shifty

/ˈʃɪfti//ˈʃɪfti/

معنی: زرنگ، عیار، متغیر، حیله گر، با تدبیر، فریب امیز، بی ثبات، دست و پادار، با ابتکار
معانی دیگر: دغلباز، حرف عوض کن، بدقول، زیر حرف خودزن، حاشاگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: shiftier, shiftiest
مشتقات: shiftily (adv.), shiftiness (n.)
(1) تعریف: not sincere, honest, or trustworthy; evasive or tricky.
مترادف: dishonest, evasive, tricky, untrustworthy
متضاد: honest, trustworthy
مشابه: crafty, cunning, deceitful, devious, false, furtive, lubricious, shady, slick, sly, treacherous, underhanded, wily

(2) تعریف: revealing a deceptive nature.
مترادف: furtive, sneaky
مشابه: designing, elusive, evasive

- a shifty glance
[ترجمه گوگل] یک نگاه متحرک
[ترجمه ترگمان] یک نگاه زیرکانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I didn't trust his shifty expression.
[ترجمه موسی] من به بیان فریب آمیز او اعتماد نداشتم.
|
[ترجمه گوگل]به قیافه ی شیطونش اعتماد نداشتم
[ترجمه ترگمان]به قیافه shifty اعتماد نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's got shifty eyes.
[ترجمه گوگل]او چشم های متحرکی دارد
[ترجمه ترگمان]اون چشمای shifty داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What a shifty arguer he is, refusing ever to give a straight answer.
[ترجمه گوگل]او چه بحث‌کننده‌ای است که از دادن پاسخ مستقیم خودداری می‌کند
[ترجمه ترگمان]عجب a است که هرگز جواب مستقیمی دریافت نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had a shifty face and previous convictions.
[ترجمه گوگل]او چهره ای متحرک و محکومیت های قبلی داشت
[ترجمه ترگمان]چهره زیرکانه و اعتقادات قبلی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He looks a bit shifty to me.
[ترجمه گوگل]او به نظر من کمی متحول به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر من که کمی موذی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're looking very shifty. What have you been up to?
[ترجمه موسی] شما خیلی موذی به نظر می رسید چه کاری انجام داده اید؟
|
[ترجمه گوگل]خیلی متحول به نظر میای چه کار کرده ای؟
[ترجمه ترگمان]خیلی موذی به نظر می رسی چه نقشه ای کشیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A thin, elegant man with shifty eyes and a high, unpleasant voice, Wood exuded a restless, hurried air.
[ترجمه گوگل]وود مردی لاغر و ظریف با چشمانی متحرک و صدایی بلند و ناخوشایند هوای بی قرار و شتابزده را بیرون می داد
[ترجمه ترگمان]یک مرد لاغر و آراسته با چشمان shifty و صدای بلند و ناخوشایندی از آن ساطع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were tough groups from Alabama, shifty men from New York, all kinds from all over.
[ترجمه گوگل]گروه‌های سرسختی از آلاباما، مردان شیطون از نیویورک، انواع مختلف از سراسر جهان بودند
[ترجمه ترگمان]گروه های سختی از آلاباما، مردان موذی از نیویورک و انواع مختلف از همه جا وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's something shifty about that guy.
[ترجمه موسی] چیزی مرموز در مورد آن مرد وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]چیزی مبهم در مورد آن مرد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه چیز مرموزی در مورد اون مرد وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She regarded him suspiciously, but couldn't find anything shifty about him.
[ترجمه موسی] او با بدگمانی به او نگریست ، اما چیزی مشکوک راجع به او پیدا نکرد.
|
[ترجمه گوگل]او مشکوک به او نگاه کرد، اما چیزی مبهم در مورد او پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]با بدگمانی به او نگاه کرد، اما هیچ چیز مشکوکی درباره او پیدا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But a shifty, rather criminal smirk, lingered in her eyes.
[ترجمه گوگل]اما پوزخندی متحول و نسبتاً جنایتکارانه در چشمانش ماندگار شد
[ترجمه ترگمان]اما یک پوزخند مرموز و نسبتا جنایی در چشمان او درنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The shifty body and light footwork.
[ترجمه گوگل]بدن متحرک و پاهای سبک
[ترجمه ترگمان]بدن باهوش و پا پا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That guy is very suspicious, his shifty eyes move constantly.
[ترجمه موسی] آن مرد بسیار مشکوک است ، چشمان فریب آمیز او دائماً می جنبد.
|
[ترجمه گوگل]آن مرد بسیار مشکوک است، چشمان شیک او دائماً حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]اون یارو خیلی مشکوک هست چشم های shifty دائما حرکت می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was Walther Funk, the shifty - eyed nonentity who had succeeded Schacht.
[ترجمه گوگل]در آنجا والتر فانک بود، آن فرد غیر متحرکی که جانشین شاخت شده بود
[ترجمه ترگمان]گروه والتر پی کی بود، با آن nonentity چشم مرموز که موفق به Schacht شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زرنگ (صفت)
bright, apt, clever, smart, shrewd, nimble, dexterous, adroit, deft, habile, agile, brisk, spry, vivacious, shifty, pawky, jaunty, dapper, supersubtle

عیار (صفت)
cunning, crafty, artful, downy, shifty

متغیر (صفت)
uncertain, angry, floating, erratic, mercurial, transitive, fitful, indignant, variable, changing, changeable, changed, shifty, checkered, vicissitudinous, unsteady

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

با تدبیر (صفت)
shifty, circumspect, tactician

فریب امیز (صفت)
fraudulent, deceptive, shifty, deceitful

بی ثبات (صفت)
fickle, variable, shifty, unstable, shifting, mutable, instable, impermanent, slippery, slippy, inconstant, wonky

دست و پادار (صفت)
shifty

با ابتکار (صفت)
shifty

انگلیسی به انگلیسی

• crafty, deceptive, tricky, evasive
someone who looks shifty gives the impression of being deceitful.

پیشنهاد کاربران

غیر قابل اعتماد
shifty ( adj ) ( ʃɪfti ) =seeming to be dishonest; looking guilty about sth, e. g. shifty eyes. to look shifty. shiftily ( adv )
shifty
متغیر ( دروغگو و فریبکار )
( of a person or their manner ) appearing deceitful or evasive/ looking or seeming dishonest
صفت/ حقه باز و آب زیرکاه
ناصادق یا نادرست به نظر رسیدن
He has shifty eyes.
There's a couple of shifty - looking people standing on the street corner.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/shifty
بی ثبات
shifty ( adj ) = ناصادق، فریب کار ، دغلباز، بدقول ( کسی که زیر حرفاش و وعده هاش میزنه ) ، حیله گر ، حاشاگر ، فریب آمیز، مکار، شیک، موذی، مرموز ، شیفته، مشکوک
shifty eyes = چشمانی ناصادق، چشمانی فریب کار، چشمانی شیفته
تخم جن
تغییر شکل، تغییر ظاهر، تغییر رَویه، حقه بازی، . . .

بپرس