secretive

/ˈsiːkrətɪv//ˈsiːkrətɪv/

معنی: سری، مرموز، پنهان کار، ترشحی، تراوشی
معانی دیگر: اهل اختفا و نهانکاری، نهانکار، نهفتگر، آب زیرکاه، مخفی کار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: secretively (adv.), secretiveness (n.)
• : تعریف: tending to secrecy.
مترادف: sly
متضاد: open
مشابه: close-mouthed, coy, cryptic, furtive, knowing, mum, reticent, self-contained, surreptitious, taciturn

- She was a secretive person, so it surprised me that she was suddenly confiding these things to me.
[ترجمه گوگل] او فردی مخفی بود، بنابراین من را متعجب کرد که ناگهان این چیزها را به من محرمانه گفت
[ترجمه ترگمان] او یک آدم تودار بود، بنابراین تعجب کردم که او ناگهان این چیزها را به من اعتماد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her husband is very secretive
شوهر او بسیار نهانکار است.

2. Her secretive manner had made me curious.
[ترجمه گوگل]رفتار پنهانی او مرا کنجکاو کرده بود
[ترجمه ترگمان]رفتار مرموز او مرا کنجکاو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everybody is being secretive : there's something cooking.
[ترجمه گوگل]همه مخفیانه هستند: چیزی در حال پختن است
[ترجمه ترگمان]همه پنهان شده اند، چیزی در حال پختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Billionaires are usually fairly secretive about the exact amount that they're worth.
[ترجمه گوگل]میلیاردرها معمولاً در مورد مقدار دقیقی که ارزش دارند، نسبتاً پنهانی هستند
[ترجمه ترگمان]Billionaires معمولا درباره مقدار دقیقی که ارزش دارند نسبتا secretive هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government has been accused of being secretive and undemocratic.
[ترجمه گوگل]دولت به مخفی کاری و غیر دموکراتیک متهم شده است
[ترجمه ترگمان]دولت به being و غیردموکراتیک متهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She criticized the system for being secretive.
[ترجمه گوگل]او از سیستم به دلیل مخفی بودن انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]او از این سیستم برای پنهان شدن انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's very secretive about his work.
[ترجمه گوگل]او در مورد کار خود بسیار محرمانه است
[ترجمه ترگمان]در مورد کارش خیلی تودار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's so secretive - you'll have a hard time prizing any information out of him.
[ترجمه گوگل]او بسیار محرمانه است - شما به سختی می توانید اطلاعاتی را از او دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]او خیلی تودار است - شما اوقات سختی را برای خارج از او دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The child became secretive and withdrawn.
[ترجمه گوگل]کودک رازدار و گوشه گیر شد
[ترجمه ترگمان]کودک ساکت و ساکت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carla was always very secretive about her work.
[ترجمه گوگل]کارلا همیشه در مورد کارش بسیار محرمانه بود
[ترجمه ترگمان]کارلا همیشه در مورد کارش خیلی مرموز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were very secretive about their plans.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد برنامه های خود بسیار مخفیانه بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد نقشه آن ها خیلی تودار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Ministry is being obsessively secretive about the issue.
[ترجمه گوگل]وزارتخانه با وسواس در مورد این موضوع پنهان کاری می کند
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه در حال پنهان کاری در مورد این مساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm not at all secretive, and I'm pretty good at calling a spade a spade.
[ترجمه گوگل]من اصلا رازدار نیستم و در این که بیل را بیل خطاب کنم خیلی خوب هستم
[ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه secretive نیستم، و از این که بیل را بیل - بیل صدا می کنم خیلی خوب هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Treasury-tight-knit, secretive, ferociously intelligent-is winning the battle.
[ترجمه گوگل]خزانه داری ـ تنیده، رازدار، وحشیانه باهوش، در نبرد پیروز می شود
[ترجمه ترگمان]وزارت خزانه داری، مرموز، مرموز، وحشیانه - در حال برنده شدن در این نبرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Were you concerned a very small, very secretive group with enough money can pose a security threat?
[ترجمه گوگل]آیا نگران بودید که یک گروه بسیار کوچک و بسیار محرمانه با پول کافی بتواند تهدیدی امنیتی باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا نگران گروه بسیار کوچک و بسیار مرموزی هستید که پول کافی می تواند تهدید امنیتی را به همراه داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سری (صفت)
back-door, cryptic, arcane, esoteric, classified, secretive, undercover, mysterious, occult, hush-hush

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

پنهان کار (صفت)
secretive

ترشحی (صفت)
secretive, secretory

تراوشی (صفت)
secretive, secretory

انگلیسی به انگلیسی

• tending to keep secrets, reticent, stealthy
if you are secretive, you keep your feelings, intentions, or activities hidden from other people.

پیشنهاد کاربران

مخفا
( Maxfā )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : secrete
✅️ اسم ( noun ) : secretiveness
✅️ صفت ( adjective ) : secretive
✅️ قید ( adverb ) : secretively
پنهان کار , مرموز
– Her husband is very secretive
– Her secretive manner made me curious
– They were very secretive about their plans
– He's being very secretive about his new girlfriend
سر نگهدار، راز پوش

پنهانی - رمز آمیز - راز آلود - محرمانه

بپرس