significant

/sɪgˈnɪfɪkənt//sɪɡˈnɪfɪkənt/

معنی: علامت، معنی دار، حاکی از، ژرف، مهم، عمده، قابل توجه
معانی دیگر: مهند، دربایست، بااهمیت، کرامند، پرمعنی، چم دار، چشمگیر، قابل ملاحظه، (قدیمی) نشان، نماد (significancy هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: significantly (adv.)
(1) تعریف: having consequence or import; important.
مترادف: consequential, considerable, important, major, material, substantial
متضاد: immaterial, insignificant, little, negligible, paltry, small, superficial, trifling, unimportant
مشابه: big, chief, critical, fateful, fundamental, grave, great, influential, momentous, notable, operative, paramount, prime, salient, serious, signal, weighty

- It was a small but significant victory, as it gave the troops the confidence they needed to battle on.
[ترجمه مهرنوش] این یک پیروزی کوچک اما مهم بود، چرا که لشکریان به اعتماد بنفس برای جنگیدن نیاز داشتند.
|
[ترجمه پورولی] این یک پیروزی کوچک اما چشمگیر بود، از آنجا که به نیروها اعتمادبنفسی را داد که برای ادامه جنگیدن به آن احتیاج داشتنند.
|
[ترجمه گوگل] این یک پیروزی کوچک اما مهم بود، زیرا به نیروها اعتماد به نفس لازم برای نبرد را داد
[ترجمه ترگمان] این یک پیروزی کوچک ولی چشمگیر بود، زیرا به سربازان اطمینان می داد که به جنگ نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Other than price, there is no significant difference between these products.
[ترجمه آریا] گذشته از قیمت , تفاوت عمده ای بین این محصولات وجود ندارد
|
[ترجمه گوگل] به غیر از قیمت، تفاوت قابل توجهی بین این محصولات وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] علاوه بر قیمت، تفاوت قابل توجهی بین این محصولات وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having meaning; meaningful.
مترادف: meaningful, pregnant
متضاد: empty, insignificant
مشابه: eloquent, material, operative, pointed, suggestive

- The fact that the window was open was not significant to us at first.
[ترجمه نیلوفر] اینکه پنجره باز بود، در ابتدا برای ما معنی دار نبود
|
[ترجمه سبحان مرادی] در واقعیت پنجره که باز بود برای ما قابل توجه نبود
|
[ترجمه اصغر] پنجره ایی که باز بود اولش برای مهم نبود
|
[ترجمه گوگل] باز بودن پنجره در ابتدا برای ما مهم نبود
[ترجمه ترگمان] این حقیقت که پنجره باز بود، ابتدا برای ما قابل توجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a significant change in their foreign policy
دگرگونی مهمی در سیاست خارجی آنها

2. a significant drop in incomes
نزول قابل ملاحظه ی درآمدها

3. a significant majority were in the 9-10 age bracket
اکثریت قابل ملاحظه ای (از آنان) بین سنین نه و ده بودند.

4. his significant smile!
لبخند معنی دار او!

5. the most significant result of these discussions
مهمترین نتیجه ی این مذاکرات

6. His most significant political achievement was the abolition of the death penalty.
[ترجمه گوگل]مهمترین دستاورد سیاسی او لغو مجازات اعدام بود
[ترجمه ترگمان]مهم ترین دستاورد سیاسی او لغو مجازات اعدام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The amniocentesis test carries a significant risk of miscarriage.
[ترجمه گوگل]آزمایش آمنیوسنتز خطر قابل توجهی برای سقط جنین دارد
[ترجمه ترگمان]آزمایش amniocentesis خطر ابتلا به سقط جنین را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Penicillin was an extremely significant medical discovery.
[ترجمه گوگل]پنی سیلین یک کشف پزشکی بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان]Penicillin یک کشف بسیار مهم پزشکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A small but significant number of 11-year-olds are illiterate.
[ترجمه گوگل]تعداد اندک اما قابل توجهی از کودکان 11 ساله بی سواد هستند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از کودکان ۱۱ ساله بی سواد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The move was regarded as significant in Japan.
[ترجمه گوگل]این حرکت در ژاپن قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]این حرکت در ژاپن قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is a significant contribution to knowledge.
[ترجمه گوگل]این کمک قابل توجهی به دانش است
[ترجمه ترگمان]این یک کمک قابل توجه برای دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Chinese Dragon Boat Festival is a significant holiday celebrated in China, and the one with the longest history. The Dragon Boat Festival is celebrated by boat races in the shape of dragons. Competing teams row their boats forward to a drumbeat racing to reach the finish end first.
[ترجمه گوگل]جشنواره قایق اژدها چینی جشن مهمی است که در چین جشن گرفته می شود و طولانی ترین تاریخ را دارد جشنواره قایق اژدها توسط مسابقات قایق سواری به شکل اژدها جشن گرفته می شود تیم های رقیب قایق های خود را به سمت جلو به سمت یک مسابقه درامپ می روند تا ابتدا به پایان پایان برسند
[ترجمه ترگمان]جشنواره قایق اژدها چینی یک روز تعطیل مهم در چین و یکی با طولانی ترین تاریخ است جشنواره قایق اژدها توسط مسابقات قایقرانی در شکل اژدها جشن گرفته می شود تیم های رقابت، قایق های خود را به سمت جلو پیش می برند تا به انتهای نهایی برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a significant piece of legislation.
[ترجمه گوگل]این یک قانون قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]این یک قانون گذاری مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There has been a significant increase in the number of women students in recent years.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر تعداد دانشجویان زن افزایش چشمگیری داشته است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر تعداد زنان دانشجو افزایش قابل توجهی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has won over a significant number of the left-wing deputies.
[ترجمه گوگل]او تعداد قابل توجهی از نمایندگان چپ را به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]او بر تعداد قابل توجهی از نمایندگان جناح چپ پیروز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There are no significant differences between the education systems of the two countries.
[ترجمه گوگل]بین سیستم های آموزشی دو کشور تفاوت معناداری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بین سیستم های آموزشی دو کشور تفاوت معنی داری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Today is a significant day for me.
[ترجمه گوگل]امروز روز مهمی برای من است
[ترجمه ترگمان]امروز روز مهمی برای من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They have had a significant change in policy on paternity leave.
[ترجمه گوگل]آنها تغییر قابل توجهی در سیاست مرخصی پدری داشته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها تغییر مهمی در سیاست در رابطه با این مرخصی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Recent elections have shown significant gains by right-wing groups.
[ترجمه گوگل]انتخابات اخیر دستاوردهای قابل توجهی را از سوی گروه های راست نشان داده است
[ترجمه ترگمان]انتخابات اخیر دستاوردهای قابل توجهی را توسط گروه های جناح راست نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علامت (اسم)
significant, tally, indication, label, token, sign, index, mark, insignia, signal, emblem, symptom, omen, tag, tick, docket, intimation, milestone, ostent, portent

معنی دار (صفت)
significant, punctual, meaningful

حاکی از (صفت)
significant, representative

ژرف (صفت)
hard, difficult, abysmal, deep, profound, unfathomable, important, significant, long

مهم (صفت)
serious, main, principal, great, important, significant, earnest, all-important, fateful, substantial, grave, weighty, consequential, considerable, momentous, earthshaking, epochal, newsworthy, overriding, significative

عمده (صفت)
primary, main, principal, prime, important, significant, essential, head, chief, major, excellent, leading, dominant, copacetic, key, staple, predominant, considerable

قابل توجه (صفت)
significant, striking, noteworthy, substantial, considerable, remarkable, notable, noticeable

تخصصی

[صنایع غذایی] معنی دار، مهم
[صنعت] مهم، با اهمیت، اصلی
[نساجی] معنی دار - پر معنی - مهم - بر جسته
[ریاضیات] معنی دار، با معنی، معتبر، رهنمون

انگلیسی به انگلیسی

• important, consequential; meaningful, having meaning; of a considerable amount
a significant amount is a large amount.
something that is significant is important.
something that is significant has a special meaning.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Important
🔘 Significant
🔘 Vital
🔘 Crucial
🔘 Essential
🔘 Key
🔘 Major
🔘 Critical
🔘 Paramount
🔘 Consequential
✅ Definition:
👉 Having great value or effect, necessary for a particular purpose.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : signify
✅️ اسم ( noun ) : significance
✅️ صفت ( adjective ) : significant
✅️ قید ( adverb ) : significantly
so important
در حوزه پژوهش یک چیزی داریم به نام همبستگی های معنادار
significant correlations
معنی دار، مهم
مثال: There has been a significant increase in sales this quarter.
در این ربع فروش ها به طرز معناداری افزایش یافته است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
بالقوه
در مورد پول، هنگفت هم میشه
1. قابل توجه/مهم
2. معنادار
Adj
قابل ملاحظه، چشمگیر، پر معنی، مهم، قابل توجه، حاکی از، عمده، معنی دار، اصلی، با اهمیت، قابل تامل
مشخصه
( مدل ) معتبر؛ با اهمیت؛ ( تأثیر ) چشمگیر، قابل ملاحظه
قابل ملاحظه
چشمگیر، قابل توجه، زیاد
حالت روانی
در علم آمار، فقط باید "معنادار" ترجمه بشه
Significant
فاحش
significance:importance
significant:important
چندان
There was no significant difference
تفاوت چندانی نداشت
پرمایه
محسوس - فاحش - کاملا مشخص و واضح
significant ضروری
A significant person or things is important
عالی یا فائقه
Rule by a form of government in which the people, or some significant portion of them
حکومت اداره می شود توسط یک ساختار حکومتی که در آن مردم یا بخش عظیمی از آنان نظارت عالی یا فائقه ای بر دولت دارند
significant ( adj ) = substantial ( adj )
به معناهای: اساسی، مهم، قابل توجه، ارزشمند
main
Important
اساسی
مشخص کردن/مشخص
در ریاضی
اعشار

مهم
با اهمیت
synonym : important
important
حائزاهمیت
قابل توجه
مدلول
The formal from of important
The casual form is A big deal
معنادار
Having an important effect or influence
چشمگیر
زیاد
فراوان
برجسته
قابل توجه
( هر کدوم از اینا تو موقعیت و بافت خودش معنی مناسبی میده )
مهم - قابل توجه
منجر شدن ، رهنمود شدن به

بسزایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس