1. ahmad sat on the bench
احمد روی نیمکت نشست.
2. arianne sat down and resumed her work
آرین نشست و کار خود را دنبال کرد.
3. he sat astraddle the bench
او هر پا یک سو بر نیمکت نشست.
4. he sat at the head of the table and i sat at the foot of the table
او در صدر میز (سرمیز) نشست و من در پایین میز نشستم.
5. he sat behind me
او پشت سر من نشست.
6. he sat down, cradling a cup of coffee in his hand
در حالی که فنجان قهوه را با دقت در دست گرفته بود نشست.
7. he sat for his examination as accountant
برای حسابدار شدن در امتحان شرکت کرد.
8. he sat in front of me
او جلو من نشست.
9. he sat in on the discussions
در مذاکرات شرکت داشت.
10. he sat me next to himself
مرا کنار خودش نشاند.
11. he sat on his big fat bum
روی ماتحت گنده و چاق خود تمرگید.
12. he sat on his habitual seat at the head of the table
او در جای همیشگی خود در صدر میز نشست.
13. he sat on the bank of the river
در ساحل رودخانه نشست.
14. he sat on the left side of the room
(در) سمت چپ اتاق نشست.
15. he sat on the table swinging his legs to and fro
روی میز نشست و پاهای خود را به جلو و عقب نوسان داد.
16. he sat on the top deck of the bus
او در طبقه ی دوم اتوبوس نشست.
17. he sat there without doing a stroke of work
بدون آنکه اصلا کاری را انجام بدهد آنجا نشست.
18. he sat up all night worried about his son
همه ی شب بیدار نشست و دلواپس پسرش بود.
19. i sat by my mother's side
من پهلوی مادرم نشستم.
20. i sat in the middle, sandwiched between two fat ladies
من در وسط نشستم و میان دو خانم چاق گیر کردم.
21. i sat on a mangy rug
روی یک فرش کهنه و نخ نما نشستم.
22. i sat on my grandfather's lap
روی زانوی پدربزرگم نشستم.
23. i sat on the floor
روی کف اتاق نشستم.
24. i sat on the lip of the volcano
من بر لبه ی دهانه ی آتشفشان نشستم.
25. mehri sat astride a large white horse
مهری سوار بر اسب بزرگ و سفیدی بود.
26. nicole sat upright in her chair
نیکول در صندلی خود راست نشست.
27. prostitutes sat by the brook and exposed their thighs and breasts to the passersby
روسپی ها در کنار نهر نشسته و ران ها و سینه های خود را در معرض دید رهگذران قرار می دادند.
28. she sat behind her desk and wrote two letters
او پشت میز کارش نشست و دو نامه نوشت.
29. she sat on a chair
روی صندلی نشست.
30. she sat on the chair with a vacant look on her face
با چهره ای بی حالت روی صندلی نشست.
31. she sat on the edge of the basin at the fountain
روی لبه ی حوضچه ی فواره نشست.
32. she sat on the horse
او بر روی اسب نشست.
33. she sat on the pool's edge and paddled with her feet
او بر کنار استخر نشست و با پاهایش شلپ شلوپ کرد.
34. she sat up front next to the driver
او جلو و کنار راننده نشست.
35. they sat at both ends of the table
آن دو در دو سر میز نشستند.
36. they sat behind a column to escape notice
آنان پشت ستون نشستند که کسی متوجه آنها نشود.
37. they sat facing each other without speech
آنها بدون گفت و شنود در برابر هم نشستند.
38. we sat by the sea cogitating the meaning of life
ما کنار دریا نشستیم و درباره ی مفهوم زندگی به تفکر پرداختیم.
39. my grandfather sat at the head of the table
پدربزرگم در صدر میز نشست.
40. the bird sat on the peak of the shingled roof
پرنده روی تیزه ی شیروانی نشست.
41. the children sat dabbling their fingers in the water
بچه ها نشسته بودند و با انگشتان خود در آب بازی می کردند.
42. the king sat on the throne
شاه برتخت نشست.
43. the lovers sat by a lapsing brook
عشاق کنار جوی روانی نشستند.
44. the lovers sat tight(ly) together
عشاق تنگ هم نشسته بودند.
45. the widdow sat demurely on the chair
بیوه زن سنگین و رنگین روی صندلی نشست.
46. eighty eager disciples sat around their master
هشتاد مرید مشتاق،دور مرشد خود نشستند.
47. one (of them) sat down and the other went out of the room
یکی (از آنها) نشست و دیگری از اتاق بیرون رفت.
48. the barge cleopatra sat on was of beaten gold
کرجی که کلئوپاترا بر آن سوار بود از طلای مزین ساخته شده بود.
49. the old man sat nodding in front of the tv
پیرمرد جلو تلویزیون نشسته بود و چرت می زد.
50. as soon as he sat on the dentist chair, he tensed up
تا روی صندلی دندانپزشک نشست،عصبی شد.
51. throughout the funeral, she sat dry-eyed
در سرتاسر مراسم ختم بدون اینکه اشک بریزد نشسته بود.
52. he tumbled his opponent to the ground and sat on his chest
او حریف خود را بر زمین انداخت و روی سینه اش نشست.
53. i wrapped the stricken soldier in my coat and sat down beside him
سرباز زخمی را در پالتو خود پیچیدم و پهلویش نشستم.