simmer

/ˈsɪmər//ˈsɪmə/

معنی: جوش، بجوش و خروش آمدن، نیم جوش کردن، اهسته جوشیدن، بجوش آمدن
معانی دیگر: (آب و آبگونه) نیم جوش شدن یا کردن، به گرمای پیش از جوش رساندن و نگاه داشتن (به طوری که کمی قل بزند ولی به جوش کامل نرسد)، ملایم جوشاندن یا جوشیدن، (خشم یا نارضایی یا انقلاب و غیره) در شرف غلیان بودن، در تب و تاب بودن، به شور رسیدن، نیم جوش، جوش ملایم، بجوش وخروش امدن، بجوش امدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: simmers, simmering, simmered
(1) تعریف: to undergo steady cooking near the boiling point.
مشابه: boil, bubble, cook, seethe, stew

(2) تعریف: to be filled with intense but controlled emotion; seethe.
مترادف: fume, seethe
مشابه: anger, boil, bristle, burn, chafe, steam, stew
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: simmer down
• : تعریف: to cook (food) in a liquid near the boiling point.
مشابه: boil, coddle, cook, parboil, poach, seethe, steam, stew
اسم ( noun )
مشتقات: simmeringly (adv.)
• : تعریف: the act or process of simmering, or the state of being simmered.
مشابه: boil, seethe

جمله های نمونه

1. simmer down
1- (با جوشاندن ملایم) تغلیظ کردن 2- (خشم یا هیجان و غیره) فرونشستن،ملایم شدن

2. let the soup simmer for a few minutes
بگذار آبگوشت چند دقیقه ملایم بجوشد.

3. Bring the potatoes to a simmer.
[ترجمه بهروز مددی] سیب زمینی‎ها را در آب جوش بریزید. ( یا اصطلاحا آب پز کنید )
|
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را به جوش بیاورید
[ترجمه ترگمان] سیب زمینی ها رو بیار آروم آروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let the soup simmer a few minutes.
[ترجمه بهروز مددی] اجازه دهید سوپ کمی بجوشد.
|
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سوپ چند دقیقه بجوشد
[ترجمه ترگمان] یکم آروم آروم آروم آروم آروم باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Allow the soup to simmer gently for ten minutes.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سوپ به مدت ده دقیقه به آرامی بجوشد
[ترجمه ترگمان]بگذارید سوپ به مدت ده دقیقه آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leave the vegetables to simmer for a few minutes.
[ترجمه گوگل]بگذارید سبزیجات چند دقیقه بجوشد
[ترجمه ترگمان]سبزیجات را رها کنید تا چند دقیقه آرام بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I will talk with you after you simmer down.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه جوشید با شما صحبت خواهم کرد
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه آروم آروم آروم آروم آروم آروم باش حرف می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Leave the soup to simmer.
[ترجمه گوگل]سوپ را بگذارید تا دم بکشد
[ترجمه ترگمان]سوپ را بگذار تا آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bring the soup to the boil, then simmer for five minutes.
[ترجمه گوگل]سوپ را به جوش بیاورید، سپس به مدت پنج دقیقه بجوشانید
[ترجمه ترگمان]سوپ را بجوشانید و بعد به مدت پنج دقیقه آرام بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Add the remaining ingredients and simmer for 30 minutes.
[ترجمه گوگل]بقیه مواد را اضافه کنید و 30 دقیقه بجوشانید
[ترجمه ترگمان]ترکیبات باقیمانده را اضافه کنید و به مدت ۳۰ دقیقه آرام بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We decided she needed some time to simmer down.
[ترجمه گوگل]ما به این نتیجه رسیدیم که او به مدتی نیاز دارد تا بجوشد
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که به یه کم زمان نیاز داشته باشیم تا آروم آروم آروم آروم آروم آروم شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Simmer the soup for 10 minutes then remove from the heat.
[ترجمه گوگل]سوپ را به مدت 10 دقیقه بجوشانید و سپس از روی حرارت بردارید
[ترجمه ترگمان]سپس سوپ را به مدت ۱۰ دقیقه خاموش کنید و سپس از گرما خارج شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Keep the potatoes on the simmer for ten minutes.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را به مدت ده دقیقه روی حرارت بگذارید
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی را برای ده دقیقه آرام نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Empty the soup into a saucepan and simmer gently for ten minutes.
[ترجمه گوگل]سوپ را در یک قابلمه خالی کنید و ده دقیقه به آرامی بجوشانید
[ترجمه ترگمان]سوپ را در یک ماهی تابه خالی کنید و به مدت ده دقیقه به آرامی بجوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوش (اسم)
boil, ferment, burble, spout, effervescence, effervescency, furuncle, pimple, eruption, simmer, weld, rash, solder, whelk, gush

بجوش و خروش آمدن (فعل)
simmer

نیم جوش کردن (فعل)
simmer

اهسته جوشیدن (فعل)
simmer

بهوش آمدن (فعل)
boil, simmer

انگلیسی به انگلیسی

• process of being cooked at a temperature just below the boiling point; state of being cooked at a temperature just below the boiling point
cook steadily at a temperature just below the boiling point; be steadily cooked at a near-boiling temperature; seethe, be in a state of suppressed anger or excitement
when you simmer food, or when it simmers, you cook it by keeping it just below boiling point.
when a violent situation or quarrel is simmering over a period of time, it is not openly expressed, but is likely to break out suddenly.
if you simmer down, you stop being angry about something; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

دم کشیدن - دم کشاندن
بعنوان مثال در تهیه دمنوش
Meaning:
when a quarrel is simmering over a period of time, it is not openly expressed, but is likely to break out suddenly
فروکش کردن ( تنش - دعوای لفظی - . . . )
e. g.
Bill Gates meets Xi Jinping as US - China tensions simmer
BBBC. co. uk@
simmer ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: آرام‏پز کردن
تعریف: پختن مواد غذایی در مایعی مانند آب در درجۀ حرارتی پایین‏تر از نقطۀ جوش
به اوج نزدیک شدن
فروکش کردن عصبانیت
جوشیدن ( در مورد غذاهای مایع مثل سوپ، . . . )
آرام جوشیدن
غلیان کردن

بپرس