فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shoves, shoving, shoved
حالات: shoves, shoving, shoved
• (1) تعریف: to push roughly or carelessly.
• مترادف: jostle, thrust
• مشابه: butt, elbow, jog, jolt, nudge, push, ram
• مترادف: jostle, thrust
• مشابه: butt, elbow, jog, jolt, nudge, push, ram
- The fight broke out after one of the drunken men shoved the other.
[ترجمه رجبی] دعوا بعد از آنکه یکی از مردان مست دیگری را هل داد، سر گرفته شد.|
[ترجمه گوگل] دعوا پس از آن شروع شد که یکی از مردان مست، دیگری را هل داد[ترجمه ترگمان] جنگ پس از یکی از سربازان مست به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The mugger shoved people out of his way as he ran.
[ترجمه گوگل] سارق در حالی که می دوید، مردم را از سر راه خود بیرون کرد
[ترجمه ترگمان] سارق وقتی می دوید مردم را ازسر راهش کنار می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سارق وقتی می دوید مردم را ازسر راهش کنار می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her brother sat next to her, but the little girl shoved him away.
[ترجمه گوگل] برادرش کنارش نشست، اما دختر کوچک او را هل داد
[ترجمه ترگمان] برادرش کنار او نشسته بود، اما دخترک او را هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برادرش کنار او نشسته بود، اما دخترک او را هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to push along with a steady pressure.
• مترادف: drive, propel, push
• مشابه: crowd, move, slide, thrust, trundle
• مترادف: drive, propel, push
• مشابه: crowd, move, slide, thrust, trundle
- They shoved the heavy sofa through the doorway.
[ترجمه گوگل] آن ها مبل سنگین را از در عبور دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها کاناپه سنگین را از در ورودی هل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها کاناپه سنگین را از در ورودی هل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: shove off
عبارات: shove off
• : تعریف: to push forward forcefully or rudely.
• مترادف: jostle, thrust
• مشابه: butt, crowd, elbow, hustle, jar, nudge, push
• مترادف: jostle, thrust
• مشابه: butt, crowd, elbow, hustle, jar, nudge, push
- The fans shoved as the theater doors opened.
[ترجمه گوگل] با باز شدن درهای تئاتر، هواداران هل دادند
[ترجمه ترگمان] وقتی دره ای تئاتر باز شد، طرفداران به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی دره ای تئاتر باز شد، طرفداران به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: shover (n.)
مشتقات: shover (n.)
• : تعریف: an act or instance of shoving.
• مترادف: jostle, push, thrust
• مترادف: jostle, push, thrust
- The police officer gave the suspect a shove as they entered the interrogation room.
[ترجمه گوگل] افسر پلیس به مظنون وارد اتاق بازجویی شد
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس هنگامی که وارد اتاق بازجویی شدند مظنون را هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس هنگامی که وارد اتاق بازجویی شدند مظنون را هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید