saviour

/ˈseɪvɪər//ˈseɪvɪə/

معنی: ناجی
معانی دیگر: savior نجات دهنده

جمله های نمونه

1. The people clearly saw her as their saviour.
[ترجمه عباس رسولی] آن مردم بدون شک اورا ناجی خود می پنداشتند.
|
[ترجمه عباس رسولی] آن آدمها بدون هیچ شک و تردیدی به چشم ناجی خود به او نگاه می کردند.
|
[ترجمه گوگل]مردم به وضوح او را به عنوان نجات دهنده خود می دیدند
[ترجمه ترگمان]مردم آشکارا او را ناجی خود می دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was seen by many as the saviour of the organization.
[ترجمه گوگل]بسیاری او را ناجی سازمان می دانستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از او را ناجی سازمان دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new manager has been hailed as the saviour of the club.
[ترجمه گوگل]از سرمربی جدید به عنوان ناجی باشگاه یاد می شود
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید به عنوان ناجی این باشگاه مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He emerged as the potential saviour of the club.
[ترجمه گوگل]او به عنوان ناجی بالقوه باشگاه ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان ناجی بالقوه این باشگاه ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They regarded him as the saviour of their country.
[ترجمه گوگل]آنها او را ناجی کشور خود می دانستند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را ناجی کشورشان می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I saw myself as the saviour of my country.
[ترجمه گوگل]من خودم را ناجی کشورم می دیدم
[ترجمه ترگمان]خودم را به عنوان ناجی کشور خودم دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I must put my Saviour always before me as my example, friend and guide.
[ترجمه گوگل]من باید نجات دهنده ام را همیشه به عنوان نمونه، دوست و راهنمای خود در پیش روی خود قرار دهم
[ترجمه ترگمان]من باید نجات دهنده خود را در مقابل خود به عنوان مثال، دوست و راهنمای خود بگذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was then that my saviour arrived.
[ترجمه گوگل]پس از آن بود که ناجی من آمد
[ترجمه ترگمان]این بود که saviour از راه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Saviour promised to be there for you, continuously.
[ترجمه گوگل]ناجی قول داد که به طور مداوم در کنار شما باشد
[ترجمه ترگمان]نجات دهنده ما قول داده بود که به طور مداوم در آنجا حضور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the centre is the Saviour attended by two archangels.
[ترجمه گوگل]در مرکز، ناجی با حضور دو فرشته بزرگ قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در وسط این مرکز دو فرشته دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then a saviour appeared in the form of a man called Arthur Grogan.
[ترجمه گوگل]سپس یک ناجی به شکل مردی به نام آرتور گروگان ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]سپس یک ناجی به شکل مردی بنام ارتور Grogan ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Frank was Lionel's saviour from an orphanage, and the case is very personal indeed.
[ترجمه گوگل]فرانک ناجی لیونل از یک یتیم خانه بود، و قضیه واقعاً شخصی است
[ترجمه ترگمان]فرانک saviour یک یتیم خونه بود و این موضوع واقعا شخصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. West Indies' second innings saviour: Jimmy Adams, on his Test debut, making a defiant and unbeaten 7
[ترجمه گوگل]نجات دهنده دوره دوم هند وست: جیمی آدامز، در اولین بازی آزمایشی خود، با 7 سرپیچی و بدون شکست
[ترجمه ترگمان]دومین دور ضربه زنی هند غربی: جیمی آدامز در اولین بازی آزمایشی خود ۷ امتیاز گرفت و ۷ امتیاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're not - Oh, my Lord and Saviour!
[ترجمه گوگل]تو نیستی - ای پروردگار و نجات دهنده من!
[ترجمه ترگمان]نه، خدای من و منجی من!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناجی (اسم)
savior, saviour

انگلیسی به انگلیسی

• one who saves, redeemer, rescuer
a saviour is a person who saves people from danger; a literary use.
in christianity, the saviour is jesus christ.

پیشنهاد کاربران

منجی , ناجی
# It was then that my saviour arrived
# They regarded him as the saviour of their country
منجی

بپرس