار برفی هستم [ترجمه ترگمان]من دنبال هر کار برفی می افتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Joe gave Sue a snow job and she believed very every word of it.
[ترجمه گوگل]جو به سو یک کار برفی داد و او تمام کلمات آن را باور داشت [ترجمه ترگمان]جو یک کار برفی به سوالن داد و هر کلمه را باور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The entire talk show was a complete snow job.
[ترجمه گوگل]کل برنامه گفتگو یک کار برفی کامل بود [ترجمه ترگمان]کل برنامه صحبت یک کار کامل برفی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They're claiming that he's not guilty but that's just a snow job.
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که او گناهی ندارد اما این فقط یک کار برفی است [ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که او گناهکار نیست، اما این فقط یک کار برف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In a city that prides itself on street smarts, some New Yorkers today are praying for a snow job.
[ترجمه گوگل]در شهری که به هوشمندی های خیابانی افتخار می کند، امروز برخی از نیویورکی ها برای شغل برفی دعا می کنند [ترجمه ترگمان]در شهری که خود را به هوش خیابانی افتخار می کند، برخی از اهالی نیویورک امروز برای یک کار برفی دعا می خوانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But I keep having this uneasy feeling that he's only giving us a snow job.
[ترجمه گوگل]اما من این احساس ناراحت کننده را دارم که او فقط به ما کار برفی می دهد [ترجمه ترگمان]اما من این احساس ناراحت کننده را دارم که او فقط به ما یک کار برفی می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ماست مالی (اسم)
snow job
انگلیسی به انگلیسی
• attempt to trick someone, attempted fraud (slang)
پیشنهاد کاربران
I gave her a snow job سرشو شیره مالیدم
A snow job is an informal term that refers to a strong effort to persuade someone to believe something that is not true or sincere. It often involves deception or misrepresentation. ✍️ اصطلاح غیررسمی / تلاش قوی برای متقاعد کردن کسی به باور چیزی که حقیقت ندارد یا صادق نیست. این واژه معمولاً شامل فریب یا تحریف واقعیت است. ... [مشاهده متن کامل]
👇مترادف؛ Deception Cover - up Misrepresentation Ruse 👇مثال؛ 1. "The company's promises turned out to be just a snow job; they never intended to deliver on their commitments. " 2. "After the scandal, many felt they had been victims of a snow job orchestrated by the politicians. " 3. "He tried to pull a snow job on his friends by claiming he won the lottery, but they saw through his lie. "
Noun - singular - American English - informal : Give somebody a snow job Do a snow job on somebody یک دروغ بزرگ یک فریبکاری بزرگ کلاه گذاشتن سر کسی با دروغ گویی به دیگران آنها را مجبور به انجام کاری کردن ... [مشاهده متن کامل]
با دروغ گویی به دیگران آنها را وادار به پذیرفتن و باور کردن یک دروغ کردن به عنوان مثال : 1 - My boss did a snow job on me to get me to take on that project 2 - The media, once again, is giving us a snow job 3 - In a city that prides itself on street smarts, some New Yorkers today are praying for a snow job 4 - They'd been promised a big return on their investments, but all they got was a snow job