shriek

/ˈʃriːk//ʃriːk/

معنی: فریاد، جیغ، ضجه، جیغ زدن، فریاد دلخراش زدن
معانی دیگر: فریاد زیر و نافذ، (از ترس یا درد یا خنده) جیغ زدن، صدای زیر و ناهنجار درآوردن، جیغ زدن مثل بعضی از پرندگان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a loud shrill cry, such as the call of certain birds or a human outcry of fear, joy, or surprise.
مترادف: scream, squeal
مشابه: shrill

(2) تعریف: any loud shrill sound.
مترادف: screech, shrill
مشابه: blast, scream

- the shriek of metal scraping against metal
[ترجمه آتنا] صدای دلخراش ساییده شدن فلز با فلز
|
[ترجمه گوگل] فریاد خراشیدن فلز بر روی فلز
[ترجمه ترگمان] صدای گوش خراش فلز بر روی فلز،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shrieks, shrieking, shrieked
• : تعریف: to utter or emit a shriek.
مترادف: scream
مشابه: blast, cry, holler, screech, shrill, squall, squawk, squeal, whoop, yell
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: shrieky (adj.), shriekingly (adv.), shrieker (n.)
• : تعریف: to utter or emit with a shriek.
مترادف: scream
مشابه: holler, screech, shrill, squawk, squeal, whoop, yell

- The crowd shrieked insults at the umpire.
[ترجمه گوگل] جمعیت به داور فحاشی کردند
[ترجمه ترگمان] جمعیت به داور فحش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a shriek of terror
جیغ حاکی از وحشت

2. The maid shrieked when she discovered the corpse.
[ترجمه گوگل]خدمتکار وقتی جسد را پیدا کرد فریاد زد
[ترجمه ترگمان]مستخدمه هنگامی که جسد را کشف می کرد جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With a loud shriek, Ronald fled from the room.
[ترجمه گوگل]رونالد با فریاد بلند از اتاق فرار کرد
[ترجمه ترگمان]رونالد با فریادی بلند از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek.
[ترجمه گوگل]قایقران در مواجهه با خطر آبشار، فریاد وحشتناکی از خود بیرون داد
[ترجمه ترگمان]با مواجهه با خطر آبشار، قایقران جیغی وحشتناکی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He suddenly let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sudden terrible shriek froze the passenger to the spot.
[ترجمه بهروز مددی] فریادی هولناک مسافر را بر سر جایش میخکوب کرد.
|
[ترجمه گوگل]یک فریاد مهیب ناگهانی مسافر را در محل فرو برد
[ترجمه ترگمان]فریادی هولناک در کنار مسافر سر جایش خشک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her shriek was dulled by the loud crash of thunder.
[ترجمه گوگل]فریادش از صدای رعد و برق بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای جیغی که از صدای رعد بلند شده بود، خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She gave a little shriek of delight.
[ترجمه گوگل]او فریاد کوچکی از خوشحالی کشید
[ترجمه ترگمان]او از خوشحالی فریادی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was shriek of laughter from the direction of Sarah's room.
[ترجمه گوگل]صدای جیغ خنده از سمت اتاق سارا بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای خنده از سمت اتاق سارا شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sue let out a terrific shriek and leapt out of the way.
[ترجمه گوگل]سو فریاد وحشتناکی کشید و از راه پرید
[ترجمه ترگمان]سو فریاد بلندی کشید و ازسر راه کنار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She fell to the floor with a shriek of pain.
[ترجمه گوگل]با فریاد درد روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]با فریادی از درد به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A piercing shriek cut through the silence.
[ترجمه گوگل]فریاد نافذی سکوت را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش از میان سکوت گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ella let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]الا فریاد کوبنده ای کشید
[ترجمه ترگمان]الا جیغ گوش خراشی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With a shriek of delight, Jean hugged Maggie.
[ترجمه گوگل]ژان با فریادی از خوشحالی مگی را در آغوش گرفت
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان با فریادی از شادی مگی را بغل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He gave a loud shriek and dropped the pan.
[ترجمه گوگل]فریاد بلندی کشید و ماهیتابه را رها کرد
[ترجمه ترگمان]فریادی بلند کشید و کارتر را انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The industry did not shriek too loudly: the strength of demand over the next few years kept everyone reasonably happy.
[ترجمه گوگل]این صنعت با صدای بلند فریاد نزد: قدرت تقاضا در چند سال آینده همه را تا حد معقولی راضی نگه داشت
[ترجمه ترگمان]صنعت با صدای بلند فریاد نکشید: قدرت تقاضا در طی چند سال آینده همه را خوشحال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

جیغ (اسم)
fret, catcall, shout, squawk, scream, squeal, shriek, screech, vociferation, skirl

ضجه (اسم)
cry, dole, scream, exclamation, howl, yell, squall, lament, wail, squeal, shriek, whoop, plaint, yawl, yammer

جیغ زدن (فعل)
shout, scream, yell, yelp, shriek, yawp

فریاد دلخراش زدن (فعل)
shriek

انگلیسی به انگلیسی

• scream, loud shrill cry, screech
scream, cry out in a loud shrill voice, screech
if you shriek, you give a sudden loud, high-pitched scream. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a shriek of laughter.

پیشنهاد کاربران

جیغ زدن، فریاد
shriek ( v, n ) ( ʃrik ) =to give a loud, high shout, for example when you are excited, frightened, or in pain, e. g. He shrieked in fright.
shriek
🔴 High - pitched scream
verb
1 [no obj] : to make a loud, high - pitched cry
◀️ The birds were shrieking in the trees
◀️ The baby shrieked [=screamed] with delight
◀️ She shrieked when she saw a mouse
...
[مشاهده متن کامل]

2 [ obj] : to say ( something ) in a loud, high - pitched voice
◀️ “Mommy!” she shrieked
noun
[count] : a loud, high - pitched cry or sound
◀️ The baby gave a shriek [=scream] of delight
◀️ the shriek of the train's brakes
جیغ بلند و دلخراش ( با صدای زیر )

shout
فریادزدن
جیغ کشیدن. نعره زدن. فریاد کشیدن

بپرس