sneak

/ˈsniːk//sniːk/

معنی: نامرد، حرکت پنهانی، دزدکی حرکت کردن
معانی دیگر: دزدانه آمدن یا رفتن، یواشکی آمدن یا رفتن، جیم شدن، (عامیانه) دزدیدن، کش رفتن، بلند کردن، دزدانه عملی را انجام دادن، بی مقدمه، پاورچین پاورچین، ناغافل، استتاری، (انگلیس - خودمانی) خبر کشی کردن، (به ویژه به معلم) گزارش دادن، چغلی کردن، آدم آب زیرکاه، حیله گر، اهل اعمال دزدانه، نهانکار، بایکار، رجوع شود به: sneaker، دزدکی حرکت ه کردن، خود را پنهان ساختن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sneaks, sneaking, sneaked, snuck
(1) تعریف: to move quietly and stealthily.
مترادف: prowl, skulk, steal, tiptoe
مشابه: creep, lurk, pad, pussyfoot, slide, slink, slip

- The burglar sneaked through the house.
[ترجمه علی فتح اللهی] دزد یواشکی وارد خانه شد
|
[ترجمه گوگل] سارق به صورت مخفیانه وارد خانه شد
[ترجمه ترگمان] دزد دزدکی وارد خانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He sneaked into his sister's room and read her diary.
[ترجمه محمد] یواشکی به اتاق خواهرش رفت و دفتر خاطاتش رو خوند
|
[ترجمه گوگل] یواشکی وارد اتاق خواهرش شد و دفتر خاطراتش را خواند
[ترجمه ترگمان] دزدکی به اتاق خواهرش رفت و دفتر خاطراتش را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The woman sneaked past the guard and into the private collection.
[ترجمه گوگل] زن مخفیانه از مقابل نگهبان عبور کرد و وارد مجموعه خصوصی شد
[ترجمه ترگمان] پیرزن دزدکی از جلوی نگهبانان بیرون رفت و به مجموعه private رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to behave as though one has something to hide or be ashamed of.
مترادف: slink
مشابه: sidle, skulk

- Why must you sneak? You have nothing to be ashamed of.
[ترجمه گوگل] چرا باید دزدکی بزنی؟ شما چیزی برای خجالت ندارید
[ترجمه ترگمان] چرا یواشکی اومدی اینجا؟ تو چیزی نداری که ازش خجالت بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to move, put, bring, or take in a furtive or sly manner.
مترادف: steal
مشابه: cop, filch, palm, slip, smuggle, spirit

- They sneaked a glance at the confidential files.
[ترجمه گوگل] آنها نگاهی پنهانی به پرونده های محرمانه انداختند
[ترجمه ترگمان] آن ها دزدکی به فایل های محرمانه نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He tried to sneak another piece of cake.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد یک تکه کیک دیگر را پنهان کند
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد یه تیکه کیک دیگه برداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: someone who is cowardly, dishonest, or stealthy; untrustworthy person.
مترادف: craven, dastard

- That dirty sneak told the whole office about our plan.
[ترجمه گوگل] آن دزدکی کثیف نقشه ما را به کل دفتر گفت
[ترجمه ترگمان] اون دزد کثیف کل دفتر رو در مورد نقشه مون گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sneak out of
(از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن،شانه خالی کردن،گریختن

2. sneak up (or behind)
دزدکی نزدیک شدن،غافلگیر کردن

3. a sneak attack
حمله ی استتاری

4. to sneak a look
دزدکی نگاه کردن

5. to sneak a smoke while the parents are out
تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن

6. on the sneak
به طور پنهانی،دزدانه،یواشکی

7. i managed to sneak by the guard
هر طوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.

8. How did you sneak out of the meeting?
[ترجمه Vania] چطور یا چگونه از جلسه به صورت یواشکی خارج شدی؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه مخفیانه از جلسه خارج شدید؟
[ترجمه ترگمان]چطوری از جلسه اومدی بیرون؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Did you sneak into my room while I was asleep?
[ترجمه گوگل]وقتی من خواب بودم یواشکی وارد اتاق من شدی؟
[ترجمه ترگمان]وقتی خواب بودم دزدکی رفتی تو اتاقم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't try to sneak out of your duty.
[ترجمه گوگل]سعی نکنید یواشکی از وظایف خود فرار کنید
[ترجمه ترگمان]سعی نکن از your فرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They attended a sneak preview of the winter fashion collection.
[ترجمه گوگل]آنها در یک پیش نمایش مخفیانه از مجموعه مد زمستانی شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک پیش نمایش خاص از مجموعه مد زمستانی شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At last we were able to sneak a moment alone together.
[ترجمه گوگل]بالاخره تونستیم یه لحظه با هم تنها باشیم
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستیم یه لحظه با هم تنها باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I managed to sneak a note to him.
[ترجمه گوگل]موفق شدم دزدکی یادداشتی برایش بنویسم
[ترجمه ترگمان] تونستم یه نامه ازش مخفی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't trust that sneak.
[ترجمه Faezeh] به آن نامرد اعتماد نکن
|
[ترجمه گوگل]به اون دزدکی اعتماد نکن
[ترجمه ترگمان]به اون sneak اعتماد نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We attended a sneak preview of the winter fashion collection.
[ترجمه گوگل]ما در یک پیش نمایش مخفیانه از مجموعه مد زمستانی شرکت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک پیش نمایش سبک عکاسی زمستانی شرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. How did he sneak off in the middle of the meeting without being noticed?
[ترجمه گوگل]چگونه او در میانه جلسه بدون توجه به صورت مخفیانه فرار کرد؟
[ترجمه ترگمان]چطور بدون توجه به این موضوع دزدکی از وسط جلسه بیرون رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامرد (اسم)
coward, sneak, dastard

حرکت پنهانی (اسم)
sneak

دزدکی حرکت کردن (فعل)
sneak, skulk

انگلیسی به انگلیسی

• one who acts in a shifty and underhanded manner, base or contemptible person; informer (slang); thief; act of sneaking
creep, slink, skulk; behave in an underhanded manner; do something or take something in a furtive manner; inform (slang); steal (slang)
if you sneak somewhere, you go there quietly, trying to avoid being seen or heard.
if you sneak something somewhere, you take it there secretly.
if you sneak a look at someone or something, you secretly have a quick look at them.
see also sneaking.
if someone sneaks up on you, they try and approach you without being seen or heard, perhaps to surprise you or do you harm.

پیشنهاد کاربران

رخنه کردن
یواشکی راه رفتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sneak
✅️ اسم ( noun ) : sneak / sneakiness
✅️ صفت ( adjective ) : sneaky / sneak / sneaking
✅️ قید ( adverb ) : sneakily / sneakingly
دید زدن ( یواشکی بیشتر )
Sneak : دزدکی رفتن - انجام دادن - کش رفتن - گرفتن
Snitch : خبرچینی کردن
پاورچین پاورچین
سو پرایر کردن

زیرآبی رفتن ( نه به معنای شنای زیرآب، به معنای دزدکی و زیرِ رادار حرکت کردن است )
مخفیانه رفتن، پنهانی رفتن
To do some thing secretly
یواشکی
کِش رفتن ( چیزی )
Get
I often sneak a five minute nap
دزدکی حرکت کردن
You've been sneaking around my back چشم منو دور دیدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس