1. situation wanted ads
آگهی های تقاضای کار
2. a situation for which there was no help
وضعیتی که چاره ای بر آن متصور نبود
3. a situation of extreme sensitivity
موقیعت دارای حساسیت زیاد
4. grave situation
وضعیت بحرانی
5. my situation between the two mutually hostile brothers was very awkward
وضعیت من در میان آن دو برادری که به هم خصومت می ورزیدند بسیار حساس و مشکل بود.
6. the situation demanded immediate attention
وضعیت در خور توجه فوری بود.
7. the situation has turned in his favor
اوضاع به سود او تغییر کرده است.
8. the situation is brightening up
وضع دارد امیدبخش تر می شود.
9. the situation looked quite hopeless
وضعیت ظاهرا بسیار نومید کننده بود.
10. the situation was desperate and england stood alone against hitler
وضعیت نومید کننده بود و انگلیس تنها در مقابل هیتلر ایستادگی می کرد.
11. a clutch situation
موقعیت خطیر
12. a crisis situation
وضع بحرانی
13. a critical situation in international relations
وضعیت نگران کننده در روابط بین المللی
14. a delicate situation
وضعیت حساس
15. a knotted situation
وضعیت گره خورده (یا دشوار)
16. a no-lose situation
وضعی که احتمال باخت ندارد
17. a problematic situation
وضع دشوار
18. a slippery situation
وضع دگرگون پذیر
19. a tense situation
یک وضعیت پر تنش
20. a ticklish situation
وضع حساس
21. a touchy situation
وضع حساس
22. an iffy situation
وضع نامعلوم
23. an impossible situation
وضع تحمل ناپذیر
24. an unexpected situation
وضعیت غیر مترقبه
25. any imaginable situation
هر وضعیتی که بتوان آن راتصور کرد
26. no human situation is simple
هیچیک از مسائل انسانی ساده نیستند.
27. the economic situation has ameliorated considerably
وضع اقتصادی به طور قابل ملاحظه ای بهتر شده است.
28. the political situation is worsening
وضع سیاسی رو به وخامت می رود.
29. the traffic situation downtown was quite chaotic
وضع آمد و شد در مرکز شهر کاملا در هم و برهم بود.
30. the uneasy situation in the city
وضع ناآرام شهر
31. an explosive situation
وضع در حال انفجار،شرایط خطرناک
32. a rough political situation
وضع سیاسی آشفته
33. an extremely tender situation
یک وضعیت بسیار حساس
34. drought exacerbated the situation
خشکسالی وضع را بدتر کرد.
35. she described the situation thus . . .
وضعیت را این جور توصیف کرد . . .
36. the country's tax situation is a muddle
وضع مالیاتی کشور در هم و برهم است.
37. the insecure political situation
وضع متزلزل سیاسی
38. to evaluate a situation
وضعیت (یا موقعیتی) را سنجیدن
39. to manipulate a situation to satisfy one's greed
برای اقناع حرص و آز خود از موقعیت بهره گیری کردن
40. chicken and egg situation
(در اصل: این پرسش که آیا مرغ اول به وجود آمده یا تخم مرغ ؟) اشکال در شناخت علت و معلول
41. i summed up the situation at a glance
بایک نظر اجمالی به وضعیت پی بردم.
42. the asperity of the situation
دشواری وضع
43. the gravity of the situation
وخامت وضعیت
44. the oddity of that situation
غیر عادی بودن آن وضع
45. a quick scan of the situation
یک نظر اجمالی و سریع به وضعیت
46. an eagle-eyed appraisal of the situation
برآورد موشکافانه ای از وضعیت
47. his testimony limned a terrible situation
گواهی او بیانگر وضع وحشت انگیزی بود.
48. the delicacy of the political situation
حساسیت اوضاع سیاسی
49. they can only retrieve the situation by increasing production
آنها فقط با اضافه کردن تولید می توانند وضع را سروسامان بدهند.
50. they took advantage of the situation to settle old scores
آنها برای تلافی کردن از فرصت استفاده کردند.
51. they tried to de-escalate the situation
کوشیدند از وخامت اوضاع بکاهند.
52. we are in a no-win situation
ما در موقعیتی قرار داریم که امکان برد نداریم.
53. a new slant on the economic situation
نگرش تازه ای بر وضع اقتصادی
54. a slanted view of the political situation
دید یک بعدی از اوضاع سیاسی
55. an overview of the country's economic situation
مروری بر وضع اقتصادی کشور
56. his calculation of the country's political situation
برداشت او از موقعیت سیاسی کشور
57. his remarks were keyed to the situation
اظهارات او با وضعیت جور بود.
58. i apprised him of the political situation in washington
او را در جریان سیاسی واشنگتن قرار دادم.
59. i can no longer endure this situation
بیش از این نمی توانم این وضع را تحمل کنم.
60. the factory is in a tight situation
کارخانه در وضع بدی قرار دارد.
61. the un tried to defuse the situation in that country
سازمان ملل کوشید که وضعیت آن کشور را آرام کند.
62. he made a fair-minded analysis of the situation
او وضعیت را با بی غرضی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
63. she is trying to find a new situation
او درصدد یافتن شغل جدید است.
64. the government claims that it has the situation under control
دولت ادعا می کند که بر اوضاع مسلط است.
65. they tried to assess the country's economic situation
کوشیدند وضع اقتصادی کشور را ارزیابی کنند.
66. to draw a rosy picture of the situation
تصویر خوش بینانه ای از وضعیت ارائه دادن
67. we must all unite to face this situation
باید همگی برای مقابله با این دشواری متحد شویم.
68. when the old lady passed out, the situation got a bit hairy
هنگامی که پیرزن غش کرد اوضاع تا اندازه ای وخیم شد.
69. before taking action, we must carefully survey the situation
پیش از اقدام باید وضعیت را خوب بررسی کنیم.
70. he seems thoroughly posted up on the political situation
ظاهرا به وضع سیاسی خیلی وارد است.