selection

/səˈlekʃn̩//sɪˈlekʃn̩/

معنی: پسند، انتخاب، گزینش، گزین
معانی دیگر: دستچین، برگزیده، گزیده، گلچین، مجموعه (ی متنوع)، گردآورد، (زیست شناسی) گزینش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act, instance, or process of selecting, or the condition of being selected.
مترادف: choice, election, pick
متضاد: rejection
مشابه: option

- His selection of a tie for work was always done with impatience.
[ترجمه موسی] انتخاب کراوات او برایِ کار همیشه با بی حوصلگی انجام می شد.
|
[ترجمه نادیا.] کارِ انتخاب کراواتِ او همیشه با بی صبری تمام می شد.
|
[ترجمه کیمیا] انتخاب کراوات او برای کار او همیشه با بی حوصلگی انجام می شد
|
[ترجمه گوگل] انتخاب کراوات او برای کار همیشه با بی حوصلگی انجام می شد
[ترجمه ترگمان] selection برای کار همیشه با بی صبری تمام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No one could understand the boss's selection of this person for the job.
[ترجمه گوگل] هیچ کس نمی توانست انتخاب رئیس این شخص را برای این کار درک کند
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمی توانست انتخاب رئیس این فرد را برای این کار درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The selection of class president is done by a vote.
[ترجمه گوگل] انتخاب رئیس کلاس با رای گیری انجام می شود
[ترجمه ترگمان] انتخاب رئیس جمهور از طریق رای گیری انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was surprised at her selection for this honor.
[ترجمه Kasra] او از انتخاب خود برای این افتخار شگفت زده شد.
|
[ترجمه گوگل] او از انتخاب خود برای این افتخار شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان] از انتخاب او برای این افتخار حیرت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something or someone selected.
مترادف: choice, pick
متضاد: rejection

- She is this year's selection for the award.
[ترجمه Pooper Voodoo] امسال او منتخب جشنواره است
|
[ترجمه Ani] او امسال منتخب برای جایزه است
|
[ترجمه موسی] او امسال منتخب برای این جایزه است.
|
[ترجمه گوگل] او منتخب امسال برای این جایزه است
[ترجمه ترگمان] او امسال انتخاب این جایزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wasn't really happy with his selection of dessert.
[ترجمه موسی] او واقعاً از انتخاب دسر خود راضی نبود.
|
[ترجمه گوگل] او واقعا از انتخاب دسر خود راضی نبود
[ترجمه ترگمان] او واقعا از انتخاب دسر راضی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a group from which things or people may be selected.
مترادف: variety

- This store has a large selection of vegetables.
[ترجمه موسی] این فروشگاه مجموعه زیادی از سبزیجات دارد.
|
[ترجمه گوگل] این فروشگاه دارای طیف وسیعی از سبزیجات است
[ترجمه ترگمان] این فروشگاه مجموعه بزرگی از سبزیجات را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in biology, the process taking place over many generations by which one variant of a particular organism survives over another; natural selection.
مترادف: natural selection

جمله های نمونه

1. selection of candidates
گزینش نامزدها

2. a selection of bahar's poems
گزیده ای از اشعار بهار

3. a selection of silk ties
مجموعه ای از کراوات های ابریشمی

4. menu selection
گزینش از روی منو

5. natural selection
گزینش طبیعی

6. the selection of the team members was haphazard
گزینش اعضای تیم بدون حساب و کتاب انجام شد.

7. amplify selection
گزینش دامنه

8. artificial selection
(زیست شناسی) گزینش ساختگی،انتخاب مصنوعی

9. It was not easy to make our selection .
[ترجمه یکی] انتخاب ما آسان نبود .
|
[ترجمه گوگل]انتخاب ما آسان نبود
[ترجمه ترگمان]انتخاب ما آسان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We asked a random sample/selection of people what they thought.
[ترجمه گوگل]ما از یک نمونه/گزینه تصادفی از افراد پرسیدیم که آنها چه فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]ما از یک نمونه \/ انتخاب تصادفی از افرادی که فکر می کردند انتخاب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's always a wide selection of delicious meals to choose from.
[ترجمه موسی] همیشه غذاهای خوشمزه و متنوعی برای انتخاب وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]همیشه طیف گسترده ای از غذاهای خوشمزه برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همیشه یک انتخاب گسترده از غذاهای خوش مزه برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His name has cropped up at every selection meeting this season.
[ترجمه گوگل]نام او در هر جلسه انتخابی این فصل به چشم می خورد
[ترجمه ترگمان]نام او در هر جلسه گزینش در این فصل کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The final team selection will be made tomorrow.
[ترجمه گوگل]انتخاب نهایی تیم فردا انجام می شود
[ترجمه ترگمان]انتخاب تیم نهایی فردا انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was the unanimous choice of the selection committee.
[ترجمه گوگل]او به اتفاق آرا انتخاب کمیته انتخاب بود
[ترجمه ترگمان]او به اتفاق آرا کمیته انتخاب را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The selection process is based on rigorous tests of competence and experience.
[ترجمه گوگل]فرآیند انتخاب بر اساس آزمون های دقیق صلاحیت و تجربه است
[ترجمه ترگمان]فرآیند انتخاب براساس آزمون های سخت صلاحیت و تجربه استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Natural selection ensures only the fittest survive to pass their genes on to the next generation.
[ترجمه گوگل]انتخاب طبیعی تضمین می کند که فقط تواناترین ها زنده می مانند تا ژن های خود را به نسل بعدی منتقل کنند
[ترجمه ترگمان]انتخاب طبیعی فقط the را تضمین می کند تا ژن های خود را به نسل بعدی منتقل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We left the selection of the team to the captain.
[ترجمه گوگل]انتخاب تیم را به کاپیتان واگذار کردیم
[ترجمه ترگمان]ما انتخاب تیم رو به فرمانده واگذار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We print a selection of previously unseen photos from the Spanish rider's early years.
[ترجمه گوگل]ما مجموعه‌ای از عکس‌های دیده‌نشده قبلی از سال‌های اولیه سوارکار اسپانیایی را چاپ می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما گزیده ای از عکس های نامرئی را از اوایل سال سواری اسپانیایی چاپ کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Here's another selection of recent letters from our postbag.
[ترجمه گوگل]در اینجا گزیده دیگری از نامه های اخیر از کیف پستی ما آمده است
[ترجمه ترگمان]این هم یکی دیگر از نامه های اخیری است که از postbag گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پسند (اسم)
admiration, choice, approbation, selection

انتخاب (اسم)
choice, selection, option, pickup, draft, election, delegacy

گزینش (اسم)
selection, election

گزین (اسم)
selection

تخصصی

[علوم دامی] انتخاب، بهگزینی ؛ فراهم آوردن موجبات یا اجازه دادن به برخی از افراد برای تولید نسل آینده است . در یک جمعیت هم انتخاب مصنوعی به وسیله انسان و هم به انتخاب طبیعی صورت می گیرد .
[کامپیوتر] گزینش؛ انتخاب
[برق و الکترونیک] انتخاب
[ریاضیات] تصفیه، انتخاب، گزینش

انگلیسی به انگلیسی

• choice, instance of choosing; assortment, collection of items available to choose; option; state of being chosen
selection is the act of choosing one or more things or people from a group for a particular purpose.
a selection of people or things is a set of them chosen from a larger group.
the selection of goods in a shop is the range of goods available.

پیشنهاد کاربران

انتخاب / گزینه
مثال: There's a wide selection of books at the library.
در کتابخانه انتخاب گسترده ای از کتاب ها وجود دارد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : select
✅️ اسم ( noun ) : selection / selectee / selector / selectivity
✅️ صفت ( adjective ) : select / selective / selectional
✅️ قید ( adverb ) : selectively
موقع خرید به معنی "تنوع"
مجموعه ای از موارد موجود برای انتخاب
انتخاب کالایی در یک مغازه، در بین کالاهای موجود
selection ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: برگزیده 2
تعریف: برچسبی در عنوان قراردادی ( uniform title ) که در داخل قلاب قرار می گیرد و توصیفگر اثری است برگرفته از دست کم سه پارۀ غیرمتوالی از یک کتاب یا پاره هایی از چند کتاب
selection ( noun ) = انتخاب، گزینش، مجموعه، برگزیده، گلچین، بهگزینی، پسوند گزینی ( مثل:site selection=مکان گزینی، mate selection=همسرگزینی ) ، پسوند یابی ( مثل:term selection=معادل یابی )
mass selection= بهگزینی انفرادی
...
[مشاهده متن کامل]

index selection = شاخص انتخاب
random selection = گزینش تصادفی
natural selection = انتخاب طبیعی
the selection process = فرآیند گزینش
a selection of numbers = یک مجموعه اعداد

سلکشن
گزینه یا گزینه ها ( انتخاب ها )
گزینش
منتخب ، گلچین

بپرس