set in motion

جمله های نمونه

1. His death set in motion a train of events that led to the outbreak of war.
[ترجمه تینا دادخواه] مرگش باعث به جریان انداختن قطاری از اتفاقات شد که منجر به وقوع جنگ شد
|
[ترجمه د. مرادی] مرگ او سلسله حوادثی رو بوجود آورد که منجر به وقوع جنگ شد.
|
[ترجمه گوگل]مرگ او مجموعه ای از حوادث را به حرکت درآورد که منجر به وقوع جنگ شد
[ترجمه ترگمان]مرگ او در حرکت قطار رویدادهایی بود که منجر به بروز جنگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her sharp, aggressive tone set in motion the events that led to her downfall.
[ترجمه د.مرادی] لحن تند و تهاجمی او حوادثی رو به راه انداخت که منجر به سقوط او شد.
|
[ترجمه گوگل]لحن تند و تهاجمی او وقایعی را که منجر به سقوط او شد، به حرکت درآورد
[ترجمه ترگمان]لحن تند و تهاجمی او رویدادهایی را که منجر به سقوط او شده بودند در حرکت قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A study by military experts was immediately set in motion.
[ترجمه گوگل]یک مطالعه توسط کارشناسان نظامی بلافاصله آغاز شد
[ترجمه ترگمان]مطالعه ای توسط کارشناسان نظامی به سرعت در حال حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The wheels of change have been set in motion.
[ترجمه ح.ر.ک] چرخهای تغییر به راه افتاده اند.
|
[ترجمه گوگل]چرخ های تغییر به حرکت در آمده اند
[ترجمه ترگمان]چرخ های تغییر در حرکت تنظیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Church voted to set in motion the process allowing women to be priests.
[ترجمه گوگل]کلیسا رای داد تا روندی را آغاز کند که به زنان اجازه می دهد کشیش باشند
[ترجمه ترگمان]کلیسا به تصویب این فرآیند رای داد که به زنان اجازه داده شود که کشیش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Giles set in motion a train of events which would culminate in tragedy.
[ترجمه غزال سرخ] ژیل سلسله ای از رویدادها را به راه انداخت که به فاجعه انجامید.
|
[ترجمه گوگل]گیلز مجموعه ای از وقایع را به راه انداخت که به تراژدی ختم می شود
[ترجمه ترگمان]ژیل شروع به حرکت کرد و شروع به حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The processes of rethinking and reorganization set in motion by the scandals over unprotected children were slow and painful.
[ترجمه گوگل]فرآیندهای بازاندیشی و سازماندهی مجدد که توسط رسوایی های مربوط به کودکان محافظت نشده به راه افتاد، کند و دردناک بود
[ترجمه ترگمان]فرآیندهای بازنگری و سازماندهی مجدد سازماندهی در حرکت به وسیله رسوایی ها در سر کودکان بدون محافظت، آهسته و دردناک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wheels have already been set in motion.
[ترجمه گوگل]چرخ ها قبلاً به حرکت در آمده اند
[ترجمه ترگمان]چرخ ها در حال حرکت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The discovery set in motion two days of searching for the bodies.
[ترجمه گوگل]این کشف دو روز جستجو برای یافتن اجساد را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]این کشف در حرکت دو روز جستجو برای یافتن اجساد انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once set in motion this requires only the periodic visit to negotiate such matters as price changes.
[ترجمه گوگل]پس از شروع به کار، فقط نیاز به بازدید دوره ای برای مذاکره در مورد موضوعاتی مانند تغییرات قیمت دارد
[ترجمه ترگمان]زمانی که در حال حرکت است این نیاز به بازدید دوره ای برای مذاکره در مورد این موضوعات به عنوان تغییرات قیمت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was decided to set in motion negotiations to form a Neighbourhood Watch in the Belmont Road area.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفته شد مذاکرات برای تشکیل یک دیده بان محله در منطقه جاده بلمونت آغاز شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد که برای تشکیل یک دیده بان در همسایگی منطقه \"Belmont\" مذاکراتی را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What the defendant has done is to set in motion a chain of events.
[ترجمه گوگل]کاری که متهم انجام داده این است که زنجیره ای از حوادث را به راه انداخته است
[ترجمه ترگمان]آنچه که متهم انجام داده است این است که زنجیره ای از وقایع را حرکت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These were set in motion once fighting began and were kept in effect despite falls in prices.
[ترجمه گوگل]اینها پس از شروع جنگ به راه افتادند و علیرغم کاهش قیمت ها به قوت خود باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]این برنامه ها زمانی آغاز شدند که مبارزه آغاز شد و علی رغم افت قیمت ها ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ugly tricks were played on him, set in motion by the mother.
[ترجمه گوگل]ترفندهای زشتی بر او زده شد که توسط مادر به حرکت درآمد
[ترجمه ترگمان]حقه های کثیفی بر او نواخته شد که مادر به حرکت درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Set in motion, she would soon be traced and while they ran her down he might sell out and get clear.
[ترجمه گوگل]به حرکت در می آید، او به زودی ردیابی می شود و در حالی که آنها او را زیر پا می گذارند، ممکن است بفروشد و روشن شود
[ترجمه ترگمان]به سرعت حرکت می کرد، به زودی رد می شد و در حالی که آن ها او را پایین می کشیدند، ممکن بود آن ها را بفروشد و از آنجا دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• activate, move, shake

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“The CEO set the company’s expansion plans in motion. ”
“Let’s set the reaction in motion by adding the catalyst. ”
A coach might set their team’s winning strategy in motion by implementing specific plays or tactics.
در دستور کار قر ار دادن
رقم زدن
به جریان انداختن
به حرکت در آوردن
روی غلطک انداختن/افتادن
به اجرا درآمدن
It took several violent turns of the handle to set the tractor in motion
چند گردش تند/سخت به هندل دادیم تا تراکتور راه بیفته/شروع به کار بکنه
start , launch
راه اندازی
مبادرت کردن
فراهم کردن، ایجاد کردن
به راه انداختن، باعث وقوع اتفاقی شدن، چرخ چیزی را به حرکت درآوردن
شروع کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس