فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: slumps, slumping, slumped
حالات: slumps, slumping, slumped
• (1) تعریف: to sink down or fall with all one's weight.
• مترادف: collapse, drop, plop, sink
• مشابه: fall, sag, tumble
• مترادف: collapse, drop, plop, sink
• مشابه: fall, sag, tumble
- She slumped into the hammock.
[ترجمه گوگل] او به داخل بانوج افتاد
[ترجمه ترگمان] او خودش را روی ننو انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خودش را روی ننو انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to let one's body droop or sag; slouch.
• مترادف: bow, droop, slouch
• مشابه: hunch, sag, stoop
• مترادف: bow, droop, slouch
• مشابه: hunch, sag, stoop
• (3) تعریف: to deteriorate or fall off, esp. quickly.
• مترادف: plummet, sag, slide
• متضاد: boom, rally
• مشابه: decline, decrease, deteriorate, diminish, drop, drop off, dwindle, fall, fall off, sink, slip
• مترادف: plummet, sag, slide
• متضاد: boom, rally
• مشابه: decline, decrease, deteriorate, diminish, drop, drop off, dwindle, fall, fall off, sink, slip
- Sales have slumped since the market crash.
[ترجمه گوگل] فروش از زمان سقوط بازار کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان] فروش از زمان سقوط بازار کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فروش از زمان سقوط بازار کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His enthusiasm slumped when his team lost again.
[ترجمه گوگل] وقتی تیمش دوباره شکست خورد، شور و شوق او کاهش یافت
[ترجمه ترگمان] شور و شوق او وقتی دوباره شکست خورد که تیمش دوباره ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شور و شوق او وقتی دوباره شکست خورد که تیمش دوباره ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: slumping (adj.)
مشتقات: slumping (adj.)
• (1) تعریف: a sudden sinking or reduction, as in health, productivity, business activity, or interest.
• مترادف: collapse, plunge, slide
• متضاد: boom, rally, rise, upturn
• مشابه: sag
• مترادف: collapse, plunge, slide
• متضاد: boom, rally, rise, upturn
• مشابه: sag
• (2) تعریف: a slouching or drooping posture.
• مترادف: slouch, stoop
• مترادف: slouch, stoop
• (3) تعریف: of a sports team or player, a long period of losing or playing poorly.