1. smelly cheese
پنیر بدبو
2. smelly feet
پاهای بو گندو
3. the smelly and noisy exhalations of the locomotive
گازهای خروجی بدبو و پر سروصدای لوکوموتیو
4. The toilets in that restaurant were horribly smelly.
[ترجمه گوگل]توالت های آن رستوران به طرز وحشتناکی بو می داد
[ترجمه ترگمان]توالت ها در آن رستوران به طرز وحشتناکی بو برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I was talking about people having smelly socks, and I'm afraid Mike took it personally.
[ترجمه گوگل]من درباره افرادی صحبت می کردم که جوراب های بدبو دارند، و می ترسم که مایک آن را شخصاً دریافت کند
[ترجمه ترگمان]داشتم راجع به مردمی حرف می زدم که جوراب بد داشتند و متاسفانه مایک شخصا آن را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It was a dirty, damp, smelly flat - the usual student squalor.
[ترجمه گوگل]این یک آپارتمان کثیف، نمناک و بدبو بود - افتضاح معمول دانشجویی
[ترجمه ترگمان]کثیف، مرطوب و متعفن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Smelly feet are definitely a turn - off as far as I'm concerned.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که من نگران هستم، پاهای بدبو قطعا یک راه حل هستند
[ترجمه ترگمان]تا جایی که به من مربوط می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They too are given a special smelly identity, for their owners have scent glands in the soles of their feet.
[ترجمه گوگل]به آنها نیز هویت بدبویی داده شده است، زیرا صاحبان آنها غدد بویایی در کف پای خود دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها نیز به یک هویت بد بو کننده خاص داده می شوند، چون صاحبان آن ها دارای غدد بویایی در کف پا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I find it annoying when people eat smelly foods on public transport.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم در وسایل نقلیه عمومی غذاهای بدبو می خورند برای من آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]من آن را آزار دهنده می یابم وقتی که مردم غذاهای بد بو را در حمل و نقل عمومی می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In her mind his smelly overalls and unshaven face had something to do with what she was about to see.
[ترجمه گوگل]در ذهن او لباسهای بدبو و صورت نتراشیدهاش با چیزی که میخواست ببیند ربطی داشت
[ترجمه ترگمان]چهره smelly و صورت نتراشیده او کاری را با آنچه در شرف دیدن بود انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Faces contort and organs spurt out a smelly stain, a sticky betrayal.
[ترجمه گوگل]چهرهها در هم میپیچند و اندامها لکهای بدبو، خیانت چسبناکی بیرون میزند
[ترجمه ترگمان]چهره ها کج و معوج به نظر می رسند و اندام های متعفن، یک لکه متعفن، یک خیانت چسبناک، رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It makes me cringe into the smelly upholstery of his battered armchair.
[ترجمه گوگل]این باعث میشود در روکشهای بدبو صندلی راحتی او بچشم
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که خودم را منقبض کنم و روی مبل راحتی battered تکیه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They were tatty and smelly and lethargic.
[ترجمه گوگل]آنها کثیف و بدبو و بی حال بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها tatty و بدبو و بی حال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Don't leave your smelly sneakers lying around the living room.
[ترجمه گوگل]کفش های کتانی بدبو خود را در اتاق نشیمن نگذارید
[ترجمه ترگمان]اون کفش های بوگندو رو که اطراف اتاق نشیمن دراز کشیده بود ول نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید