اسم ( noun )
عبارات: side by side
عبارات: side by side
• (1) تعریف: one of the surfaces of an object.
• مترادف: surface
• مترادف: surface
- A cube has six sides.
[ترجمه متین] شما 6 هلو دارید|
[ترجمه عارفه] یک مکعب دارای شش گوشه یا راس است|
[ترجمه امین جهانگرد] مکعب شش وجه دارد ( در ضمن مکعب هشت راس دارد! )|
[ترجمه Hasty💟] کنار. سمت|
[ترجمه گوگل] یک مکعب شش ضلع دارد[ترجمه ترگمان] یک مکعب شش ضلع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a surface of an object that runs vertically and is therefore neither the top nor the bottom surface of the object.
- The side of the car was badly dented.
[ترجمه بهار جعفری چاشمی] یک سمت ماشین به شدت آسیب دیده بود.|
[ترجمه گوگل] کناره ماشین به شدت فرو رفته بود[ترجمه ترگمان] بدنه اتومبیل به شدت آسیب دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: one of the line segments forming the border of a geometric figure.
- A triangle contains three sides.
[ترجمه گوگل] یک مثلث شامل سه ضلع است
[ترجمه ترگمان] یک مثلث حاوی سه ضلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک مثلث حاوی سه ضلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the right or left half of a human or animal body, esp. of the torso.
- He rolled over onto his left side.
• (5) تعریف: the area to the right or left of a center point or line.
- One side of the stage was lighted while the other was dark.
[ترجمه گوگل] یک طرف صحنه روشن و طرف دیگر تاریک بود
[ترجمه ترگمان] یک طرف صحنه روشن بود و دیگری تاریک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک طرف صحنه روشن بود و دیگری تاریک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He stood to the side while they talked.
[ترجمه گوگل] در حالی که آنها صحبت می کردند کنار ایستاد
[ترجمه ترگمان] در همان حال که صحبت می کردند به پهلو ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در همان حال که صحبت می کردند به پهلو ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: the area that forms or is near the border of a particular space.
- The player ran up the side of the field.
[ترجمه گوگل] بازیکن در کنار زمین دوید
[ترجمه ترگمان] بازیکن به طرف زمین بازی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازیکن به طرف زمین بازی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Those who were not dancing stood along the side of the dance floor.
[ترجمه گوگل] آنهایی که نمی رقصیدند در کنار زمین رقص ایستادند
[ترجمه ترگمان] کسانی که می رقصیدند در کنار سالن رقص ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کسانی که می رقصیدند در کنار سالن رقص ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: an aspect of something.
• مترادف: angle, aspect, facet
• مشابه: hand
• مترادف: angle, aspect, facet
• مشابه: hand
- There are many sides to this issue.
[ترجمه گوگل] این موضوع جهات زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] جنبه های زیادی برای این مساله وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جنبه های زیادی برای این مساله وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His side of the story was very different from hers.
[ترجمه گوگل] جنبه او از داستان با او بسیار متفاوت بود
[ترجمه ترگمان] این داستان از طرف او بسیار متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این داستان از طرف او بسیار متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: one of opposing groups or viewpoints.
• مشابه: pole
• مشابه: pole
- Are you on my side in this debate?
[ترجمه گوگل] آیا در این مناظره با من طرف هستید؟
[ترجمه ترگمان] تو طرف من تو این مناظره هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو طرف من تو این مناظره هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: one half of a family in regard to its ancestry.
- I have two uncles on my father's side.
[ترجمه فائزه] از طرف خانواده پدری، دو تا عمو دارم|
[ترجمه گوگل] من دو دایی از طرف پدرم دارم[ترجمه ترگمان] من در کنار پدرم دوتا بچه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: at, on, towards, or from a side.
• مترادف: lateral, sideways
• مشابه: flanking, marginal, sidelong, sideward
• مترادف: lateral, sideways
• مشابه: flanking, marginal, sidelong, sideward
- The theater has front and side exits.
[ترجمه گوگل] تئاتر دارای خروجی های جلو و جانبی است
[ترجمه ترگمان] تئاتر جلو و خروجی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تئاتر جلو و خروجی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in addition or subordinate to the main part.
• مترادف: collateral, incidental, secondary, subsidiary
• مشابه: accessory, additional, auxiliary, lesser, minor, peripheral, related, subordinate, supplemental, supplementary, tangential
• مترادف: collateral, incidental, secondary, subsidiary
• مشابه: accessory, additional, auxiliary, lesser, minor, peripheral, related, subordinate, supplemental, supplementary, tangential
- Does the drug have side effects?
[ترجمه گوگل] آیا دارو عوارض جانبی دارد؟
[ترجمه ترگمان] آیا این دارو عوارض جانبی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا این دارو عوارض جانبی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We had steak for supper and corn as a side dish.
[ترجمه گوگل] برای شام استیک و ذرت به عنوان غذای جانبی داشتیم
[ترجمه ترگمان] برای شام و ذرت به عنوان بشقاب گوشت استیک خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای شام و ذرت به عنوان بشقاب گوشت استیک خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sides, siding, sided
حالات: sides, siding, sided
• : تعریف: to supply with sides or siding.
• مشابه: board, cover, plank
• مشابه: board, cover, plank
- The construction workers are still siding the new house.
[ترجمه گوگل] کارگران ساختمانی همچنان در کنار خانه جدید هستند
[ترجمه ترگمان] کارگران ساختمانی هنوز طرفدار خانه جدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارگران ساختمانی هنوز طرفدار خانه جدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to join a side in a dispute or conflict (usu. fol. by with or against).
• مترادف: team up
• مشابه: band, cooperate, join, league, support, unite
• مترادف: team up
• مشابه: band, cooperate, join, league, support, unite
- I sided with her because I believed she was right.
[ترجمه گوگل] من از او جانبداری کردم زیرا معتقد بودم حق با اوست
[ترجمه ترگمان] من باه اش کنار اومدم چون فکر می کردم حق با اون بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من باه اش کنار اومدم چون فکر می کردم حق با اون بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید