scattering

/ˈskætərɪŋ//ˈskætərɪŋ/

معنی: پراکندگی، تفرق
معانی دیگر: پراکنده، متفرق، پخش و پلا، (به ویژه رای انتخابات) متشتت، (فیزیک) پراکندگی، پرافکنی، پراکنده سازی، پراکنش، پخش سازی، تشتت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: going in many different directions; separating.

- We tried to stop the scattering marbles.
[ترجمه گوگل] سعی کردیم جلوی پراکندگی تیله ها را بگیریم
[ترجمه ترگمان] سعی کردیم تیله ها را متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: placed or happening at different locations in no particular order.
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of one that scatters.
مشابه: sprinkle

(2) تعریف: a small, dispersed amount.
مشابه: sprinkle

- a scattering of clouds
[ترجمه گوگل] پراکندگی ابرها
[ترجمه ترگمان] ابری از ابرها پراکنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. scattering cross section
مقطع پرافکنی

2. scattering shots
تیراندازی های پراکنده

3. scattering votes
آرای متشتت

4. incoherent scattering
(شیمی) پراکندگی ناهمدوس

5. I send my miss to the scattering stars and wish you a sweet dream under the light shedding through your window.
[ترجمه گوگل]دلتنگی ام را به سوی ستارگان پراکنده می فرستم و زیر نوری که از پنجره ات می ریزد رویای شیرینی را برایت آرزو می کنم
[ترجمه ترگمان]دلم برای ستاره ها تنگ می شود و آرزو می کنم که ای کاش یک خواب شیرین زیر نور چراغ های شما می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The farmers are scattering seed.
[ترجمه گوگل]کشاورزان دانه می پاشند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان بذر افشانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The farmers were scattering seeds on the fields.
[ترجمه گوگل]کشاورزان دانه ها را در مزارع می پاشیدند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان بذر را در مزارع پخش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The child flew into a rage and began scattering its toys about.
[ترجمه گوگل]کودک عصبانی شد و شروع به پراکندگی اسباب بازی های خود کرد
[ترجمه ترگمان]کودک خشمگین شد و اسباب بازی خود را پراکنده ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He began by scattering seed and putting in plants.
[ترجمه گوگل]او با پراکندگی بذر و گذاشتن گیاهان شروع کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به پخش بذر و کاشتن گیاهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A rocky coast, a scattering of wild islands.
[ترجمه گوگل]یک ساحل صخره ای، پراکنده ای از جزایر وحشی
[ترجمه ترگمان]یک ساحل سنگی، یک پراکنده از جزایر وحشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This frequently necessitated the redistribution and scattering of men who formerly worked in one department and under one roof.
[ترجمه گوگل]این امر غالباً توزیع مجدد و پراکنده شدن مردانی را که قبلاً در یک بخش و زیر یک سقف کار می کردند، ضروری می کرد
[ترجمه ترگمان]این امر اغلب مستلزم توزیع مجدد و پراکندگی افرادی بود که قبلا در یک بخش و زیر یک سقف کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scattering earth was blasted out into the Rabbit Grounds, and the thudding noises rolled through the air.
[ترجمه گوگل]زمین پراکنده به زمین خرگوش منفجر شد و صداهای تپش در هوا پخش شد
[ترجمه ترگمان]زمین یخ زده بود و صدای تنفس در فضا می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However a small scattering of calibrated stations could provide an interesting and potentially significant source of scientific date on radio propagation.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک پراکندگی کوچک از ایستگاه های کالیبره شده می تواند منبع جالب و بالقوه قابل توجهی از تاریخ علمی در انتشار رادیویی باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، پراکندگی کوچکی از ایستگاه های کالیبراسیون می تواند یک منبع جالب و بالقوه قابل توجه از تاریخ علمی را برای انتشار رادیویی فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The degree of scattering is affected by the distance traversed through the atmosphere, called the atmospheric path length.
[ترجمه گوگل]درجه پراکندگی تحت تأثیر مسافت طی شده در جو است که طول مسیر اتمسفر نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]درجه پراکندگی متاثر از مسافت پیموده شده بین اتمسفر به نام طول مسیر جوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The random scattering of seeds, and how much worse, of human souls, appalled her.
[ترجمه گوگل]پراکندگی تصادفی دانه ها، و چه بدتر، روح انسان، او را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]رشته های تصادفی بذر، و چقدر بدتر از روح انسان، او را وحشت زده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پراکندگی (اسم)
scissoring, dissipation, diaspora, scattering, dispersion, dispersal

تفرق (اسم)
scattering, dispersion

تخصصی

[شیمی] پراکندگی
[برق و الکترونیک] پراکندگی 1. تغییر جهت ذره یا فوتون به دلیل برخورد آن با ذره یا سیستم دیگر 2. پخش شدن امواج آکوستیکی به دلیل عدم یکنواختی محیط انتقال 3. پخش شدن امواج الکترومغناطیس به صورت تصادفی با جرمهای هوا در اتمسفر بالاتر، که امکان دریافت، انها به صورت انتشار پراکنده در مسافت دور فراهم می کند . آن را پراکندگی رادیویی نیز می نامند . - پراکندگی
[ریاضیات] پراکندگی

انگلیسی به انگلیسی

• dispersal; act of sprinkling; something that is dispersed or sprinkled; small quantity; process by which energy is dispersed as it passes through a medium (physics)
dispersing, spreading, distributing
a scattering of things is a number of them spread over a large area; a literary word.

پیشنهاد کاربران

scattering ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: پراکندگی
تعریف: افت نشانک/ سیگنال براثر بی‏نظمی هایی که در محیط انتقال وجود دارد|||متـ . پراکنش

بپرس