saturnine

/ˈsætənaɪn//ˈsætənaɪn/

معنی: شوم، افسرده، سنگین، عبوس، دلتنگ، سربی
معانی دیگر: (ستاره خوانی) زاییده شده تحت تاثیر کیوان، کم حرف، گرفته، کج خلق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: saturninely (adv.), saturnineness (n.), saturninity (n.)
(1) تعریف: born under the astrological sign of the planet Saturn or influenced by that planet, according to the beliefs of astrology.

(2) تعریف: gloomy, sullen, or cynical in temperament or appearance.
متضاد: cheerful, genial
مشابه: dour, morose

- The saturnine gentleman remained seated, while the rest of the party could not resist joining the dance.
[ترجمه گوگل] جنتلمن کیوانی نشسته بود، در حالی که بقیه اعضای مهمانی نتوانستند در برابر پیوستن به رقص مقاومت کنند
[ترجمه ترگمان] پیرمرد خاموش نشسته بود و باقی حزب نمی توانست در مقابل رقص مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: slow to react or change emotionally.
متضاد: changeable, fickle, inconstant, mercurial
مشابه: steadfast, steady

(4) تعریف: of or relating to the absorption of lead, as in a physical disorder resulting from lead poisoning.

جمله های نمونه

1. He had a rather forbidding, saturnine manner.
[ترجمه گوگل]او رفتار نسبتاً منع کننده و کیوانی داشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش سرد و خاموش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And wasn't there something about Fox with his saturnine face and dark, watchful eyes?
[ترجمه گوگل]و آیا فاکس با چهره زحلی و چشمان تیره و مراقبش چیزی نداشت؟
[ترجمه ترگمان]و هیچ چیزی در مورد فاکس با چهره افسرده و چشم های تیره و چشم های سیاه او نبود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For those of melancholy or saturnine disposition, the means had to be found for inducing receptivity toward Jovian or solar influx.
[ترجمه گوگل]برای کسانی که دارای حالت مالیخولیایی یا کیوانی هستند، باید ابزاری برای القای پذیرش نسبت به هجوم جووین یا خورشیدی یافت
[ترجمه ترگمان]برای افراد افسرده یا افسرده، وسیله ای که باید برای انتقال قدرت به سمت Jovian یا هجوم نور خورشید پیدا شود، باید پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tech was a rather saturnine individual who never spoke an unnecessary word.
[ترجمه گوگل]فن‌آوری یک فرد نسبتاً کیوانی بود که هرگز یک کلمه غیر ضروری به زبان نمی‌آورد
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی یک فرد افسرده و افسرده بود که هرگز کلامی زاید بر زبان نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My former roommate was a saturnine scholar who said very little and smiled rarely.
[ترجمه گوگل]هم اتاقی سابق من یک محقق کیوانی بود که خیلی کم حرف می زد و به ندرت لبخند می زد
[ترجمه ترگمان]همخانه سابق من یک دانشمند saturnine بود که خیلی کم حرف می زد و به ندرت لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Artful, meantime, who was of a rather saturnine disposition, and seldom gave way to merriment when it interfered with business, rifled Oliver's pockets with steady assiduity.
[ترجمه گوگل]در عین حال، هنرمند، که دارای روحیات نسبتاً شهوانی بود، و به ندرت هنگامی که در تجارت دخالت می کرد، جای خود را به شادی می داد، با دقت مداوم جیب های الیور را تفنگ می زد
[ترجمه ترگمان]در این میان ناقلا که آدم rather بود و به ندرت پیش می آمد که در کار تجارت با پشت کار خود جیب های اولیور را خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The face was saturnine and swarthy, and the sensual lips seemed to be twisted with disdain.
[ترجمه گوگل]صورت کیوانی و چروک بود و لب های حسی از تحقیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]چهره اش تیره و تیره بود و لبان شهوانی به نظر می رسید که از تحقیر درهم رفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How evil he looked? The face was saturnine and swarthy, and the sensual lips seemed to be twisted with disdain .
[ترجمه گوگل]چقدر بد به نظر می رسید؟ صورت کیوانی و زبر بود، و لب های حسی از تحقیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]چقدر بد به نظر می رسید؟ چهره اش تیره و تیره بود و لبان شهوانی به نظر می رسید که از تحقیر درهم رفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My former roommingested was a saturnine scholar who said very little and smiled rarely.
[ترجمه گوگل]اتاقی سابق من یک محقق کیوانی بود که خیلی کم حرف می زد و به ندرت لبخند می زد
[ترجمه ترگمان]کارفرمای سابق من یک دانشمند خاموش و خاموش بود که خیلی کم حرف می زد و به ندرت لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A "Saturnine" disposition is typically humorless and somewhat grim.
[ترجمه گوگل]حالت "زحلی" معمولاً بی طنز و تا حدودی ترسناک است
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی \"Saturnine\" معمولا جدی و تاحدودی ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hugh Hungerford was slim and saturnine long-legged long-faced clad in faded finery.
[ترجمه گوگل]هیو هانگرفورد لاغر و با پاهای دراز کیوانی بود که با ظروف محو شده پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]هیو Hungerford لاغر و تیره بود و با صورت بلند و long که به زرق و برق و زرق و برق انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With Mr Heathcliff, grim and saturnine, on the one hand, and Hareton, absolutely dumb, on the other, I made a somewhat cheerless meal, and bid adieu early.
[ترجمه گوگل]با آقای هیتکلیف، تیره و تار و کیوانی، از یک سو، و هاریتون، کاملاً گنگ، از سوی دیگر، یک غذای تا حدودی بی نشاط درست کردم و زودتر خداحافظی کردم
[ترجمه ترگمان]آقای هیت کلیف در حالی که با قیافه عبوس و گرفته و گرفته و عبوس در یک دست و در طرف دیگر هیرتن نشسته بود و از طرف دیگر کاملا ساکت و عبوس بود، از من خواست که زود از خانه بیرون بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Actually she was every bit as curious about the saturnine mystery man as Candy.
[ترجمه گوگل]در واقع او به اندازه کندی در مورد مرد اسرارآمیز زحلی کنجکاو بود
[ترجمه ترگمان]در واقع او در مورد مرد مرموز و بی روح مثل آب نبات کنجکاو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dermatologists and plastic surgeons I interviewed noted that creases bestowing an angry or saturnine look (usually forehead furrows) on their bearers are particularly irksome.
[ترجمه گوگل]متخصصان پوست و جراحان پلاستیک که من با آنها مصاحبه کردم، خاطرنشان کردند که چین‌هایی که ظاهری خشمگین یا کیوانی (معمولاً شیارهای پیشانی) به حاملان خود نشان می‌دهند، بسیار آزاردهنده هستند
[ترجمه ترگمان]متخصص پوست خز و جراحان پلاستیک که با آن ها مصاحبه کرده ام، یادآور شده اند که چین و چروک چهره افسرده یا افسرده (معمولا شیارهای پیشانی)بر روی bearers به ویژه دردآور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوم (صفت)
bad, ghastly, grim, forbidding, ominous, fateful, inauspicious, dire, ill-fated, unlucky, infelicitous, saturnine

افسرده (صفت)
gloomy, depressed, glum, pensive, hypochondriac, cheerless, dejected, downhearted, broody, downbeat, heartless, low-spirited, withering, heavy-hearted, saturnine, woebegone

سنگین (صفت)
hard, serious, earnest, sober, laden, heavy, ponderous, burdensome, onerous, lumpish, lumpy, grave, hefty, weighty, cumbersome, loggy, logy, demure, unwieldy, saturnine, stodgy, weighted

عبوس (صفت)
moody, morose, sullen, stern, glum, sulky, grim, forbidding, ill-humored, cheerless, farouche, ill-humoured, ill-natured, saturnine, louring, surly

دلتنگ (صفت)
lone, depressed, down, sad, low-spirited, nostalgic, homesick, heavy-hearted, saturnine

سربی (صفت)
plumbic, plumbous, leaden, plumbeous, saturnine

انگلیسی به انگلیسی

• born under the planet saturn; affected from an astrological standpoint by saturn
gloomy, morose; melancholy; suffering from lead poisoning; caused by lead poisoning; due to the absorption of lead; sardonic; having a cynical aspect
someone who is saturnine is gloomy and unfriendly; a literary word.

پیشنهاد کاربران

کارتون بسیار خاطره انگیز و نوستالژیک ساتورنن، ماجراهای ساتورنن ) به فرانسوی: ( Les Aventures de Saturnin ) یک مجموعهٔ تلویزیونی فرانسوی برای کودکان است که بازیگران آن حیواناتی واقعی بوده و قهرمان آن جوجه
...
[مشاهده متن کامل]
اردکی به نام ساتورنن است. این سریال ۷۸ قسمتی در فاصلهٔ سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ از تلویزیون فرانسه ( ORTF ) پخش گردید.

بپرس