اسم ( noun )
• (1) تعریف: an act, instance, or process of selecting, or the condition of being selected.
• مترادف: choice, election, pick
• متضاد: rejection
• مشابه: option
• مترادف: choice, election, pick
• متضاد: rejection
• مشابه: option
- His selection of a tie for work was always done with impatience.
[ترجمه موسی] انتخاب کراوات او برایِ کار همیشه با بی حوصلگی انجام می شد.|
[ترجمه نادیا.] کارِ انتخاب کراواتِ او همیشه با بی صبری تمام می شد.|
[ترجمه کیمیا] انتخاب کراوات او برای کار او همیشه با بی حوصلگی انجام می شد|
[ترجمه گوگل] انتخاب کراوات او برای کار همیشه با بی حوصلگی انجام می شد[ترجمه ترگمان] selection برای کار همیشه با بی صبری تمام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No one could understand the boss's selection of this person for the job.
[ترجمه گوگل] هیچ کس نمی توانست انتخاب رئیس این شخص را برای این کار درک کند
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمی توانست انتخاب رئیس این فرد را برای این کار درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمی توانست انتخاب رئیس این فرد را برای این کار درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The selection of class president is done by a vote.
[ترجمه گوگل] انتخاب رئیس کلاس با رای گیری انجام می شود
[ترجمه ترگمان] انتخاب رئیس جمهور از طریق رای گیری انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انتخاب رئیس جمهور از طریق رای گیری انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was surprised at her selection for this honor.
[ترجمه Kasra] او از انتخاب خود برای این افتخار شگفت زده شد.|
[ترجمه گوگل] او از انتخاب خود برای این افتخار شگفت زده شد[ترجمه ترگمان] از انتخاب او برای این افتخار حیرت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something or someone selected.
• مترادف: choice, pick
• متضاد: rejection
• مترادف: choice, pick
• متضاد: rejection
- She is this year's selection for the award.
[ترجمه Pooper Voodoo] امسال او منتخب جشنواره است|
[ترجمه Ani] او امسال منتخب برای جایزه است|
[ترجمه موسی] او امسال منتخب برای این جایزه است.|
[ترجمه گوگل] او منتخب امسال برای این جایزه است[ترجمه ترگمان] او امسال انتخاب این جایزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wasn't really happy with his selection of dessert.
[ترجمه موسی] او واقعاً از انتخاب دسر خود راضی نبود.|
[ترجمه گوگل] او واقعا از انتخاب دسر خود راضی نبود[ترجمه ترگمان] او واقعا از انتخاب دسر راضی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a group from which things or people may be selected.
• مترادف: variety
• مترادف: variety
- This store has a large selection of vegetables.
[ترجمه موسی] این فروشگاه مجموعه زیادی از سبزیجات دارد.|
[ترجمه گوگل] این فروشگاه دارای طیف وسیعی از سبزیجات است[ترجمه ترگمان] این فروشگاه مجموعه بزرگی از سبزیجات را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in biology, the process taking place over many generations by which one variant of a particular organism survives over another; natural selection.
• مترادف: natural selection
• مترادف: natural selection