scrambled

جمله های نمونه

1. scrambled eggs
خاگینه

2. the child scrambled my papers
کودک اوراق مرا درهم ریخت.

3. the players scrambled for the ball
بازیکنان برای بدست آوردن توپ تلاش کردند.

4. the thieves scrambled up the wall
دزدان از دیوار بالا رفتند و فرار کردند.

5. the signals are scrambled so that only subscribers can tune in
علامت ها را جوری درهم ساخته اند که فقط مشترکین می توانند برنامه را بگیرند.

6. two fighter planes were scrambled to intercept the enemy bombers
دو هواپیمای جنگنده را برای جلوگیری از بمب افکن های دشمن با عجله به پرواز درآوردند.

7. He scrambled to his feet as we came in.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شدیم از جایش بلند شد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شدیم از جایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The girl scrambled over the wall.
[ترجمه سعید دخیلی] دختر از روی دیوار سقوط کرد
|
[ترجمه خشایار نوروزی] دختر چاردست و پا روی دیوار حرکت کرد
|
[ترجمه گوگل]دختر از روی دیوار رد شد
[ترجمه ترگمان]دختر از روی دیوار پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bad weather scrambled the air schedules.
[ترجمه گوگل]هوای بد برنامه های هوایی را به هم ریخته است
[ترجمه ترگمان]هوای بد از برنامه هوا خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He scrambled up the cliff and raced towards the car.
[ترجمه گوگل]از صخره بالا رفت و به سمت ماشین دوید
[ترجمه ترگمان]از صخره بالا رفت و به سمت اتومبیل دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He scrambled 200 feet up the cliff face.
[ترجمه گوگل]او 200 فوت از صخره بالا رفت
[ترجمه ترگمان] اون ۲۰۰ پا از روی صخره بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ann threw back the covers and scrambled out of bed.
[ترجمه گوگل]آن کاورها را عقب انداخت و از تخت بلند شد
[ترجمه ترگمان]ان آن پتو را کنار زد و از رختخواب بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Maybe the alcohol has scrambled his brains.
[ترجمه گوگل]شاید الکل مغزش را به هم ریخته باشد
[ترجمه ترگمان]شاید الکل مغزش رو مختل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They finally scrambled ashore.
[ترجمه گوگل]آنها در نهایت به ساحل رسیدند
[ترجمه ترگمان]بالاخره به ساحل رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They scrambled us of the room.
[ترجمه گوگل]آنها ما را از اتاق بیرون انداختند
[ترجمه ترگمان]از اتاق بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I can easily whip you up some scrambled eggs.
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم برای شما تخم مرغ های همزده را هم بزنید
[ترجمه ترگمان]من به راحتی می تونم برات یه سری تخم مرغ درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mixed, blended; jumbled, combined in a disorderly fashion

پیشنهاد کاربران

Scramble ( verb ) ��� mix
To mix food as it is being fried, especially eggs
Example: I’m sure this dish would be just as
delicious if you
scrambled the eggs first.
To put things such as words or letters in the wrong order so that they do not make sense
...
[مشاهده متن کامل]

Example: He had a habit of scrambling his words when excited

پارازیت انداختن روی امواج رادیویی و ماهواره ای
⁦✔️⁩⁦درهم ریخته
⁦✔️⁩مخلوط
⁦✔️⁩درهم برهم
♦️Scrambled letters
- حروف درهم ریخته ( و بدون نظم و معنی )
- حروف درهم برهم
. E. g
Improve your vocabulary by making words
from scrambled letters
از بین بردن، نابود کردن
این کلمه در رسیورهای ماهواره ایی به معنی نوعی قفل الکترونیکی است
to prepare ( eggs ) by mixing the white and yellow parts together and then stirring the mixture in a hot pan
◀️ I'll scramble some eggs for breakfast
نمیدونم خاگینه چیه. سرچم که کردم زیاد عکسایی مرتبطی نیاورد ولی توضیح ویکی پدیا اینه
...
[مشاهده متن کامل]

Scrambled eggs is a dish made from eggs ( usually chicken eggs ) stirred, whipped or beaten together while being gently heated, typically with salt, butter, oil and sometimes other ingredients.
وقتی زرده و سفیده را به هم میزنیم و به طور ملایم پخته میشه

املت
مخلوط، مخلوط شده, به هم ریخته، به شکلی بی نظم ترکیب شده است
معنی این کلمه
درریسور ماهواره
به چه معناست. . .
Go on
خاگینه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس