معنی: خمیدگی، تنبل، ادم بی دست و پا، ادم بی کاره وبی کفایت، اویختن، پوست انداختن، دولا دولا راه رفتن، خمیده بودن، اویخته بودنمعانی دیگر: آدم دست و پا چلفتی، بی عرضه، ناشی، قوز کردن، خمیده راه رفتن (یا بودن)، سر و شانه ها را پایین گرفتن، آدم تنبل، سرافتادگی، (طرز ایستادن) ناصاف، بد، کج، شل و ول، آویختگی، آویزانی، باسر خمیده ودولا دولا راه رفتن سربزیر
4. She's no slouch when it comes to organizing parties.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به سازماندهی مهمانی ها می رسد، او دست و پا بسته نیست [ترجمه ترگمان]وقتی برای سازماندهی مهمانی ها به اینجا می آید، هیچ slouch ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Don't slouch in that slovenly way!
[ترجمه گوگل]به این شکل شلخته خم نکن! [ترجمه ترگمان]سر این شلخته و شلخته این ور و آن ور نرو! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Horowitz was no slouch at languages.
[ترجمه گوگل]هوروویتز در مورد زبان ها کوتاهی نمی کرد [ترجمه ترگمان]Horowitz no نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She has recently begun to slouch over her typewriter.
[ترجمه گوگل]او اخیراً شروع به خم شدن روی ماشین تحریر خود کرده است [ترجمه ترگمان]تازگی ها از ماشین تحریر پرستاری کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]خم نشو! صاف بایست! [ترجمه ترگمان]احمق نباش! صاف بایستید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She's no slouch on the guitar.
[ترجمه گوگل]او روی گیتار خمیده نیست [ترجمه ترگمان]اون روی گیتار slouch نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He's no slouch in the kitchen—you should try his spaghetti bolognese.
[ترجمه فاطمه عبدی] کارش تو آشپزخونه حرف نداره - باید ماکارونیشو امتحان کنی.
|
[ترجمه گوگل]او در آشپزخانه شلخته نیست - باید اسپاگتی بولونیز او را امتحان کنید [ترجمه ترگمان]در آشپزخانه هیچ slouch نیست - باید اسپاگتی را امتحان کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Stand up straight and don't slouch!
[ترجمه نگار] صاف بایست و قوز نکن
|
[ترجمه گوگل]صاف بایستید و خم نشوید! [ترجمه ترگمان]صاف وایسا و پاچه خواری نکن! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He's developed a slouch from leaning over his books all day.
[ترجمه گوگل]او از خم شدن روی کتابهایش در تمام طول روز حالت خمیدگی پیدا کرده است [ترجمه ترگمان]تمام روز روی کتاب هایش خم شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او در تنیس سست نیست [ترجمه ترگمان]او اصلا سر تنیس نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. At 12- Stanford is no slouch at home either, you know.
[ترجمه گوگل]در 12 سالگی، استنفورد در خانه هم بیحوصله نیست [ترجمه ترگمان]در سن ۱۲ سالگی، در خانه هیچ slouch دیده نمی شود، می دانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• relaxed stooping posture, bending forward of the shoulders and head; lazy person, clumsy person sit or stand with the head and shoulders drooping forward, walk with a relaxed drooping gait if you slouch, you sit or walk in a lazy or tired way with your shoulders and head drooping down. if you are no slouch at a particular activity, you are skilful at it or know a lot about it; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
Slouch قوز کردن
Antonym : sit up straight
برعکس رسمی و شق و رق نشستن - روی صندلی شل و ول نشستن مثلا کمر را قوز دادن و پاها را دراز و باز کردن -
متضاد آنsquar shoulder است. چهار شونه. پشت و شانه های صاف. نه قوز کرده.
قوز کردنِ کمر
شل و ول
فعل: لش کردن، غش کردن ( مجازاً ) ، ولو شدن، لم دادن اسم: 1. حالت ولو شدن، تنبلی و کندی، 2. آدم دست وپا چلفتی/بی خاصیت/ بی عرضه
be no slouch at = to be very good at در کاری بسیار خوب بودن
خشکی، سُستی، تنبلی
دولا راه رفتن یا کشان کشان راه رفتن قوز کردن بی دست و پا بودن
Don't slouch قوز نکن
فرد نالایق. بی دست وپا My brother is no slouch at making a buck