صفت ( adjective )
مشتقات: significantly (adv.)
مشتقات: significantly (adv.)
• (1) تعریف: having consequence or import; important.
• مترادف: consequential, considerable, important, major, material, substantial
• متضاد: immaterial, insignificant, little, negligible, paltry, small, superficial, trifling, unimportant
• مشابه: big, chief, critical, fateful, fundamental, grave, great, influential, momentous, notable, operative, paramount, prime, salient, serious, signal, weighty
• مترادف: consequential, considerable, important, major, material, substantial
• متضاد: immaterial, insignificant, little, negligible, paltry, small, superficial, trifling, unimportant
• مشابه: big, chief, critical, fateful, fundamental, grave, great, influential, momentous, notable, operative, paramount, prime, salient, serious, signal, weighty
- It was a small but significant victory, as it gave the troops the confidence they needed to battle on.
[ترجمه مهرنوش] این یک پیروزی کوچک اما مهم بود، چرا که لشکریان به اعتماد بنفس برای جنگیدن نیاز داشتند.|
[ترجمه پورولی] این یک پیروزی کوچک اما چشمگیر بود، از آنجا که به نیروها اعتمادبنفسی را داد که برای ادامه جنگیدن به آن احتیاج داشتنند.|
[ترجمه گوگل] این یک پیروزی کوچک اما مهم بود، زیرا به نیروها اعتماد به نفس لازم برای نبرد را داد[ترجمه ترگمان] این یک پیروزی کوچک ولی چشمگیر بود، زیرا به سربازان اطمینان می داد که به جنگ نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Other than price, there is no significant difference between these products.
[ترجمه آریا] گذشته از قیمت , تفاوت عمده ای بین این محصولات وجود ندارد|
[ترجمه گوگل] به غیر از قیمت، تفاوت قابل توجهی بین این محصولات وجود ندارد[ترجمه ترگمان] علاوه بر قیمت، تفاوت قابل توجهی بین این محصولات وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having meaning; meaningful.
• مترادف: meaningful, pregnant
• متضاد: empty, insignificant
• مشابه: eloquent, material, operative, pointed, suggestive
• مترادف: meaningful, pregnant
• متضاد: empty, insignificant
• مشابه: eloquent, material, operative, pointed, suggestive
- The fact that the window was open was not significant to us at first.
[ترجمه نیلوفر] اینکه پنجره باز بود، در ابتدا برای ما معنی دار نبود|
[ترجمه سبحان مرادی] در واقعیت پنجره که باز بود برای ما قابل توجه نبود|
[ترجمه اصغر] پنجره ایی که باز بود اولش برای مهم نبود|
[ترجمه گوگل] باز بودن پنجره در ابتدا برای ما مهم نبود[ترجمه ترگمان] این حقیقت که پنجره باز بود، ابتدا برای ما قابل توجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید