scarce

/ˈskers//skeəs/

معنی: تنگ، نادر، کمیاب، اندک، کم، قلیل
معانی دیگر: تنگیاب، دیریاب، نایاب، رجوع شود به: scarcely، ندرتا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scarcer, scarcest
مشتقات: scarceness (n.)
(1) تعریف: in short supply; insufficient.
مترادف: exiguous, inadequate, insufficient, meager, scant, short, tight
متضاد: abundant, plentiful, rife
مشابه: deficient, lacking, scanty, skimpy, wanting

- Fruits and vegetables were scarce during the war years.
[ترجمه عارف] در طول سال های جنگ میوه ها و سبزیجات کمیاب بودند
|
[ترجمه R] در طول سال های جنگ سبزیحات و میوه ها کمیاب بودند
|
[ترجمه گوگل] در سال های جنگ میوه و سبزیجات کمیاب بود
[ترجمه ترگمان] میوه ها و سبزیجات در طول سال های جنگ کمیاب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Scarce medical supplies made it difficult for doctors to treat their patients.
[ترجمه گوگل] تجهیزات پزشکی کمیاب، درمان بیماران را برای پزشکان دشوار می کرد
[ترجمه ترگمان] نیروی پزشکی اندک برای پزشکان دشوار است تا بیماران خود را درمان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: difficult to find; uncommon.
مترادف: exceptional, rare, uncommon, unusual
متضاد: plentiful
مشابه: atypical, notable, noteworthy, remarkable

- Gems this fine are scarce.
[ترجمه آبسالان] این جواهرات گرانبها کمیاب هستند
|
[ترجمه EMAD] جواهرات به این گرانبهایی ( به این خوبی ) کمیاب هستند
|
[ترجمه گوگل] جواهرات این گرانبها کمیاب هستند
[ترجمه ترگمان] این this نایاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Opportunities like this are scarce nowadays.
[ترجمه KOSAR] این روزها فرصت هایی مثل این کمیابند
|
[ترجمه آبسالان] امروزه فرصت ها کمیاب هستند
|
[ترجمه گوگل] فرصت هایی مانند این امروزه کمیاب است
[ترجمه ترگمان] این روزها فرصت هایی از این قبیل به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fuel was scarce during the war
در طول جنگ سوخت کمیاب بود.

2. peyman collects scarce stamps
پیمان تمبرهای کمیاب را گردآوری می کند.

3. make oneself scarce
(عامیانه) کم پیدا شدن،رفتن،جیم شدن،فلنگ را بستن

4. onions have once again been scarce for sometime
مدتی است که دوباره پیاز نایاب شده است.

5. his paintings have now become quite scarce
نقاشی های او اکنون بسیار کمیاب شده اند.

6. fruits are cheap when they are plentiful and expensive when they are scarce
میوه ها در هنگام فراوانی ارزان و در زمان کمیابی گران هستند.

7. Their is something that is much more scarce, something rarer than ability. It is the ability to recognize.
[ترجمه گوگل]آنها چیزی است که بسیار کمیاب تر است، چیزی نادرتر از توانایی توانایی تشخیص است
[ترجمه ترگمان]آن ها چیزی هستند که بسیار کمیاب است، چیزی بیش از توانایی این توانایی تشخیص آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tea and sugar were scarce and were rationed during the war.
[ترجمه گوگل]چای و شکر کمیاب بود و در طول جنگ جیره بندی می شد
[ترجمه ترگمان]چای و شکر کمیاب بودند و در طول جنگ جیره بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Food and fuel were scarce in this region.
[ترجمه سارا] غذا و سوخت توی این منطقه کمیاب بود.
|
[ترجمه گوگل]غذا و سوخت در این منطقه کمیاب بود
[ترجمه ترگمان]غذا و سوخت در این منطقه کمیاب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now that oil is scarce, the fate of the motor car is uncertain.
[ترجمه گوگل]اکنون که روغن کمیاب شده است، سرنوشت خودروی موتوری نامشخص است
[ترجمه ترگمان]حالا که نفت کمیاب است، سرنوشت ماشین موتور نامطمئن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many natural materials are becoming scarce.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مواد طبیعی در حال نایاب شدن هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مواد طبیعی در حال کمیاب شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why is full-frontal male nudity still so scarce in films?
[ترجمه گوگل]چرا برهنگی تمام پیشانی مردانه هنوز در فیلم ها کمیاب است؟
[ترجمه ترگمان]چرا برهنگی مرد در فیلم هنوز خیلی کمیاب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was wartime and food was scarce.
[ترجمه گوگل]زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
[ترجمه ترگمان]زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With jobs so scarce, many young people spend long hours with little to do but drink and stew.
[ترجمه گوگل]با وجود مشاغل بسیار کمیاب، بسیاری از جوانان ساعات طولانی را صرف نوشیدن و خورش می کنند
[ترجمه ترگمان]با وجود مشاغل زیاد، بسیاری از جوانان ساعات طولانی را با صرف غذا و غذا صرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The food was scarce during the war.
[ترجمه گوگل]غذا در زمان جنگ کمیاب بود
[ترجمه ترگمان]غذا در زمان جنگ کمیاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Bear in mind that petrol stations are scarce in the more remote areas.
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که پمپ بنزین در مناطق دورافتاده کمیاب است
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که پمپ های بنزین در مناطق دورتر نایاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I decided it was time to make myself scarce.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم زمان آن رسیده که خودم را کمیاب کنم
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که وقتش است که خودم را گم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Details of the accident are scarce.
[ترجمه گوگل]جزئیات این حادثه نادر است
[ترجمه ترگمان]جزئیات این حادثه نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنگ (صفت)
close, tight, narrow, thick-set, fleshing, scarce

نادر (صفت)
uncommon, rare, scarce, curious, infrequent, paranormal

کمیاب (صفت)
uncommon, rare, scarce, curious, infrequent

اندک (صفت)
slight, light, little, frugal, lean, scant, low, niggling, scarce, skimpy, low-test

کم (صفت)
slight, light, small, little, rare, skimp, scant, low, scarce, infrequent, remote, marginal, exiguous, sparing, scanty, junior, scrimpy

قلیل (صفت)
slight, scrimp, scant, scarce, negligible, skimpy, insignificant

تخصصی

[ریاضیات] کمبود، کمیاب

انگلیسی به انگلیسی

• rare, not abundant, in short supply
barely, hardly, scarcely
if something is scarce, there is not much of it.

پیشنهاد کاربران

۱. کمیاب. نادر ۲. نا بسنده. کم ۳. به ندرت. به سختی. خیلی کم
مثال:
as raw materials became scarce, synthetics were developed
از آنجایی که مواد خام کمیاب شد. {مواد} مصنوعی و ترکیبی گسترش یافته بود.
به همان اندازه که مواد خام کمیاب شد {مواد} مصنوعی و ترکیبی گسترش یافته بود.
Scarce resources منابع محدود
کمیاب، نادر
scarce ( adj ) ( skɛrs ) =if sth is scarce, there isn't enough of it and it's only available in small quantities, e. g. S. Africa is a water scarce country. Food was becoming scarce. scarcity ( skɛrsət̮i )
scarce
نادر و کمیاب
تفاوت با کلمه rare در این است که rare به معنای چیزی به کار می رود که ذاتا کمیاب است همانند طلا اما scarce به معنای چیزی به کار می رود که ذاتا کمیاب نیست اما در حال حاضر کمیاب گشته است،
همانند غذا در هنگام قحطی.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : scarcity
✅️ صفت ( adjective ) : scarce
✅️ قید ( adverb ) : scarcely / scarce
hard to get
1. Oil and grain are scarce, prices are high.
روغن و غلات کمیاب هستند ، قیمت ها بالا است.
2. Corruption is a great power in the world, and talent is scarce.
فساد یک قدرت بزرگ در جهان است و استعداد نایاب است.
...
[مشاهده متن کامل]

3. goblins, to my notions, though they might tenant the dumb carcasses of beasts, could scarce covet shelter in the commonplace human form.
اجنه ، از نظر من ، گرچه ممکن است اجساد گنگ جانوران را متصرف شوند ، اما می توانند پناهگاه طمع انگیز را به شکل عادی انسانی کم داشته باشند.
4. Medals to officers or wheelsmen are so scarce that it would be difficult to price them.
مدال ها برای افسران یا سکانداران بسیار اندک است که قیمت گذاری آنها دشوار است.
5. Critical imports were scarce and the coastal trade was largely ended as well.
واردات مهم بسیار کم بود و تجارت ساحلی نیز تا حد زیادی پایان یافت.
6. Kent saw large numbers of common birds and higher than normal counts of scarce and rare wintering birds.
کنت تعداد زیادی پرنده معمولی و بیشتر از تعداد طبیعی پرندگان قشلاقی کمیاب و نادر در زمستان مشاهده کرد.
7. Socially, too, making yourself a bit scarce increases your desirability, but mainly it suits your increasingly private nature.
از نظر اجتماعی نیز ، کمی کم پیدا بودن ، مطلوبیت اجتماعی شما را افزایش می دهد ، که اساساً با ماهیت بیش از پیش محرمانه شما متناسب است.
8. A large number settled here in the 1950s as work was scarce at home, especially in the South.
تعداد زیادی در دهه 1950 در اینجا ساکن شدند زیرا کار در خانه به ویژه در جنوب بسیار کم بود.
9. Should regular wild foods become scarce, boars will eat tree bark and fungi, as well as visit cultivated potato and artichoke fields.
در صورت کمبود غذاهای وحشی رایج ، گرازها پوست درخت و قارچ ها را می خورند و همچنین از مزارع کشت شده سیب زمینی و کنگر فرنگی سر در می آورند.
Scarce= کمیاب، نایاب، نادر، اندک، کم، کمبود
making yourself a bit scarce=کمی کم پیدا شدن، جیم شدن، کمتر در معرض دید عموم قرار گرفتن، فلنگ بستن
معانی دیگر >>>>ناکافی، قلیل، تنگ

Holding a lavish party was not the best use of scarce funds
Oxford Dictionary@
کمیاب
rare
محدود
به سختی - به زحمت - به زور - به دشواری - مشکل
کمیاب - نادر - نایاب - کم - ناکافی
تازه - بمحض اینکه - چیزی نگذشته بود که.
نادر، کمیاب
Low to find
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس