set off

/sɛt ɔf//sɛt ɔf/

معنی: عازم شدن، متوجه شدن
معانی دیگر: 1- آغاز کردن، شروع کردن 2- (در اثر مقایسه) نمایان کردن 3- خوب نشان دادن 4- ترکاندن، منفجر کردن، چیزی که چیز دیگر را جلوه دهد، ارایش، زینت، عو­، حساب متقابل، وزنه ی تعادل، برابرساز، جبران ساز، تاوان، غرامت، وام متقابل، دین متقابل، ادعای متقابل

جمله های نمونه

1. What time will we have to set off for the station tomorrow?
[ترجمه Mohammad] چه وقت ما باید عازم بشیم ( آماده بشیم ) برای ایستگاه اتوبوس؟
|
[ترجمه babak_ri] چه زمانی فردا عازم ایستگاه خواهیم شد؟
|
[ترجمه zahra] کی عازم ایستگاه اتوبوس بشیم فردا؟
|
[ترجمه Arya] فردا چه موقع به ایستگاه می رویم؟
|
[ترجمه ghgjghg] فردا چه ساعتی عازم ایستگاه اتوبوس شویم ؟
|
[ترجمه mahsa royayi] چه وقتی باید برای ایستگاه فردا اماده بشیم؟؟؟؟؟
|
[ترجمه Amir Hossein] زمان رفتن ما به ایستگاه اتوبوس کی است؟
|
[ترجمه mehdi] فردا چه ساعتی باید ایستگاه باشیم؟
|
[ترجمه Ali Zafari] فردا چه ساعتی باید به سمت ایستگاه حرکت کنیم؟
|
[ترجمه گوگل]فردا چه ساعتی باید به سمت ایستگاه حرکت کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چه ساعتی باید برای ایستگاه حرکت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sun was already up when they set off.
[ترجمه TT] زمانی که که آنها سرکار بودند ، خورشید بالا رفته بود
|
[ترجمه Danial] خورشید هنوز بالا بود زمانی که آنها آماده بودند
|
[ترجمه اسي] خورشید هنوز در اسمان بود وقتی اونها رفتند
|
[ترجمه Arya] هنگامی که به راه افتادند، خورشید طلوع کرده بود.
|
[ترجمه AMIR] هنگامی که راه افتادند خورشید طلوع کرده بود
|
[ترجمه پریسا] وقتی آنها عازم شدند ، خورشید ( قبلا ) طلوع کرده بود .
|
[ترجمه کوروش شفیعی] زمانی که راه افتادند، خورشید طلوع کرده بود/آفتاب زده بود❤️
|
[ترجمه ن] خورشید طلوع کرده بود، وقتی آنها آماده بودند.
|
[ترجمه دلتنگ رفیق:)] وقتی آماده شدند خورشید طلوع کرده بود
|
[ترجمه گوگل]وقتی آنها به راه افتادند، خورشید دیگر طلوع کرده بود
[ترجمه ترگمان]خورشید که غروب کرده بود خورشید بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We ate a hearty breakfast before we set off.
[ترجمه Sina] قبل از اینکه سفر کنیم ( سفر را شروع کنیم ) یک صبحانه ی دلچسب خوردیم
|
[ترجمه گوگل]قبل از حرکت یک صبحانه مقوی خوردیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه راه بیفتیم، یه صبحونه عالی خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People set off fireworks and tooted their car horns.
[ترجمه گوگل]مردم آتش بازی کردند و بوق ماشین خود را زدند
[ترجمه ترگمان]مردم آتش بازی به راه انداختند و بوق اتومبیل ها را پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He proposed to set off immediately.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که فوراً حرکت کند
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که بلافاصله دست به کار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I set off for a new adventure in the United States on the first day of the new year.
[ترجمه گوگل]من در اولین روز سال جدید عازم یک ماجراجویی جدید در ایالات متحده شدم
[ترجمه ترگمان]برای یک ماجراجویی جدید در ایالات متحده در اولین روز سال نو شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 'Ready?' She nodded at me and we set off.
[ترجمه گوگل]'آماده؟' سری به من تکان داد و راه افتادیم
[ترجمه ترگمان]آماده ای؟ او سرش را به طرف من تکان داد و ما راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They set off at once along the lane in pursuit.
[ترجمه گوگل]آنها بلافاصله در امتداد خط در تعقیب به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]بلافاصله راه افتادند و در جاده پیش رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The explorers set off to conquer new territories.
[ترجمه گوگل]کاشفان برای فتح مناطق جدید به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]این سیاحان برای فتح سرزمین های جدید رهسپار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Without more/much/further ado, we set off.
[ترجمه گوگل]بدون بحث بیشتر/خیلی/بیشتر به راه افتادیم
[ترجمه ترگمان]بدون معطلی بیش از حد، راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He climbed onto his horse and set off at a relaxed trot down the lane.
[ترجمه گوگل]او بر روی اسب خود سوار شد و با یورتمه ای آرام در پایین لاین به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]سوار اسبش شد و با یورتمه آهسته از جاده پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They set off with the wind at their backs .
[ترجمه گوگل]با باد پشت سرشان راه افتادند
[ترجمه ترگمان]با باد پشت سرشان حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Finally, the great expedition set off for the long journey to the Holy Land.
[ترجمه گوگل]سرانجام، اکسپدیشن بزرگ برای سفر طولانی به سرزمین مقدس حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]سرانجام سفر بزرگ عازم سفری طولانی به سرزمین مقدس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The slightest touch will set off the alarm.
[ترجمه گوگل]کوچکترین لمسی زنگ را به صدا در می آورد
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین تماس، زنگ خطر را خاموش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The crisis has set off a wave of nationalist feelings in Quebec.
[ترجمه گوگل]این بحران موجی از احساسات ناسیونالیستی را در کبک به راه انداخته است
[ترجمه ترگمان]این بحران باعث ایجاد موجی از احساسات ملی گرایانه در کبک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The purchaser will incorporate an express right of set-off in the sale agreement.
[ترجمه گوگل]خریدار حق تسویه حساب صریح را در قرارداد فروش گنجانده است
[ترجمه ترگمان]در قرارداد فروش، خریدار از یک حق اظهار نظر در قرارداد فروش استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The setoff game external formidable function, lets play the family sufficiently to be able enjoys the true pleasure which in "Misty rain Variant Reason" tours to the knight-errant net.
[ترجمه گوگل]عملکرد مهیب خارجی بازی setoff، اجازه می دهد تا خانواده را به اندازه کافی بازی کنند تا بتوانند از لذت واقعی لذت ببرند که در "دلیل متغیر باران مه آلود" به تورهای شوالیه می رود
[ترجمه ترگمان]بازی setoff external external، اجازه بدهید خانواده را به اندازه کافی برای لذت بردن از لذت واقعی در فصل باران در تور شوالیه سرگردان لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Losses of the PBC shall be setoff by allocations of the central finance.
[ترجمه گوگل]زیان های PBC باید با تخصیص منابع مالی مرکزی جبران شود
[ترجمه ترگمان]خسارات وارده به PBC باید با تخصیص بودجه مرکزی تامین گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There are also introduction about banker's right of setoff in common law and civil law, which are used to improve that in China.
[ترجمه گوگل]همچنین مقدمه ای در مورد حق تسویه حساب بانکدار در قانون عرفی و قانون مدنی وجود دارد که برای بهبود آن در چین استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین در مورد حق بانکی setoff در قانون مشترک و قانون مدنی، که برای بهبود آن در چین به کار می رود، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. After all preparations were made, they setoff secretly.
[ترجمه گوگل]پس از انجام تمام مقدمات، آنها مخفیانه به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه مقدمات، به طور پنهانی از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The right of setoff in law of bankruptcy is based on the seto ff of obligation in civil law, thereby it has some characteristics of that in ci vil law.
[ترجمه گوگل]حق تهاتر در قانون ورشکستگی مبتنی بر تسویه تعهد در قانون مدنی است و از این رو دارای ویژگی هایی از آن در قانون مدنی است
[ترجمه ترگمان]حق ورشکستگی در قانون ورشکستگی بر پایه the بر تعهد در حقوق مدنی استوار است، در نتیجه برخی از ویژگی های این قانون در اداره ده ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The Written Notice will specify the basis for the setoff.
[ترجمه گوگل]اخطار کتبی مبنای تسویه حساب را مشخص خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اعلان کتبی اساس for را مشخص خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. This is free and unrestrained and the acme among cold mountains whilst remote peaks, lonely boat, mist and drizzle and desolate temple are but admirable setoff.
[ترجمه گوگل]این مکان آزاد و بی بند و بار است و نقطه اوج در میان کوه های سرد در حالی که قله های دورافتاده، قایق تنها، مه و نم نم باران و معبد متروک اما حرکتی تحسین برانگیز است
[ترجمه ترگمان]اینک در میان کوه های سرد و پنهان در میان کوه های سرد و قله های دور و دور، میان کوه های دوردست، مه، مه و معبد متروک، اما setoff قابل تحسینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. On the field of generated result, your perseverance often can setoff with the talent.
[ترجمه گوگل]در زمینه نتیجه تولید شده، پشتکار شما اغلب می تواند با استعداد همراه شود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه کار تولید شده، پشت کار شما اغلب با این استعداد همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Anti-setoff spray: Device on the delivery end of the printing machine to prevent setoff by projecting a fine spray of liquid or powder AT the sheet.
[ترجمه گوگل]اسپری ضد سکون: دستگاهی که در انتهای تحویل دستگاه چاپ قرار دارد تا با پرتاب کردن اسپری ریز مایع یا پودر روی ورق از خاموش شدن آن جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]اسپری ضد setoff: دستگاه در انت های تحویل دستگاه چاپ برای جلوگیری از setoff با استفاده از اسپری مناسب مایع و یا پودر در صفحه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. At last, the author reviews insurance brokers process the debt setoff stipulated in the civil law, especially about the setoff ways and their respective conditions and legal outcomes.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نویسنده به بررسی فرآیند تسویه بدهی مندرج در قانون مدنی توسط کارگزاران بیمه می‌پردازد، به‌ویژه در مورد نحوه تسویه و شرایط مربوطه و نتایج قانونی آنها
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نویسنده به بررسی سهامداران بیمه، میزان بدهی تصریح شده در قانون مدنی، به ویژه در مورد روش های setoff و شرایط و پیامدهای قانونی آن ها را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. B. The stacks of the presswork shall be controlled appropriately. Setoff may be caused and the ink may dry slowly if too much presswork is stacked.
[ترجمه گوگل]ب- پشته های پرس باید به طور مناسب کنترل شوند در صورت انباشته شدن بیش از حد فشار، ممکن است خاموش شود و جوهر به آرامی خشک شود
[ترجمه ترگمان]ب دسته های of باید به طور مناسب کنترل شوند ممکن است Setoff ایجاد شده و ممکن است جوهر به آرامی خشک شود اگر بیش از حد presswork روی هم انباشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. More attentions have been given to enhancement of discernibleness, anti setoff properties, anti-skid properties, smooth-riding, reflectiveness in rainy days and at night time.
[ترجمه گوگل]توجه بیشتری به افزایش قابلیت تشخیص، خواص ضد ضربه، خواص ضد لغزش، سواری نرم، انعکاس در روزهای بارانی و در هنگام شب شده است
[ترجمه ترگمان]توجه بیشتری به افزایش of، خواص ضد setoff، خواص ضد -، سواری نرم، reflectiveness در روزه ای بارانی و در طول شب داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Cuts the postprocessing smooth finish to be highest many times may reach 1um, may with walk the silk engine bed setoff slowly.
[ترجمه گوگل]سطح صاف پس از پردازش را چندین بار کاهش می دهد که ممکن است به 1 میلی متر برسد، ممکن است با راه رفتن تخت موتور ابریشم به آرامی حرکت کند
[ترجمه ترگمان]قسمت اعظم آن قسمت صاف و هموار را که ممکن است در بسیاری از مواقع ممکن است به ۱ برسد، ممکن است با صدای آهسته و آهسته از خواب بلند شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عازم شدن (فعل)
leave, pull out, repair, depart, be off, set off, set forth, shove off, set forward, start out

متوجه شدن (فعل)
set off, pay attention

تخصصی

[حقوق] تهاتر کردن (ادعا یا دین) - تهاتر، (ادعای) تهاتری، پایاپای

انگلیسی به انگلیسی

• go on one's way; start; operate
compensation, something that offsets a loss or injury; counterbalance, weight used to equalize; cross action, countersuit; decoration, ornament used to enhance another item through contrast

پیشنهاد کاربران

عازم شدن، متوجه شدن
در کانون زبان به معنی شروع کردن می شود. معنی ایش هم این است make an alarm start working
set off: عازم سفر شدن
عازم شدم
نشان دادن
Ex:
We counted up to fifty, then set off to look for our friends
Oxford Dictionary@
🔎🔎🔎
phrasal verb
set off
👈to begin a journey
We set off for London just after ten

...
[مشاهده متن کامل]

👈set something off
to make a bomb, etc. explode
A gang of boys were setting off fireworks in the street
👈to make an alarm start ringing
Opening this door will set off the alarm
👈to start a process or series of events
Panic on the stock market set off a wave of selling
👈to make something more attractive or easy to notice by being placed near it
That blouse sets off the blue of her eyes.
👈set somebody off
( doing something )
to make somebody start doing something such as laughing, crying or talking
OxfordDictionary. com@

احتمالا set off می تواند به معنای یک شروع عیر منتظره و بی حساب شده یاشد و نه ان شروعی که با start یا began شروع شودمثلا وقتی من بستنی می خورم ناگهان دندانم شروع به درد گرفتن می کند و یا ناگهان سرم شروع
...
[مشاهده متن کامل]
به تیر کشیدن می کند و مواردی از این دست که شروع ناگهانی و بی برنامه بوده از set off استفاده می کنیم

I was out of route when he was setting off
کاری را رقم زدن ، رقم خوردن
[حقوق] تهاتر دیون؛ اگر بین دو طرف قرارداد دیون پرداختنی متقابل وجود داشته باشد، مابه التفاوت دو دین توسط طرفی که دین بیش تر دارد پرداخت می شود و نیازی به پرداخت کل مبلغ دین از سوی طرفین وجود ندارد.
در پزشکی و بیماری معنیِ �نمود کردن� هم میده
عازم سفر شدن
راهی شدن
عازم شدن
شروع
The pheasant was hit and the dog set off to retrieve it.
اینجا رفتن، راهی شدن، راه افتادن و اینطور معناها رو میده.
ترجمه جمله:
قرقاول تیر خورد و سگ رفت تا آن را بگیرد ( و بیاورد )
کوک گذاشتن
set - off ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: کاهش واگن
تعریف: کاستن واگن از قطار بین محوطة اعزام و محوطة پذیرش
عصبانی شدن
!It can easily set me off
مجبور کردن
۱. شروع یک سفر
۲ . به صدا درآوردن آلارم
۳ . کسی را خنداندن یا شروع به صحبت کردن
۴. کسی را عصبانی کردن
۵. منفجر کردن

make an alarm start working =set off=درست کردن یک آلارم برای شروع کار
Makes you angry
عازم شدن
Set off for France
عازم فرانسه شدن
set something off: جلوه دادن به چیزی ( با استفاده از لباس، رنگ، تزئین، . . . ) ، جذاب کردن چیزی
بر پا کردن ( آتش ) ، به راه انداختن ، عازم شدن ، آغاز /شروع کردن
Set somebody off
عصبانی کردن
تهاتر کردن ( ادعا یا دین ) ، دعوی متقابل
به راه انداختن
تهاتر
( در متون حقوقی ، مکاتبات و اسناد )
1. فیتیله مواد محترقه را سوزاندن، با مواد محترقه آتش راه انداختن
2. شروع کردن
3. به شدت عصبی کردن، کفر کسی را در آوردن، از کوره در رفتن
4. رهسپار شدن، عازم شدن، راه افتادن
راهی سفر شدن
عازم شدن
عزیمت کردن
روشن کردن
caused
به کار انداختن
to make something start happening
استارت کاری را زدن، کار را شروع کردن
به صدا دراوردن
Means make an alarm start working
به صدا در امدن
عازم شدن
make on alarm start working
به صدا در آوردن، شروع به کار
🤔
Make an alarm start working
لازم شدن
begin a journey. آغاز یک سفر
"they set off together in the small car"
synonyms: set out, start out, set forth, sally forth, begin one's journey, leave, depart, embark, set sail; informalhit the road; archaicset forward
...
[مشاهده متن کامل]

"on the appointed day, we set off for Heathrow"
antonyms: arrive
noun: set - off; plural noun: set - offs; noun: setoff; plural noun: setoffs
an item or amount that is or may be set off against another in the settlement of accounts.
LAW
a counterbalancing debt pleaded by the defendant in an action to recover money due.
DATED
a counterbalancing or compensating circumstance or condition.
"as a set - off against such discussions there had come an improvement in their pecuniary position"
a step or shoulder at which the thickness of part of a building or machine is reduced.
PRINTING
the unwanted transference of ink from one printed sheet or page to another before it has set.

شروع به کار کردن
به معنی به صدا در آمدن

مکانی را ترک کردن - عازم شدن
صدا در آوردن
make an alarm start working
به صدا درآمدن زنگ و شروع به کار

دست گیر کردن

راه افتادن
به صدا درآمدن ( زنگ و. . . )
[آتش] به پا کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥١)

بپرس