• (2)تعریف: containing the potential for creative development; original.
- a seminal theory in physics
[ترجمه گوگل] یک نظریه اساسی در فیزیک [ترجمه ترگمان] یک نظریه مهم در فیزیک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: of critical importance; essential.
- Your research paper will not be taken seriously unless you spend more time discussing Darwin's seminal work on the evolution of species.
[ترجمه گوگل] مقاله تحقیقاتی شما جدی گرفته نمی شود مگر اینکه زمان بیشتری را صرف بحث در مورد کار اصلی داروین در مورد تکامل گونه ها کنید [ترجمه ترگمان] مقاله تحقیقی شما به طور جدی گرفته نخواهد شد مگر اینکه زمان بیشتری صرف بحث درباره کار اصلی داروین در مورد تکامل گونه ها بکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. seminal power
نیروی زایشی
2. a seminal book
یک کتاب اندیشه آفرین
3. a seminal jazz band
گروه جاز بدعت گر
4. She wrote a seminal article on the subject while she was still a student.
[ترجمه گوگل]او در زمانی که هنوز دانشجو بود مقاله ای مهم در این زمینه نوشت [ترجمه ترگمان]او یک مقاله مهم در مورد این موضوع نوشت در حالی که او هنوز یک دانشجو بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her theories were seminal for educational reform.
[ترجمه گوگل]نظریات او برای اصلاحات آموزشی بسیار مهم بود [ترجمه ترگمان]تئوری های او برای اصلاحات آموزشی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His book on social policy proved to be seminal.
[ترجمه گوگل]کتاب او در مورد سیاست های اجتماعی بسیار مهم بود [ترجمه ترگمان]او کتابش را در زمینه سیاست اجتماعی به اثبات رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He played a seminal role in the formation of the association.
[ترجمه گوگل]او نقش مهمی در تشکیل انجمن داشت [ترجمه ترگمان]او نقش اصلی را در شکل گیری انجمن ایفا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Ford, among seminal figures of the day, got the Dos Passos treatment.
[ترجمه گوگل]فورد، در میان چهره های برجسته روز، درمان دوس پاسوس را دریافت کرد [ترجمه ترگمان]فورد، در میان شخصیت های اصلی روز، بایدها و Dos را از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It has become one of the basic and seminal texts in the sociological study of this topic.
[ترجمه محمد حاجی] این [ کتاب] یکی از متون پایه و اساسی در مطالعه جامعه شناختی این موضوع شده است
|
[ترجمه گوگل]یکی از متون اساسی و اساسی در بررسی جامعه شناختی این موضوع شده است [ترجمه ترگمان]این کتاب یکی از متون اصلی و ابتدایی در مطالعه جامعه شناختی این موضوع شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We begin by looking at one of the seminal theories of soccer spectator disorder, the Marxist approach of Ian Taylor.
[ترجمه گوگل]ما با نگاهی به یکی از نظریه های اصلی اختلال تماشاگر فوتبال، رویکرد مارکسیستی ایان تیلور، شروع می کنیم [ترجمه ترگمان]ما با نگاه کردن به یکی از نظریه های اصلی اختلال تماشاگر فوتبال، رویکرد مارکسیستی یان تیلور شروع می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In style the seminal confusion of a transitional phase is no less evident than in subject.
[ترجمه گوگل]در سبک، سردرگمی اصلی مرحله انتقالی کمتر از موضوع مشهود نیست [ترجمه ترگمان]به لحاظ سبک اغتشاش اصلی یک مرحله انتقالی کم تر آشکار از موضوع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The seminal thinking on this problem is much more likely to come from the periphery than the centre.
[ترجمه گوگل]تفکر اصلی در مورد این مشکل به احتمال زیاد بیشتر از پیرامون می آید تا مرکز [ترجمه ترگمان]تفکر اصلی در مورد این مشکل بیشتر محتمل است که از محیط خارج شود تا مرکز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It was smelly, acidy, like seminal fluid.
[ترجمه گوگل]بوی بد، اسیدی، مانند مایع منی بود [ترجمه ترگمان]بوی متعفن، شبیه مایع منی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The seminal vesicles can become infected and inflamed, as may the epididymis and testis.
[ترجمه گوگل]وزیکولهای منی، مانند اپیدیدیم و بیضه، ممکن است عفونی و ملتهب شوند [ترجمه ترگمان]بافت های اصلی ممکن است آلوده و ملتهب شوند، همانطور که ممکن است the و بیضه به آن مبتلا شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Basically he was already an immortal-a seminal influence and an inspiration to many other musicians.
[ترجمه گوگل]اساساً او قبلاً یک اثر جاودانه بود - تأثیری اساسی و الهامبخش بسیاری از نوازندگان دیگر [ترجمه ترگمان]اساسا او یک نامیرا بود - یک تاثیر مهم و الهام بخش برای بسیاری از موسیقی دانان دیگر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• pertaining to semen; pertaining to seeds; original, creative; containing potential for future development a seminal book, work, film, and so on is one that has a great influence in a particular field; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Strongly influencing later developments; original and groundbreaking 👌 🔍 مترادف: Influential ✅ مثال: His seminal work on the subject laid the foundation for future research.
اصلی، اساسی با تاثیر بسیار ( موثر ) - جریان ساز having a strong influence on ideas, works, events, etc. , that come later : very important and influential مثال : I'm an actor Being an extra in an indie film doesn't make you an actor ... [مشاهده متن کامل]
But his work in *Qu'est - ce que tu fais, step - fr�re?* was truly seminal! یعنی حضورش در اون فیلم خیلی زیرپوستی، تعیین کننده، جریان ساز و مهم بود
بدعت گذارانه
اساسی مثلا Seminal law؛ حقوق اساسی
اغازگر
۱ - تاثیر گذار جریان ساز کتاب/اثر هنری/ موسیقی حاوی عقاید و مطالب بنیادی، اساسی، نو و تاثیر گذار
Seminal is used to describe things such as books, works, events, and experiences that have a great influence in a particular field. . . . author of the seminal book 'Animal Liberation'.