sit on the fence

جمله های نمونه

1. You can't sit on the fence any longer - you have decide whose side you're on.
[ترجمه سمیه] دیگر نمی توانید بی طرف باشید - باید تصمیم بگیرید که با کدام طرف هستید
|
[ترجمه گوگل]شما دیگر نمی توانید روی حصار بنشینید - شما باید تصمیم بگیرید که طرف چه کسی باشید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی بیشتر از این روی حصار بشینی باید تصمیم بگیری که طرف کی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The weakness of the book is that it sits on the fence on important issues.
[ترجمه حدیث] ضعف کتاب این است که درمورد مشکلات مهم بی طرف است
|
[ترجمه گوگل]نقطه ضعف کتاب این است که روی حصار مسائل مهم می نشیند
[ترجمه ترگمان]ضعف این کتاب این است که روی نرده روی مسائل مهم می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are sitting on the fence and refusing to commit themselves.
[ترجمه محمد مهدی] آنها سکوت اختیار کرده اند و از تعهد خوداری می کنند .
|
[ترجمه گوگل]آنها روی حصار نشسته اند و از تعهد خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها روی نرده ها نشسته اند و از انجام این کار خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tends to sit on the fence at meetings.
[ترجمه مژگان] او مایل است که در جلسات سکوت اختیار کند
|
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد در جلسات روی حصار بنشیند
[ترجمه ترگمان]او مایل است در جلسات بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can't sit on the fence any longer - what's it going to be?
[ترجمه گوگل]دیگر نمی‌توانی روی حصار بنشینی - چه می‌شود؟
[ترجمه ترگمان]تو که دیگه نمی تونی روی حصار بشینی - چه قراره بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the encyclopaedia has a weakness it is that it sits on the fence on controversial issues.
[ترجمه گوگل]اگر دایره المعارف نقطه ضعفی دارد این است که روی حصار مسائل بحث برانگیز می نشیند
[ترجمه ترگمان]اگر دایره المعارف ضعف داشته باشد، این است که بر روی موضوعات بحث برانگیز بر روی حصار می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Either you agree or you disagree – don't sit on the fence.
[ترجمه محمد مهدی] یا موافقید یا مخالف ، سکوت نکنید ( بی طرف نباشید )
|
[ترجمه گوگل]یا موافقید یا مخالف - روی حصار ننشینید
[ترجمه ترگمان]یا موافق هستید یا مخالفت می کنید … روی نرده بنشینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sit on the fence.
[ترجمه گوگل]روی حصار بنشین
[ترجمه ترگمان]بشین رو نرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is the obvious choice for those who wish to sit on the fence.
[ترجمه گوگل]او انتخاب واضحی برای کسانی است که می خواهند روی حصار بنشینند
[ترجمه ترگمان]او انتخاب واضحی برای کسانی است که می خواهند روی حصار بنشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She considered that it was better for her to sit on the fence the quarrel.
[ترجمه گوگل]او در نظر گرفت که برای او بهتر است که روی حصار نزاع بنشیند
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که بهتر است بنشیند و پرخاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He considered that it was better for him to sit on the fence the quarrel.
[ترجمه گوگل]او در نظر گرفت که برای او بهتر است که روی حصار نزاع بنشیند
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که بهتر است روی نرده ایوان بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He considered that it was better for him to sit on the fence during the quarrel.
[ترجمه هانیه] او در نظر گرفت که بهتر است هنگام دعوا بی طرف باشد
|
[ترجمه گوگل]او در نظر گرفت که بهتر است هنگام نزاع روی حصار بنشیند
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که بهتر است در حین دعوا روی پرچین بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be indecisive; hesitate to decide; avoid getting involved

پیشنهاد کاربران

این اصطلاح به معنی�این پا اون پا کردن� یا مردد یودن است.
You delay to making decision or fail to choose between two alternatives
ریشه : نشستن روی نرده یا حفاظ
نرده را روی دیوار دو همسایه می کشند . وقتی کسی روی دیوار بین دو همسایه نشسته ، تکلیفش با خودش معلوم نیست که اینوریه یا اونوری .
استعاره از مردد بودن - بلاتکلیفی .
وسط بازی کردن
معنی این اصطلاح یعنی نظر ندادن یا سکوت اختیار کردن
He tendes to sit on the fence at meeting
نظر ندادن
در بلاتکلیفی ماندن
دست دست کردن، تعلل کردن
دوبه شک/مردد/نامصمم بودن
تصمیم گیری رو به تاخیر می اندازید یا نمی تونید از بین دوچیز انتخاب کنید
بی طرف بودن
On the fence یعنی بین دوراهی قرار گرفتن - گیر افتادن بین دو تصمیم
بی طرف ماندن و یا واکنش نشان ندادن در مورد چیزی
پرهیز از انتخاب کردن یا تصمیم گرفتن
سکوت اختیار کردن، بی نظر ماندن، بی طرف ماندن.
بی طرف ماندن در دعوا
دو دل بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس