set in

/ˈsetɪn//setɪn/

معنی: شروع کردن، بسته شدن
معانی دیگر: 1- آغاز کردن 2- (باد یا موج و غیره) به طرف ساحل وزیدن یا رفتن 3- گنجاندن (در متن یا جمله و غیره)، جاسازی کردن، (به بخش دیگر) دوختن، بسته شدن شیر وغیره

جمله های نمونه

1. a set-in bookcase
جا کتابی جاسازی شده

2. a set-in pocket
جیب رودوزی شده

3. The rainy season has set in.
[ترجمه گوگل]فصل بارانی آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]فصل باران شروع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They ate everything that was set in front of them.
[ترجمه گوگل]هر چه جلوی چشمشان گذاشته بودند خوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر چیزی را که در جلوی آن ها قرار داشت می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The posts have to be set in concrete.
[ترجمه گوگل]پست ها باید به صورت بتنی نصب شوند
[ترجمه ترگمان]پست ها باید در بتون مشخص شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The movie is set in the future.
[ترجمه گوگل]داستان فیلم در آینده است
[ترجمه ترگمان]فیلم در آینده تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The scene of the novel is set in Scotland.
[ترجمه مصطفی] صحنه داستان در اسکاتلند می گذرد.
|
[ترجمه گوگل]صحنه رمان در اسکاتلند می گذرد
[ترجمه ترگمان]صحنه رمان در اسکاتلند برپا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A desperate tiredness set in after hours of anxious waiting.
[ترجمه گوگل]خستگی مأیوس کننده پس از ساعت ها انتظار مضطرب به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]پس از چند ساعت انتظار، خستگی ناشی از ناامیدی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pathway is formed from large pebbles set in concrete.
[ترجمه گوگل]مسیر از سنگریزه های بزرگی که در بتن قرار گرفته اند تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]مسیر از سنگریزه های بزرگ در بتون شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By means of pedals, a harp can be set in any desired key.
[ترجمه گوگل]با استفاده از پدال می توان چنگ را در هر کلید دلخواه تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]با پدال های of، یک چنگ می تواند در هر کلید مورد نظر تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rigor mortis had already set in.
[ترجمه محمود] جمود نعشی باید شروع شده باشه
|
[ترجمه گوگل]ریگور مورتیس قبلاً وارد شده بود
[ترجمه ترگمان]قضیه \"Rigor\" - ه که قبلا براش پاپوش درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The film is set in a night club and intercut with images of gangland London.
[ترجمه گوگل]داستان فیلم در یک کلوپ شبانه و با تصاویری از لندن باندبازی می گذرد
[ترجمه ترگمان]این فیلم در یک کلوب شبانه و با تصاویری از gangland لندن ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This rain looks as if it has set in for the rest of the day.
[ترجمه گوگل]این باران به نظر می رسد که گویی برای بقیه روز آمده است
[ترجمه ترگمان]این باران چنان به نظر می رسد که انگار بقیه روز آن را چیده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This speech needs to be set in the context of Britain in the 1960s.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی باید در چارچوب بریتانیا در دهه 1960 تنظیم شود
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی باید در بافت بریتانیا در دهه ۱۹۶۰ تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The house is set in fifty acres of parkland.
[ترجمه گوگل]این خانه در پنجاه هکتار زمین پارک قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خانه در پنجاه جریب زمین قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شروع کردن (فعل)
start, tee off, begin, start up, commence, launch, set in, embark

بسته شدن (فعل)
shut, shut down, closure, set in

انگلیسی به انگلیسی

• begin, arrive; settle

پیشنهاد کاربران

پیشامدی در. . .
رویدادی در. . .
رخدادی در. . .
اتفاقی در. . .
Set in a post - apocalyptic world where. . .
رویدادی در یک دنیای پسا فاجعه ای که. . .
قرار گرفته. . واقع شده
- به وجود آمدن ( ایجاد شدن )
- آغاز شدن/کردن
. . .
One TV programme that I really enjoy watching is “Stranger Things”
It’s a sci - fi/horror show that is available on Netflix. I first heard about it from some friends who recommended it to me. The show is ⭐set in⭐ the 1980s and follows a group of kids as they try to uncover the truth behind supernatural events that are happening in their town
...
[مشاهده متن کامل]

set apart
جدا کردن، کنار گذاشتن، اختصاص دادن
set in
شروع شدن
پدیدار شدن ( عموما چیز ناخوشایند )
فیلم برداری شدن
set up
فراهم کردن، سرمایه دادن
نصب کردن
set sb up ( کسی را فریب دادن، حقه زدن )
set forth
عازم شدن
عرضه کردن
شرح دادن
As winter set in
با فرارسیدن زمستان
The scene of the novel is set in Scotland.
صحنه رمان در اسکاتلند می گذرد.
set in
وقتی در باره فیلم یا داستان باشه معنیش می شه در چه زمان یا مکانی داستان اون فیلم یا کتاب داره روایت می شه و اتفاق می افته.
فرا رسیدن ( شب، تاریکی، روز، روشنایی، . . . )
ریشه دواندن ( بیماری )
پدیدار شدن و ماندگار شدن ( مثلا علایم بیماری )
was set in plaster ‎
بستگی داره بعد از حرف اضافه in چه کلمه ای بکار رود با توجه به آن باید set معنی شود. مثلا دراینجا: گچ گرفته شد
پدیدار شدن ( معمولا چیزای ناخوشایند )
ارشد ۹۹ , خلاصه سوال هفتم:
Their animated conversation became flaccid only when physical fatigue set in
گفتگوی پر شور و حرارتشان، فقط بخاطر پدیدار شدن خستگی جسمی، رو به افول قرارگرفت.
خشک شدن
در تارو پود چیزی نشستن
my son spilled some fruit sauce on the sofa
I'm trying to get it before it sets in
۱ - به وجود آمدن ( ایجاد شدن )
۲ - آغاز شدن/کردن
۳ - فیلم برداری شدن ( ضبط شدن )
لحاظ کردن، سرلوحه قرار دادن، مدنظر قرار دادن
شروع کردن و ادامه دادن
Set in pairs
فکرکنم گروهبندی کردن باشه. گروه های متشکل از دونفرایجاد کردن
( یکی ازپادهای انگلیسی )
ایجاد شدن
با عرض پوزش ، ترجمه قبلی کاملا اشتباس
یعنی :
شروع شدن خجالت
از بین رفتن
Your shyness sets in
اتفاق بدی افتادن
گنجانده شدن
ساخته شدن
واقع شدن در محلی برای فیلم برداری
واقع شدن یک حادثه
فیلمبرداری شدن ( ضبط شدن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس