1. serve a purpose
به درد کاری خوردن،به کار خوردن
2. serve notice
رسما اطلاع دادن،اخطار رسمی کردن
3. serve one's needs
نیازهای کسی را برآورده کردن،به درد کار کسی خوردن
4. serve the time (or the hour)
ابن الوقت بودن،نان را به نرخ روز خوردن
5. serve two masters
دو دوزه بازی کردن،دو ارباب داشتن
6. please serve me some rice
لطفا قدری برنج برایم بکش.
7. seals serve as signatures
مهر به جای امضا به کار می رود.
8. to serve at the front
در جبهه خدمت کردن
9. to serve in the army
در ارتش خدمت کردن
10. to serve with distinction
با سربلندی خدمت کردن
11. to serve with the colors
زیر پرچم خدمت کردن
12. to serve a subpoena on someone
فراخوان نامه (یا احضاریه ی) رسمی به کسی دادن
13. we must serve the society in which we live
باید به جامعه ای که در آن زندگی می کنیم خدمت کنیم.
14. he preferred to serve in the navy
او ترجیح داد در نیروی دریایی خدمت کند.
15. hysterical symptoms commonly serve to insulate the patient
نشانه های مرض هیستری معمولا به انزوای بیمار کمک می کند.
16. the soldiers who serve their country
سربازانی که به کشور خود خدمت می کنند
17. they tried to serve their adopted land and to forget about their mother country
آنان کوشیدند به کشور گزیده ی خودشان خدمت کرده و کشور مادری خود را فراموش کنند.
18. the slightest smile would serve him for encouragement
کمترین لبخند او را تشویق می کرد.
19. to fear god and serve mankind
از خدا ترسیدن و به مردم خدمت کردن
20. each farmer was required to serve his landlord
هر کشاورز ملزم بود که به ارباب خود خدمت کند.
21. he contended that literature must serve a moral purpose
او استدلال می کرد که ادبیات باید هدف اخلاقی داشته باشد.
22. only the strongest line will serve
فقط محکم ترین طناب به درد می خورد.
23. either come to the capital to serve or get ready for war!
(زاکانی) یا بیا پایتخت در خدمت یا که آماده باش جنگانا!
24. she considered it her duty to serve the people
خدمتگزاری مردم را وظیفه ی خود می دانست.
25. it is very hard to return his serve
برگرداندن سرو او خیلی دشوار است.
26. in his view, the end of life is to serve humanity
در نظر او آماج زندگی خدمت به بشریت است.
27. Riches serve a wise man but command a fool.
[ترجمه گوگل]ثروت در خدمت انسان عاقل است اما به احمق فرمان می دهد
[ترجمه ترگمان]Riches به یک مرد عاقل خدمت می کنند اما به یک احمق فرمان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Riches به یک مرد عاقل خدمت می کنند اما به یک احمق فرمان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. He that would command must serve.
[ترجمه Rosha] اون دستور می دهد که باید خدمت کند.|
[ترجمه گوگل]کسی که دستور می دهد باید خدمت کند[ترجمه ترگمان] اون دستور میده که خدمت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Mishaps are like knives that either serve us or cut us as we grasp them by the handle or blade.
[ترجمه گوگل]حوادث ناگوار مانند چاقوهایی هستند که یا در خدمت ما هستند یا وقتی آنها را با دسته یا تیغ می گیریم ما را برش می دهند
[ترجمه ترگمان]mishaps مثل چاقو هستند که یا به ما خدمت می کنند یا ما را قطع می کنند و ما آن ها را با دسته یا تیغه می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]mishaps مثل چاقو هستند که یا به ما خدمت می کنند یا ما را قطع می کنند و ما آن ها را با دسته یا تیغه می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. He that serves God for money will serve the devil for better wages.
[ترجمه ونوس] کسی که برای پول به خدا خدمت میکند برای دستمزد بیشتر به شیطان خدمت خواهد کرد.|
[ترجمه ....] او که برای پول به خدا خدمت میکند برای دستمزد بیشتر به شیطان خدمت خواهد کرد.|
[ترجمه عباس شریعتی] کسی که برای پول خدا را عبادت میکند برای دستمزد بهتر شیطان را عبادت خواهد کرد|
[ترجمه گوگل]کسی که در ازای پول خدا را بندگی کند با دستمزد بهتر به شیطان خدمت می کند[ترجمه ترگمان]او به خدا به خاطر پول به شیطان خدمت خواهد کرد و مزد بهتری خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید