skid row

/ˈskɪdˈroʊ//skɪdraʊ/

محله ی میخوران و ولگردان، محله مشروب فروشهای ارزان، ناحیه پست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a run-down part of a city, frequented by society's outcasts; slum area.

جمله های نمونه

1. He became a skid row type of drunkard.
[ترجمه مریم مزدایی] او تیپ سیاه مستهای محله های پست را گرفت.
|
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک مست گیره دار شد
[ترجمه ترگمان]او به نوع row متوسل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He ended up on skid row.
[ترجمه مریم مزدایی] آخرش سر و کارش افتاد به محله های بدنام مشروب ردشی
|
[ترجمه گوگل]او در ردپایی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان] آخرش به بن بست رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even skid row smelled of eucalyptus.
[ترجمه مریم مزدایی] حتی محله های پست بدنام هم بوی اکالیپتوس میداد.
|
[ترجمه گوگل]حتی ردیف چوبی هم بوی اکالیپتوس می داد
[ترجمه ترگمان] حتی row skid هم بوی eucalyptus می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Skid Row winos, shaky with the bars being closed for election, came out and got their bottles of muscatel.
[ترجمه گوگل]وینوس های Skid Row که با بسته شدن میله ها برای انتخابات متزلزل شده بودند، بیرون آمدند و بطری های موسکاتل خود را دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]The ردیف Skid، لرزان از میله های بسته شده برای انتخابات، بیرون آمد و شیشه های their را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is Swindon sliding towards Skid Row?
[ترجمه مریم مزدایی] آیا سوئد دارد به محله ی عرق خورها تبدیل می شود؟
|
[ترجمه گوگل]آیا Swindon به سمت Skid Row می لغزد؟
[ترجمه ترگمان]Is به سمت ان ان ان ان ان ای میره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The authorities are determined to clean up skid row.
[ترجمه گوگل]مقامات مصمم به پاکسازی ردیف لغزنده هستند
[ترجمه ترگمان]مقامات مصمم هستند که ردیف سورتمه را پاک سازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many highly trained workers ended up on skid row during the recession.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارگران بسیار آموزش دیده در طول رکود اقتصادی به سراشیبی افتادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارگران آموزش دیده در دوره رکود، در ردیف سورتمه به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bum was down and out on skid row.
[ترجمه گوگل]دست انداز پایین بود و در ردیف چوبی
[ترجمه ترگمان]ولگردی روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do you want to end up a skid row bum?
[ترجمه گوگل]آیا می‌خواهید در نهایت به یک ردپای لغزنده برسید؟
[ترجمه ترگمان]می خوای یه bum رو تموم کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When he went bankrupt he lost everything, and ended up living on skid row for a few years.
[ترجمه گوگل]وقتی ورشکست شد همه چیزش را از دست داد و در نهایت چند سال در رکود زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که او ورشکست شد، همه چیز را از دست داد و تا چند سال در جهت skid زندگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a role with its antecedents in Mork - except this planet is not Ork but Manhattan's skid row.
[ترجمه گوگل]این نقشی است با پیشینیانش در مورک - با این تفاوت که این سیاره اورک نیست بلکه ردیف اسکید منهتن است
[ترجمه ترگمان]این یک نقش با سوابق و سوابق آن در Mork است - به جز این کره خاکی جز خط skid منهتن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And if you want the best stand-up comedy available for a dollar, try a speaker meeting on skid row.
[ترجمه گوگل]و اگر بهترین استندآپ کمدی موجود با یک دلار را می‌خواهید، یک جلسه سخنران را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]و اگر می خواهید بهترین فیلم کمدی موجود برای یک دلار را بخواهید، سعی کنید با یک جلسه صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The street where our church building is located has long had the nickname Skid Row.
[ترجمه گوگل]خیابانی که ساختمان کلیسای ما در آن قرار دارد مدتهاست که نام مستعار Skid Ro را داشته است
[ترجمه ترگمان]خیابانی که ساختمان کلیسای ما در آن واقع شده است، نام مستعار Skid ردیف را داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After he lost his job, Pedro ended up on skid row.
[ترجمه گوگل]پدرو پس از از دست دادن شغلش، در نهایت به سراشیبی افتاد
[ترجمه ترگمان]، بعد از اینکه کارش رو از دست داد \" پدرو \" کارش رو از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• poor neighborhood, poverty-stricken area (slang)

پیشنهاد کاربران

چاله میدان
چاله میدون
محله ی ولگردها؛ محله ی فقیرنشین؛ حلبی آباد؛ زاغه نشین

بپرس