smarmy

/ˈsmɑːrmi//ˈsmɑːmi/

(انگلیس - عامیانه) چاپلوس، چاپلوسانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: smarmier, smarmiest
• : تعریف: overly or sickeningly flattering or servile.

جمله های نمونه

1. The waiters'manners are always so smarmy.
[ترجمه محمدرضا شریفی] رفتار پیشخدمت ها همیشه چاپلویانه است.
|
[ترجمه گوگل]رفتار پیشخدمت ها همیشه خیلی گرم است
[ترجمه ترگمان]همیشه مودب و مودب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rick is slightly smarmy and eager to impress.
[ترجمه گوگل]ریک کمی خونسرد و مشتاق تحت تاثیر قرار دادن است
[ترجمه ترگمان]ریک کمی گیج و هیجان زده است و مشتاق است که تحت تاثیر قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Andy Williams, of course, was always smug and smarmy.
[ترجمه گوگل]البته اندی ویلیامز همیشه از خود راضی و خونسرد بود
[ترجمه ترگمان]البته، اندی ویلیامز همیشه ازخودراضی و مغرور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Something about his smarmy attitude makes me want to shake him so hard his collarbone breaks.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد نگرش خونسرد او باعث می شود که بخواهم او را به شدت تکان دهم که استخوان ترقوه اش می شکند
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد رفتار و رفتارش باعث می شود که دلم بخواهد استخوان ترقوه او بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is not just a smarmy pep talk but an unflinching discussion of real angst and a real adjustment process.
[ترجمه گوگل]این فقط یک صحبت تند تند نیست، بلکه بحثی سرسختانه درباره اضطراب واقعی و یک فرآیند سازگاری واقعی است
[ترجمه ترگمان]این فقط یک بحث تشویقی smarmy نیست، بلکه یک بحث قاطع در مورد نگرانی واقعی و یک فرآیند تنظیم واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hate his smarmy compliments.
[ترجمه راستی] از رفتار چاپلوسانه او بیزارم.
|
[ترجمه گوگل]من از تعارفات تلخش متنفرم
[ترجمه ترگمان]از smarmy خوشم نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Flanking him was the smarmy art dealer Vincent Faunce and my cousin Alistair.
[ترجمه گوگل]وینسنت فانس، فروشنده آثار هنری، و پسر عموی من آلیستر، در کنار او بودند
[ترجمه ترگمان]Flanking او، فروشنده آثار هنری، وینسنت Faunce و پسر عموم آلیستر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whitehead appears as a smarmy stand-up comic without the charisma or patter to carry off his narrative duties.
[ترجمه گوگل]وایتهد به‌عنوان یک کمیک استندآپ متزلزل ظاهر می‌شود، بدون اینکه کاریزما یا لطیفی برای انجام وظایف روایی خود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]وایت هد به عنوان یک شخصیت برجسته ظاهر می شود، بدون the و patter برای اجرای وظایف روایت خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He fooled us with his soft smarmy ways.
[ترجمه گوگل]او ما را با روش‌های نرمش فریب داد
[ترجمه ترگمان]اون ما رو گول زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh, yeah? Yeah, I wonder why? What could smarmy letch possibly want?
[ترجمه گوگل]اوه، آره؟ بله، تعجب می کنم که چرا؟ چه چیزی می‌تواند بخواهد؟
[ترجمه ترگمان]اوه، آره؟ آره، موندم چرا؟ چه چیزی ممکن بود مورد علاقه اش باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Smarmy might work better, though it is difficult to bring off. It only succeeds when done in precisely the way that individual likes best.
[ترجمه گوگل]Smarmy ممکن است بهتر کار کند، اگرچه بیرون آوردن آن دشوار است فقط زمانی موفق می شود که دقیقاً به روشی انجام شود که فرد دوست دارد
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است بهتر عمل کند، اگر چه بیرون آوردن آن دشوار است این تنها زمانی موفق می شود که به طور دقیق انجام شود همان طور که فرد بهترین را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I don't think being smarmy is going to work either.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم باهوش بودن هم کارساز باشد
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم که مورد پسند کسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Smarmy might work better, though it is difficult to bring off.
[ترجمه گوگل]Smarmy ممکن است بهتر کار کند، اگرچه بیرون آوردن آن دشوار است
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است بهتر عمل کند، اگر چه بیرون آوردن آن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What could that smarmy letch possibly want?
[ترجمه گوگل]چه چیزی می‌تواند بخواهد؟
[ترجمه ترگمان]این smarmy چه چیزی را می توانست داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• excessively ingratiating, unctuous; sleek and smooth
someone who is smarmy is unpleasantly polite and flattering; an informal word.

پیشنهاد کاربران

زیادی دست به قلم و اتو کشیده بودن و حرف زدن
زبون باز
چاپلوسانه
a smarmy, unctuous reply
بادمجان دور قاپ چین
پاچه خار

بپرس