segment

/ˈseɡmənt//seɡˈment/

معنی: حلقه، قسمت، بند، قطعه، بخش، مقطع، به بخشهای مختلف تقسیم کردن، قطعه قطعه کردن
معانی دیگر: فرشیم، جز، پار، بخش بخش کردن، فرشیم کردن، (به بخش های مختلف) تقسیم کردن، (هندسه) پاره (بخشی از خط که میان دو مقطع واقع است)، قطعه (خط)، (بخشی از دایره که توسط یک خط قطع شده باشد) پرهون بخش، قطعه ی دایره، برینش، (زبان شناسی) تک آوا (یک آوا در زنجیره ای از سخن)، (جانورشناسی) رجوع شود به: metamere

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of the parts into which something is or can be separated.
مترادف: division, part, piece, portion, section
مشابه: length

- a segment of grapefruit
[ترجمه گوگل] یک قسمت از گریپ فروت
[ترجمه ترگمان] یک بخش از گریپ فروت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the religious segment of the population
[ترجمه گوگل] قشر مذهبی مردم
[ترجمه ترگمان] بخش مذهبی جمعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in geometry, a portion of a line bounded by two endpoints, or a part of a geometrical figure separated by a line or plane.

(3) تعریف: one of the many distinct and similar divisions of the body of an animal such as an earthworm.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: segments, segmenting, segmented
مشتقات: segmentary (adj.)
• : تعریف: to separate or cause to be separated into segments.
مترادف: section
مشابه: fraction

- The students segmented worms in biology class.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان در کلاس زیست شناسی کرم ها را تقسیم کردند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان کرم را در کلاس زیست شناسی بخش بندی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The issue segmented the congregation into those who were for and those who were against.
[ترجمه نیما چوبین] این موضوع جماعت به طرفدارها و کسانی که مخالف بودند، تقسیم کرد.
|
[ترجمه گوگل] این موضوع جماعت را به موافقان و مخالفان تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان] این مساله جماعت را برای کسانی که مخالف بودند و کسانی که مخالف بودند تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Thoughts of you Be like kite segment the line.
[ترجمه گوگل]افکار شما مثل بادبادک باشید خط را تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]فکر تو مثل بادبادک بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company dominates this segment of the market.
[ترجمه Elnaz] شرکت این بخش از بازار را به انحصار خود در اورده است
|
[ترجمه Arash] شرکت بر بخش اعظم این بازار احاطه دارد.
|
[ترجمه گوگل]این شرکت بر این بخش از بازار تسلط دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت بر این بخش از بازار تسلط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Three-to-five day cruises are the fastest-growing segment of the market.
[ترجمه گوگل]سفرهای دریایی سه تا پنج روزه سریعترین بخش بازار هستند
[ترجمه ترگمان]سفر ۳ تا ۵ روزه سریع ترین بخش رو به رشد بازار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She cleaned a small segment of the painting.
[ترجمه گوگل]او بخش کوچکی از نقاشی را تمیز کرد
[ترجمه ترگمان]او بخش کوچکی از نقاشی را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Market researchers often segment the population on the basis of age and social class.
[ترجمه گوگل]محققان بازار اغلب جمعیت را بر اساس سن و طبقه اجتماعی تقسیم بندی می کنند
[ترجمه ترگمان]محققان بازار اغلب جمعیت را براساس سن و طبقه اجتماعی تقسیم بندی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Planners expect the new segment of the subway to carry as many as 000 people per day.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان انتظار دارند که بخش جدید مترو روزانه 000 نفر را جابجا کند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزان انتظار دارند که بخش جدید مترو ۱۰۰۰ نفر را در روز حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A large segment of the population regularly takes vitamins.
[ترجمه گوگل]بخش بزرگی از مردم به طور منظم ویتامین مصرف می کنند
[ترجمه ترگمان]بخش بزرگی از جمعیت به طور منظم دارای ویتامین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These services have been positioned against a particular segment within the diffused travel market, and are promoted accordingly.
[ترجمه گوگل]این خدمات در برابر یک بخش خاص در بازار پراکنده سفر قرار گرفته اند و بر این اساس تبلیغ می شوند
[ترجمه ترگمان]این خدمات در مقابل یک بخش خاص در بازار مسافرت پراکنده قرار داده شده اند و براساس آن ارتقا داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The program included a short segment about pet owners.
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل بخش کوتاهی در مورد صاحبان حیوانات خانگی بود
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل بخش کوتاهی در مورد مالکان حیوانات خانگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the proximal arm segment the arm spines meet midradially forming a single fan.
[ترجمه گوگل]در قسمت پروگزیمال بازو، خارهای بازو به صورت وسط به هم می رسند و یک فن منفرد را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]در قسمت بازوی مجاور، تیغه دست با midradially تشکیل می شود که یک پنکه را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The distal end of the intestinal segment was connected via a plastic tube to a basin on the plate.
[ترجمه گوگل]انتهای دیستال بخش روده از طریق یک لوله پلاستیکی به حوضچه روی صفحه متصل شد
[ترجمه ترگمان]انتهای دور بخش روده ای از طریق یک لوله پلاستیکی به حوضچه بر روی صفحه متصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The third segment might look very like a and be assigned a high score on the basis of its acoustic-phonetic features.
[ترجمه گوگل]بخش سوم ممکن است بسیار شبیه a به نظر برسد و بر اساس ویژگی‌های صوتی-آوایی آن امتیاز بالایی به آن اختصاص داده شود
[ترجمه ترگمان]بخش سوم ممکن است شباهت زیادی به a داشته باشد و امتیاز بالایی را بر مبنای ویژگی های آوایی و آوایی آن اختصاص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He certainly represented an important segment of the Orthodox community, with a prodigious capacity for fund-raising and vote-getting.
[ترجمه گوگل]او مطمئناً نماینده بخش مهمی از جامعه ارتدوکس بود، با ظرفیت فوق العاده ای برای جمع آوری سرمایه و رای گیری
[ترجمه ترگمان]او به طور حتم بخش مهمی از جامعه ارتدکس را با ظرفیت شگفت انگیزی برای جمع آوری پول و اخذ رای معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People over the age of 85 make up the fastest-growing population segment.
[ترجمه گوگل]افراد بالای 85 سال سریع ترین بخش جمعیت را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]مردم در سن ۸۵ سالگی بخشی از جمعیت رو به رشد را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The big six record companies are multinational, and thus can segment the world market into national ones.
[ترجمه گوگل]شش شرکت بزرگ ضبط چند ملیتی هستند و بنابراین می توانند بازار جهانی را به بازارهای ملی تقسیم کنند
[ترجمه ترگمان]شش شرکت ثبت شده بزرگ چند ملیتی هستند و در نتیجه می توانند بازار جهانی را به شرکت های ملی تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

قطعه (اسم)
section, tract, lump, bit, part, share, portion, lot, passage, stretch, fragment, segment, mainland, block, panel, piece, goblet, dab, bloc, plank, slab, plat, plot, doit, internode, nugget, pane, snip

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

مقطع (اسم)
cut, section, segment, profile

به بخشهای مختلف تقسیم کردن (فعل)
segment

قطعه قطعه کردن (فعل)
anatomize, fragment, fritter, segment

تخصصی

[حسابداری] قسمت، بخش
[عمران و معماری] قطعه - بند - تکه
[کامپیوتر] بخش، سگمنت یکی از دو عددی که آدرس محلی از حافظه را در ی ریز پردازنده ی مانند 8088 ازائه می دهد . برای شناخت کاربرد آن، نگاه کنید به offset . در ( حالت حفاظت شده ی ) پردازنده های pentium 80486 . 80386 و 80286 آدرس سگمنت به آدرس افست ( offset ) اضافه نمی شود . بلکه به صورت اشاره گیر به جدول معرف سگمنت ها عمل می کند . تا مکانهایی را عریف کند که آدرسهای افست باید به آن اضافه شوند . این عمل امکان آدرس دهی فضای زیادی از حفاظه زا فراهم کرده و انعطاف پذیری بیشتری را در بهرمندی از حافظه ارائه می دهد. - بخش ؛ مقطع ؛ قطعه قطعه کردن ؛ قسمت ؛ قطعه
[برق و الکترونیک] تکه، قطعه 1. بخشی از روال کامپیوتری دیجیتال که به اندازه کافی کوچک است که بتواند تا زمان به دست آوردن همه رمزهای لازم رابرای فراخوانی و پرش خوکار به قسمهای دیگر روال، در حافظه داخلی ذخیره شود . 2. جزوئی از دیود نور گسیل یا صفحه نمایش بلور مایع، مانند صفحه نمایش هفت قسمتی . - پاره خط، بخش
[نساجی] سگمنت - قسمت سخت زنجیر پلیمری پلی اورتان - قطعه - قطعه هلالی
[ریاضیات] پاره، قطعه، پاره خط، قطعه خط، فاصله، قسمت
[معدن] سگمنت (سنگ های تزیینی) - قطعه (نگهداری)
[پلیمر] قطعه، پاره، قطاع، تکه

انگلیسی به انگلیسی

• fragment; section; part, portion; slice, piece
divide into sections, partition; be divided into sections, be partitioned
a segment of something is one part of it which is considered separately from the rest.
a segment of a fruit such as an orange, lemon, or grapefruit is one of the sections into which it can easily be divided.

پیشنهاد کاربران

1. قطعه. پاره. تکه 2. بخش. فسمت. جزء 3. ( میوه ) پَر 4. ( هندسه ) پاره خط 5. ( هندسه ) قطعه 6. تقسیم کردن
مثال:
orange segments
تکه های پرتقال / پرهای پرتقال
all segments of society
همه ی اجزاء و بخش ها و قسمت های جامعه
...
[مشاهده متن کامل]

they plan to segment their market share
آنها در نظر دارند سهم بازار شان را تقسیم کنند.

بخش
مثال: They divided the project into smaller segments.
آن ها پروژه را به بخش های کوچکتر تقسیم کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
segment
segment
Fraction, part, section
بخش، قسمت
[مارکتینگ] لایه، قشر، بخش، طبقه، طیف
طبقه بندی مشتریان از نظر سبک زنده گی، قدرت خرید، سن، جنسیت، توزیع جغرافیایی و مانند آنها
segment ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: واحد
تعریف: پاره‏ای از زنجیرۀ گفتار که واج یا تکواژ است
مقطع
گزارش کردن خبر

7 segment
7قطعه ای : لامپ های شکل8 در مدارات الکترونیکی
پاره خط
شعبه
در طراحی به معنی پاره خط
تکه بخش قسمت
تقسیم بندی
سگمانته: قسمت ، قسمت
بخش ، بخش
هماتولوژی : هسته سلول نوتروفیل سگمانته است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس