scathe

/skeɪð//skeɪð/

معنی: صدمه، خسارت، زیان، صدمه زدن، رنجه دادن، سبب خسارت شدن
معانی دیگر: (شدیدا) نکوهیدن، به باد انتقاد گرفتن، محکوم کردن، مردود شمردن، آسیب، صدمه زدن (به ویژه از راه سوزاندن)، آسیب رساندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scathes, scathing, scathed
(1) تعریف: to injure with criticism.

- Her father's harsh words scathed her, and she winced as he spoke.
[ترجمه گوگل] سخنان تند پدرش او را ناراحت کرد و در حالی که او صحبت می کرد، به خود پیچید
[ترجمه ترگمان] سخنان خشن پدرش او را خشک کرد و هنگامی که حرف می زد خود را عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The politician was so popular that no criticism from the press could scathe him.
[ترجمه گوگل] این سیاستمدار به قدری محبوب بود که هیچ انتقادی از سوی مطبوعات نتوانست او را آزار دهد
[ترجمه ترگمان] این سیاست مدار به قدری محبوب بود که هیچ انتقاد از مطبوعات نمی توانست او را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to injure or damage by, or as if by, fire.

- Fortunately, the rare book room was not scathed by the fire that broke out in the library.
[ترجمه گوگل] خوشبختانه اتاق کتاب کمیاب در اثر آتش سوزی در کتابخانه آسیب ندید
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه، این اتاق کتاب نادر به وسیله آتشی که در کتابخانه پخش شده بود، ساخته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. our bombers returned to their base without scathe
بمب افکن های ما بدون تحمل صدمه به پایگاه خود باز گشتند.

2. He was very scathing about the report, saying it was inaccurate.
[ترجمه گوگل]او نسبت به این گزارش بسیار تندی داشت و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه ترگمان]او در مورد این گزارش بسیار ناراحت بود و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He made a scathing attack on the statement.
[ترجمه گوگل]او به این بیانیه حمله شدیدی کرد
[ترجمه ترگمان]او به این بیانیه حمله شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her speech was a scathing indictment of the government's record on crime.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او کیفرخواست کوبنده ای از سوابق دولت در مورد جنایت بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی یک ادعانامه شدید از سابقه دولت در رابطه با جرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His article is, predictably, a scathing attack on capitalism.
[ترجمه گوگل]مقاله او، بطور قابل پیش بینی، حمله ای کوبنده به سرمایه داری است
[ترجمه ترگمان]مقاله او، همانطور که قابل پیش بینی بود، یک حمله شدید به سرمایه داری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His report was scathing about Loyalist and Republican terror groups.
[ترجمه گوگل]گزارش او در مورد گروه های تروریستی وفادار و جمهوری خواه تند بود
[ترجمه ترگمان]گزارش او در مورد Loyalist و گروه های تروریستی جمهوری خواه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was scathing about the government's performance.
[ترجمه گوگل]او نسبت به عملکرد دولت تندی داشت
[ترجمه ترگمان]او از عملکرد دولت ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her father gave her a scathing look.
[ترجمه گوگل]پدرش نگاه تندی به او انداخت
[ترجمه ترگمان]پدرش نگاه تندی به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's always been so scathing about psychiatrists.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد روانپزشکان بسیار کوبنده بوده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه نسبت به psychiatrists سخت آزرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The committee yesterday launched a scathing attack on British business for failing to invest.
[ترجمه گوگل]این کمیته دیروز حمله شدیدی به تجارت بریتانیایی به دلیل عدم سرمایه گذاری انجام داد
[ترجمه ترگمان]این کمیته دیروز یک حمله شدید به تجارت بریتانیا به دلیل عدم سرمایه گذاری انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was scathing in his criticism of colleagues whose work did not match these standards.
[ترجمه گوگل]او در انتقاد از همکارانی که کارشان با این استانداردها مطابقت نداشت، تند بود
[ترجمه ترگمان]او در انتقاد از همکارانی که کار آن ها با این استانداردها همخوانی نداشت، مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This discursive attack is paralleled by a scathing social critique.
[ترجمه گوگل]این حمله گفتمانی به موازات یک نقد اجتماعی تند است
[ترجمه ترگمان]این حمله استدلالی، به موازات یک انتقاد اجتماعی کوبنده، به موازات آن صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And why had he been so angry and contemptuous, so scathing about her broken engagement?
[ترجمه گوگل]و چرا در مورد نامزدی شکسته او اینقدر عصبانی و تحقیرکننده بود؟
[ترجمه ترگمان]و چرا او آنقدر عصبانی و تحقیر شده بود که از نامزدی شکسته او نفرت داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His lengthy memos to elected officials and bureaucrats contain scathing denunciations of both past and present government practices.
[ترجمه گوگل]یادداشت‌های طولانی او به مقامات منتخب و بوروکرات‌ها حاوی نکوهش‌های کوبنده‌ای از اقدامات دولت گذشته و کنونی است
[ترجمه ترگمان]یادداشت های طولانی او به مقامات منتخب و کارمندان دولت حاوی محکوم کردن هر دو شیوه گذشته و حال حاضر دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The scathing attack from consumer watchdogs comes only months after the introduction of a strict code of practice designed to improve services.
[ترجمه گوگل]حمله کوبنده از سوی سازمان‌های نظارت مصرف‌کننده تنها چند ماه پس از معرفی یک دستورالعمل سختگیرانه برای بهبود خدمات صورت می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]تنها چند ماه پس از معرفی یک قانون سختگیرانه که برای بهبود خدمات طراحی شده است، حمله سوزناک از سگ های نگهبان مصرف کنندگان تنها چند ماه طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدمه (اسم)
indemnity, hurt, shock, harm, maim, concussion, injury, disservice, displeasure, scathe

خسارت (اسم)
loss, damage, recompense, harm, lesion, detriment, scathe, smart money

زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

صدمه زدن (فعل)
mar, offend, harm, nip, maul, damnify, endamage, scathe

رنجه دادن (فعل)
vex, scathe

سبب خسارت شدن (فعل)
scathe

انگلیسی به انگلیسی

• damage, injury (especially that caused by scorching)
injure or damage by scorching; criticize harshly

پیشنهاد کاربران

بپرس