معنی: جوش، بجوش و خروش آمدن، نیم جوش کردن، اهسته جوشیدن، بجوش آمدنمعانی دیگر: (آب و آبگونه) نیم جوش شدن یا کردن، به گرمای پیش از جوش رساندن و نگاه داشتن (به طوری که کمی قل بزند ولی به جوش کامل نرسد)، ملایم جوشاندن یا جوشیدن، (خشم یا نارضایی یا انقلاب و غیره) در شرف غلیان بودن، در تب و تاب بودن، به شور رسیدن، نیم جوش، جوش ملایم، بجوش وخروش امدن، بجوش امدن
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سوپ چند دقیقه بجوشد [ترجمه ترگمان] یکم آروم آروم آروم آروم آروم باش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Allow the soup to simmer gently for ten minutes.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سوپ به مدت ده دقیقه به آرامی بجوشد [ترجمه ترگمان]بگذارید سوپ به مدت ده دقیقه آرام بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Leave the vegetables to simmer for a few minutes.
[ترجمه گوگل]بگذارید سبزیجات چند دقیقه بجوشد [ترجمه ترگمان]سبزیجات را رها کنید تا چند دقیقه آرام بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I will talk with you after you simmer down.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه جوشید با شما صحبت خواهم کرد [ترجمه ترگمان] بعد از اینکه آروم آروم آروم آروم آروم آروم باش حرف می زنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Leave the soup to simmer.
[ترجمه گوگل]سوپ را بگذارید تا دم بکشد [ترجمه ترگمان]سوپ را بگذار تا آرام بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Bring the soup to the boil, then simmer for five minutes.
[ترجمه گوگل]سوپ را به جوش بیاورید، سپس به مدت پنج دقیقه بجوشانید [ترجمه ترگمان]سوپ را بجوشانید و بعد به مدت پنج دقیقه آرام بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Add the remaining ingredients and simmer for 30 minutes.
[ترجمه گوگل]بقیه مواد را اضافه کنید و 30 دقیقه بجوشانید [ترجمه ترگمان]ترکیبات باقیمانده را اضافه کنید و به مدت ۳۰ دقیقه آرام بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We decided she needed some time to simmer down.
[ترجمه گوگل]ما به این نتیجه رسیدیم که او به مدتی نیاز دارد تا بجوشد [ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که به یه کم زمان نیاز داشته باشیم تا آروم آروم آروم آروم آروم آروم شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Simmer the soup for 10 minutes then remove from the heat.
[ترجمه گوگل]سوپ را به مدت 10 دقیقه بجوشانید و سپس از روی حرارت بردارید [ترجمه ترگمان]سپس سوپ را به مدت ۱۰ دقیقه خاموش کنید و سپس از گرما خارج شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Keep the potatoes on the simmer for ten minutes.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را به مدت ده دقیقه روی حرارت بگذارید [ترجمه ترگمان]سیب زمینی را برای ده دقیقه آرام نگه دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Empty the soup into a saucepan and simmer gently for ten minutes.
[ترجمه گوگل]سوپ را در یک قابلمه خالی کنید و ده دقیقه به آرامی بجوشانید [ترجمه ترگمان]سوپ را در یک ماهی تابه خالی کنید و به مدت ده دقیقه به آرامی بجوشانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• process of being cooked at a temperature just below the boiling point; state of being cooked at a temperature just below the boiling point cook steadily at a temperature just below the boiling point; be steadily cooked at a near-boiling temperature; seethe, be in a state of suppressed anger or excitement when you simmer food, or when it simmers, you cook it by keeping it just below boiling point. when a violent situation or quarrel is simmering over a period of time, it is not openly expressed, but is likely to break out suddenly. if you simmer down, you stop being angry about something; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
دم کشیدن - دم کشاندن بعنوان مثال در تهیه دمنوش
Meaning: when a quarrel is simmering over a period of time, it is not openly expressed, but is likely to break out suddenly فروکش کردن ( تنش - دعوای لفظی - . . . ) e. g. Bill Gates meets Xi Jinping as US - China tensions simmer BBBC. co. uk@
simmer ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: آرامپز کردن تعریف: پختن مواد غذایی در مایعی مانند آب در درجۀ حرارتی پایینتر از نقطۀ جوش
به اوج نزدیک شدن
فروکش کردن عصبانیت جوشیدن ( در مورد غذاهای مایع مثل سوپ، . . . )