اسم ( noun )
عبارات: settle a score, pay off a score
عبارات: settle a score, pay off a score
• (1) تعریف: the record of the total points earned in a competition or test.
• مترادف: grade, tally
• مشابه: mark
• مترادف: grade, tally
• مشابه: mark
- The top score on the exam was ninety-three.
[ترجمه Edhts] بهترین نمره ى آزمون نود و سه بود.|
[ترجمه somy] بالاترین نمره در امتحان 93 بود.|
[ترجمه مهدی یار] بالاترین نمره ی امتحان ۹۳ بود|
[ترجمه HANA] بیشترین نمره در امتحان نود و سه بود.|
[ترجمه صدرا] بالاترین نمره در آزمون 93 بود|
[ترجمه S] ۹۳ بالاترین نمره در امتحان بود|
[ترجمه گوگل] نمره برتر آزمون نود و سه بود[ترجمه ترگمان] امتیاز بالایی در امتحان نود و سه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the record of the points scored by each side in a competition either at its end or at a point during the event.
- The final score was 20 to 14.
[ترجمه A] نمره های امتحان نهایی بین ۱۴تا۲۰ بود.|
[ترجمه نیایش] نمره امتحان نهایی بین ۱۴تا ۲۰بود|
[ترجمه گوگل] امتیاز نهایی 20 بر 14 بود[ترجمه ترگمان] امتیاز نهایی ۲۰ تا ۱۴ سال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The score was 3 to 1 after the eighth inning.
[ترجمه گوگل] نتیجه 3 بر 1 بعد از اینینگ هشتم بود
[ترجمه ترگمان] این امتیاز برابر با ۳ تا ۱ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این امتیاز برابر با ۳ تا ۱ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the printed or written form of a musical composition.
• مترادف: music
• مترادف: music
- A score for a musical shows all the parts that are played or sung.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] پارتیتور تمام بخش هایی که نواخته یا خوانده می شوند نشان می دهد.|
[ترجمه گوگل] پارتیتور برای یک موزیکال تمام قسمت هایی که پخش یا خوانده می شود را نشان می دهد[ترجمه ترگمان] یک امتیاز برای یک موسیقی، تمام قطعاتی که نواخته می شود یا خوانده می شود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The conductor never seemed to look at the score, but only at the orchestra.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] به نظر می رسد رهبر ارکستر هیچ گاه به پارتیتور نگاه نمی کند بله به ارکستر نگاه می کند.|
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید رهبر ارکستر هرگز به موسیقی نگاه نمی کرد، بلکه فقط به ارکستر نگاه می کرد[ترجمه ترگمان] رهبر ارکستر به نظر نمی رسید که به نتیجه برسد، اما فقط در ارکستر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a scratch or notch, as in a piece of wood, or such a mark used for counting.
• مترادف: notch, scotch, scratch
• مترادف: notch, scotch, scratch
- Look at the scores on this branch; do you think they mean anything?
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] به زخمه های روی این شاخه نگاه کنید؛ فکر می کنید معنایی دارد؟|
[ترجمه گوگل] به نمرات این شاخه نگاه کنید آیا فکر می کنید آنها معنایی دارند؟[ترجمه ترگمان] به این شاخه نگاه کنید فکر می کنید معنی خاصی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a set or group of twenty.
- A score of musicians made up the band.
[ترجمه rajabi] یک گروه از موسیقدانان یک تشکل ایجاد کردند|
[ترجمه گوگل] تعدادی از نوازندگان گروه را تشکیل می دادند[ترجمه ترگمان] گروهی از نوازندگان ارکستر را تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: in sports, the making of a goal, run, basket, or the like.
• مشابه: goal, tally
• مشابه: goal, tally
- The forward had a score on that play.
[ترجمه گوگل] مهاجم در آن بازی یک امتیاز داشت
[ترجمه ترگمان] قدم پیش روی این نمایش تاثیر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قدم پیش روی این نمایش تاثیر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: (slang) a seduction.
• (8) تعریف: (slang) a successful robbery, or its proceeds.
• مترادف: haul, loot
• مترادف: haul, loot
• (9) تعریف: (slang) the obtaining of illegal drugs.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scores, scoring, scored
حالات: scores, scoring, scored
• (1) تعریف: to make a scratch, notch, or other mark on.
• مترادف: mark, notch, scotch, scratch
• مشابه: carve, chip, cut, gouge, groove, incise, line, nick, scarify, slash, streak, striate, stripe
• مترادف: mark, notch, scotch, scratch
• مشابه: carve, chip, cut, gouge, groove, incise, line, nick, scarify, slash, streak, striate, stripe
- Score the meat before you salt it.
[ترجمه گوگل] گوشت را قبل از نمک زدن به آن نمره دهید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه نمک بخوره، گوشت ها رو بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه نمک بخوره، گوشت ها رو بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to tally the points of (a contest).
• مترادف: tally
• مشابه: add up, calculate, count, notch, record, register, total
• مترادف: tally
• مشابه: add up, calculate, count, notch, record, register, total
- One of the parents volunteered to score the game.
[ترجمه گوگل] یکی از والدین داوطلب شد تا بازی را به ثمر برساند
[ترجمه ترگمان] یکی از والدینش داوطلب بازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یکی از والدینش داوطلب بازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to evaluate (a test or the like).
• مشابه: evaluate, grade, judge, mark, rank, rate
• مشابه: evaluate, grade, judge, mark, rank, rate
- We asked the teacher if he had scored our exams yet.
[ترجمه گوگل] از معلم پرسیدیم که آیا هنوز امتحانات ما را نمره داده است؟
[ترجمه ترگمان] ما از معلم پرسیدیم که آیا امتحانات ما را به ثمر رسانده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما از معلم پرسیدیم که آیا امتحانات ما را به ثمر رسانده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to make (a point or points) in a contest.
• مشابه: accumulate, achieve, amass, attain, earn, get, make, tally
• مشابه: accumulate, achieve, amass, attain, earn, get, make, tally
- Omar scored one goal in the match.
[ترجمه گوگل] عمر در این مسابقه یک گل به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان] عمر در مسابقه یک گل به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عمر در مسابقه یک گل به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In baseball, you have to score more runs than the other team to win.
[ترجمه گوگل] در بیس بال، شما باید دوش های بیشتری نسبت به تیم دیگر کسب کنید تا برنده شوید
[ترجمه ترگمان] در بیسبال، شما باید امتیازات بیشتری از تیم دیگر کسب کنید تا برنده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در بیسبال، شما باید امتیازات بیشتری از تیم دیگر کسب کنید تا برنده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to win (a victory).
• مترادف: notch
• مشابه: achieve, attain, capture, earn, gain, register, seize, take, win
• مترادف: notch
• مشابه: achieve, attain, capture, earn, gain, register, seize, take, win
- Our team finally scored a big win over our rival.
[ترجمه گوگل] تیم ما در نهایت یک برد بزرگ مقابل رقیبمان به دست آورد
[ترجمه ترگمان] تیم ما در نهایت یک پیروزی بزرگ را بر رقیب خود به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تیم ما در نهایت یک پیروزی بزرگ را بر رقیب خود به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to strongly criticize.
• مترادف: berate, excoriate, rate, upbraid
• مشابه: arraign, castigate, chastise, criticize, rebuke, reprimand, scold
• مترادف: berate, excoriate, rate, upbraid
• مشابه: arraign, castigate, chastise, criticize, rebuke, reprimand, scold
- The artist was scored by the critics, who deemed his work vulgar and distasteful.
[ترجمه گوگل] این هنرمند توسط منتقدان گلزنی شد و آنها کار او را مبتذل و ناپسند ارزیابی کردند
[ترجمه ترگمان] این هنرمند توسط منتقدان که کارش را مبتذل و ناخوشایند می دانست، به ثمر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این هنرمند توسط منتقدان که کارش را مبتذل و ناخوشایند می دانست، به ثمر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to arrange or compose the parts of (a musical composition).
• مترادف: arrange, orchestrate
• مشابه: compose, transcribe, write
• مترادف: arrange, orchestrate
• مشابه: compose, transcribe, write
- Who scored the music for the film?
[ترجمه گوگل] چه کسی موسیقی این فیلم را به ثمر رساند؟
[ترجمه ترگمان] چه کسی برای فیلم موسیقی را به ثمر رساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چه کسی برای فیلم موسیقی را به ثمر رساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: scorer (n.)
مشتقات: scorer (n.)
• (1) تعریف: to make a point or points in a contest.
- She scored twice in last night's game.
[ترجمه گوگل] او در بازی دیشب دو گل زد
[ترجمه ترگمان] او دو بار در بازی دیشب گل زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او دو بار در بازی دیشب گل زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to succeed in a particular effort.
• مترادف: make the grade
• مشابه: hit the jackpot, prevail, rank, rate, succeed, take the cake
• مترادف: make the grade
• مشابه: hit the jackpot, prevail, rank, rate, succeed, take the cake
- He tries hard to bring in new clients to the business, but he rarely scores.
[ترجمه گوگل] او سخت تلاش می کند تا مشتریان جدیدی را به تجارت بیاورد، اما به ندرت امتیاز کسب می کند
[ترجمه ترگمان] او سعی می کند مشتری های جدید را به کسب وکار بیاورد، اما او به ندرت امتیاز می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او سعی می کند مشتری های جدید را به کسب وکار بیاورد، اما او به ندرت امتیاز می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (slang) to seduce someone.
- He went to the bar hoping to score.
[ترجمه گوگل] او به امید گلزنی به سمت میله رفت
[ترجمه ترگمان] رفته به بار و امیدوار بود که امتیاز بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفته به بار و امیدوار بود که امتیاز بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (slang) to succeed in a robbery.
• مشابه: rob
• مشابه: rob
- The gang scored again last night and got away with thousands of dollars in merchandise.
[ترجمه گوگل] این باند دیشب دوباره گل زد و با هزاران دلار کالا فرار کرد
[ترجمه ترگمان] گروه دیشب دوباره گل زدند و با هزاران دلار کالا فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گروه دیشب دوباره گل زدند و با هزاران دلار کالا فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: (slang) to obtain illegal drugs.
• مشابه: buy
• مشابه: buy
- There are a lot of drugs in this neighborhood, so it's easy to score.
[ترجمه گوگل] در این محله مواد مخدر زیادی وجود دارد، بنابراین گلزنی آسان است
[ترجمه ترگمان] تو این محله مواد خیلی زیادی هست واسه همین خیلی راحت میشه امتیاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو این محله مواد خیلی زیادی هست واسه همین خیلی راحت میشه امتیاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید