sham

/ˈʃæm//ʃæm/

معنی: ساختگی، ریاکاری، کمرو، دروغی، قلابی، وانمود کردن، بخود بستن، تظاهر کردن
معانی دیگر: دغلکاری، دوز و کلک، حقه بازی، کلک، فریب، جعل، بدل، مصنوعی، وانمودین، تظاهری، ریا کردن، سالوس کردن، (آدم) ریاکار، وانمودگر، متظاهر، (مخفف) رجوع شود به: pillow sham

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an imitation that is passed as genuine; counterfeit.
مترادف: counterfeit, fake, forgery, hoax, phony
مشابه: shoddy

- The advertising was very convincing, but the product was a sham.
[ترجمه elaheh] ] تبلیغات بسیار متقاعد کننده بود، اما محصول تقلبی بود.
|
[ترجمه گوگل] تبلیغات بسیار قانع کننده بود، اما محصول ساختگی بود
[ترجمه ترگمان] تبلیغات بسیار قانع کننده بود، اما محصول تقلبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who pretends to have an identity, status, or qualities that he or she does not possess; impostor.
مترادف: fake, faker, fraud, impostor, phony, pretender

(3) تعریف: the quality or an instance of pretense or deceptiveness.
مترادف: forgery, masquerade, pretense, show
مشابه: act, acting, ruse

- His sympathetic words are mere sham.
[ترجمه گوگل] سخنان دلسوزانه او ساختگی محض است
[ترجمه ترگمان] سخنان مهرآمیز او ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a protective or decorative cover, as for a pillow.
مترادف: pillow sham
صفت ( adjective )
• : تعریف: false or simulated.
مترادف: bogus, counterfeit, fake, false, feigned, fraudulent, inauthentic, phony, spurious
متضاد: genuine
مشابه: artificial, dissembled, fictitious, forged, imitation, insincere, mock, put-on, shoddy, synthetic

- sham grief
[ترجمه گوگل] غم ساختگی
[ترجمه ترگمان] اندوه ساختگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- sham diamonds
[ترجمه گوگل] الماس های ساختگی
[ترجمه ترگمان] الماس های قلابی …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shams, shamming, shammed
• : تعریف: to create the false appearance of; fake.
مترادف: counterfeit, dissemble, fake, feign, pretend, simulate
مشابه: act, affect, assume, imitate

- She's always shamming fatigue to avoid work.
[ترجمه بابک] اوهمیشه برای فراراز کار به دروغ خودش را خسته نشان می دهد.
|
[ترجمه گوگل] او همیشه برای اجتناب از کار خستگی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان] او همیشه از خستگی، برای اجتناب از کار، از پا در امده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to pretend to feel or be something.
مترادف: counterfeit, fake, feign
مشابه: act, dissemble, humbug, make believe, pose

جمله های نمونه

1. sham pearls
مروارید ساختگی

2. a sham battle
جنگ زرگری

3. stripped of sham
عاری از فریبکاری

4. that claim was a mere sham
آن ادعا جز حقه بازی چیزی نبود.

5. The latest crime figures are a complete sham.
[ترجمه گوگل]آخرین آمار جرم و جنایت یک دروغ کامل است
[ترجمه ترگمان]آخرین آمار جرم ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The elections were a complete sham.
[ترجمه elaheh] انتخابات یک تقلب کامل بود
|
[ترجمه گوگل]انتخابات کاملاً ساختگی بود
[ترجمه ترگمان]انتخابات ساختگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm a blunt straightforward man; I hate sham.
[ترجمه گوگل]من یک مرد رک و راست هستم من از ساختگی متنفرم
[ترجمه ترگمان]من یک مرد صریح و صریح هستم، از ریاکاری نفرت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She felt trapped in a sham of a marriage.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد در یک ازدواج ساختگی گرفتار شده است
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که در دام یک ازدواج دروغین گرفتار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hutton was exposed as the sham that he was.
[ترجمه گوگل]هاتن به عنوان دروغگویی که بود افشا شد
[ترجمه ترگمان]هاتن که او را فریب داده بود، در معرض دید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The article exposes him for the sham that he really is.
[ترجمه گوگل]این مقاله او را به دلیل دروغگویی که واقعاً چنین است، افشا می کند
[ترجمه ترگمان]مقاله او را برای دروغی که واقعا هست افشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It all turned out to be sham and hypocrisy.
[ترجمه گوگل]معلوم شد همه اینها دروغ و ریا بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز معلوم شد که فریب و ریاکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That jewellery looks sham to me.
[ترجمه مریم سالک زمانی] این جواهر به نظر بدلی می رسد.
|
[ترجمه گوگل]آن جواهرات به نظر من ساختگی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آن جواهرات به نظر من ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are these real diamonds or only sham?
[ترجمه مریم سالک زمانی] این الماس ها واقعی اند یا بدلی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا اینها الماس واقعی هستند یا فقط ساختگی؟
[ترجمه ترگمان]این الماس واقعی یا فقط تظاهر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government's promises were exposed as a hollow sham.
[ترجمه گوگل]وعده های دولت به عنوان یک دروغ توخالی افشا شد
[ترجمه ترگمان]قول دولت به عنوان یک دروغ پوچ در معرض دید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Be guard against various sham theories. Don't be fooled by them.
[ترجمه گوگل]مراقب تئوری های ساختگی مختلف باشید گول آنها را نخورید
[ترجمه ترگمان] در مقابل نظریه های مختلف از خودت محافظت کن گول اون ها رو نخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساختگی (اسم)
sham, fake, falsification, imitation, forgery, pastiche, postiche, pseud

ریاکاری (اسم)
sham

کمرو (صفت)
sham, weak, shy, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, coy, cagey, meticulous, sheepish, blate, cagy, chary, chicken-livered, unassertive

دروغی (صفت)
sham, factitious, factitive

قلابی (صفت)
false, adulterate, sham, bogus, hamate, spurious, simulated, quackish

وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

بخود بستن (فعل)
assume, sham, feign, pretend, simulate, put on, arrogate, playact

تظاهر کردن (فعل)
display, assume, sham, simulate

تخصصی

[حقوق] تقلبی، واهی، ساختگی، دروغی، فریب، دروغ، بهانه

انگلیسی به انگلیسی

• counterfeit, fraud, hoax, fake; someone who pretends to be something he is not; pretense; decorative or protective covering (i.e. for a pillow, etc.)
pretend, feign; trick, deceive
false, deceptive; pretended, , feigned
something that is a sham is not what it seems to be; used showing disapproval. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. radicals will boycott what they consider to be sham elections.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To fake or pretend something for deception 🎭
🔍 مترادف: Pretend
✅ مثال: He shammed an injury to get out of participating in the game.
Sham means something that is false or not what it appears to be; a fraud or hoax.
چیزی که نادرست است یا آنچه که به نظر می رسد نیست؛ کلاه برداری یا فریب
می تواند به معنای چیزی باشد که فریبنده یا سطحی است.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Fake, fraud, hoax, deception, counterfeit
متضاد: Genuine, real, authentic, true
مثال؛
The scheme turned out to be a sham.
She exposed the sham behind his promises.
The supposed antique vase was just a sham.

شیاد
ظاهرسازی
sham group : گروه بدل. برای جراحی های حیوانی در تست های درون تنی، یک گروه بدل یا شم از حیوانات نمونه را تحت دیگر رخداد های جراحی ( مانند بیهوشی، شکافتن، . . . ) قرار میدهند ولی درمان اصلی را صورت نمیدهند تا اثر پارامترهای جراحی را جدای از درمان، روی نمونه ها بررسی کنند. کمی مانند گروه کنترل میباشد.
پرنمایش . [ پ ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] ( ص مرکب ) با ظاهری فریبنده : همه آزمایش همه پرنمایش همه پردرایش چو گرگ طرازی ( ؟ ) . ( از تاریخ بیهقی ) .
فریبکارانه
ریاکاری
ساختگی
ظاهری
نمایشی
( n ) امر ساختگی، امر ظاهری، حیله.
باز گوش
فیلم بازی کردن ( به معنای تظاهر، نه بازیگری )
رو بالشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس