satiate

/ˈseɪʃɪeɪt//ˈseɪʃɪeɪt/

معنی: مشبع، سیر، اشباع شدن، سیر کردن
معانی دیگر: پر کردن، وازده کردن، دلزده کردن (از فرط سیری)، فرونشاندن، اغنا شده، اشباع شده (از خوراک یا لذت و غیره)، فروشناندن، اقناع شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: satiates, satiating, satiated
(1) تعریف: to satisfy completely, as a hunger or desire.
مترادف: fill, sate, satisfy
مشابه: appease, assuage, content, fulfill, gratify, quench, suffice

(2) تعریف: to glut or fill to excess; oversupply; surfeit.
مترادف: glut, gorge, sate, surfeit
مشابه: cloy, cram, fill, oversupply, saturate, stuff

- The guests were satiated after such a feast.
[ترجمه sara] پس از یک چنین ضیافتی تمام مهمانان سیر شدند.
|
[ترجمه گوگل] مهمانان پس از چنین ضیافتی سیر شدند
[ترجمه ترگمان] پس از آن ضیافت، مهمانان به خواب می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: satiated (adj.), satiation (n.)
• : تعریف: filled to satisfaction or to excess.
متضاد: insatiate

جمله های نمونه

1. The dinner was enough to satiate the gourmets.
[ترجمه گوگل]شام برای سیر کردن غذاخوری ها کافی بود
[ترجمه ترگمان]شام به اندازه کافی برای سیر کردن the کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It appears to be almost impossible to satiate those seeking recognition in large doses.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تقریباً غیرممکن است که کسانی را که به دنبال شناخت در مقادیر زیاد هستند، سیر کنیم
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که راضی کردن کسانی که به دنبال به رسمیت شناختن مقادیر زیاد هستند تقریبا غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More than 27 shops and nine restaurants will satiate your appetite for consumption.
[ترجمه حسین کتابدار] بالغ بر 27 فروشگاه و 9 رستوران، نیازهای مصرفی شما را تامین خواهند کرد.
|
[ترجمه گوگل]بیش از 27 مغازه و 9 رستوران اشتهای شما را برای مصرف سیر می کند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۲۷ فروشگاه و نه رستوران اشتهای شما برای مصرف را ارضا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This potent recipe seems to satiate the hunger of both shrubs and herbaceous subjects.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این دستور العمل قوی گرسنگی بوته ها و افراد علفی را سیر می کند
[ترجمه ترگمان]این دستور قوی به نظر می رسد گرسنگی هر دو بوته و علف را ارضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every year 40 or 50 idols appear to satiate pre-teen musical tastes.
[ترجمه گوگل]هر سال 40 یا 50 بت ظاهر می شود که ذائقه موسیقی قبل از نوجوانی را ارضا می کند
[ترجمه ترگمان]هر ساله ۴۰ یا ۵۰ نفر به نظر می رسد که tastes موسیقی پیش از نوجوانی را برآورده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The toilet thinks suddenly after old gentleman is satiate, ask a service unripe toilet is in?
[ترجمه گوگل]توالت ناگهان فکر می کند بعد از سیر شدن آقای پیر، بپرسید یک سرویس بهداشتی نارس است؟
[ترجمه ترگمان]توالت ناگهان فکر می کند که بعد از آن مرد پیر سیر می شود و از یکی از توالت unripe استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Light beer fails to satiate drinkers because it doesn't taste as good as the real one.
[ترجمه گوگل]آبجو سبک نمی تواند مصرف کنندگان را سیر کند زیرا طعم آن به خوبی آبجو واقعی نیست
[ترجمه ترگمان]آبجو سبک به مصرف کنندگان می خورد، زیرا طعم آن به اندازه واقعی خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Masses not only can satiate, and lickerish good after lubricious fragrance.
[ترجمه گوگل]توده ها نه تنها می توانند سیر کنند، و پس از عطر روان کننده، خوب هم می شوند
[ترجمه ترگمان]Masses نه تنها می توانند satiate را ارضا کنند و lickerish را پس از عطر lubricious ارضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What better to satiate some pre - election hunger pangs than a belly full of media attention?
[ترجمه گوگل]چه چیزی بهتر از یک شکم پر از توجه رسانه ها برای رفع گرسنگی های پیش از انتخابات؟
[ترجمه ترگمان]چه بهتر است که گرسنگی پیش از انتخابات را بیش از یک شکم پر از توجه رسانه ها ارضا کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Edinburgh International Festival offers enough choice to satiate most appetites.
[ترجمه گوگل]جشنواره بین المللی ادینبورگ انتخاب کافی برای سیر کردن بیشتر اشتها ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]جشنواره بین المللی ادینبورگ انتخاب کافی برای satiate اشتها را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is satiate that I feel intrigue against each other still has a reason maintain.
[ترجمه گوگل]این راضی است که من احساس می کنم توطئه علیه یکدیگر هنوز هم دلیلی دارد
[ترجمه ترگمان]It که من احساس توطئه چینی علیه یکدیگر را دارم، هنوز دلیلی برای حفظ آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Market easier reflect now satiate export shipment.
[ترجمه گوگل]بازار آسان تر منعکس کننده اکنون محموله صادراتی را سیر کنید
[ترجمه ترگمان]اکنون بازار صادرات محصولات صادراتی خود را آسان تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cat is satiate sleep after warming, want to catch mouse not at all.
[ترجمه گوگل]گربه خواب سیری بعد از گرم شدن، می خواهید برای گرفتن موش در همه
[ترجمه ترگمان]گربه پس از گرم شدن گرما خواب خود را ارضا می کند و می خواهد موش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In review a novel, you shall try to titillate rather than satiate the reader's interest.
[ترجمه گوگل]در بررسی یک رمان، باید سعی کنید به جای ارضای علاقه خواننده، تیتراژ کنید
[ترجمه ترگمان]در مرور یک رمان، شما باید سعی کنید به جای ارضای توجه خواننده، سعی کنید titillate را ارضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشبع (صفت)
abrim, medicated, heaped, impregnated, replete, satiate

سیر (صفت)
satiate, full, deep, satisfied, tired, somber, sombre, sombrous, having eaten enough, having had enough

اشباع شدن (فعل)
satiate

سیر کردن (فعل)
satiate, feed, fill, go, move, travel, walk, tour, sate, glut, rotate, revolve, cloy, roam, give to eat, saturate

تخصصی

[خاک شناسی] نزداشباع شدن

انگلیسی به انگلیسی

• fully satisfy a desire or appetite; gorge, overfill, glut, sate
filled to satiety, saturated, gratified, glutted
if something such as food or pleasure satiates you, you have so much of it that you become tired of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To satisfy or fulfill a desire, appetite, or need completely. 🍽️ 😋
🔍 مترادف: Satisfy
✅ مثال: After a large meal, he felt satiated and no longer hungry.
ارضاء شدن
To satiate something means to satisfy it completely. It is often used in the context of hunger or thirst, but it can also be used to describe other needs or desires. For example, someone might say that they satiated their curiosity or their desire for adventure.
...
[مشاهده متن کامل]

فعل، اغلب بصورت مجهول، رسمی
به معنای ارضا یا سیر شدن کامل چیزی است. اغلب در زمینه گرسنگی یا تشنگی استفاده می شود، اما می تواند برای توصیف نیازها یا خواسته های دیگر نیز استفاده شود. به عنوان مثال، ممکن است کسی بگوید که کنجکاوی یا میل خود به ماجراجویی را برطرف کرده است.
بر طرف شدن نیاز یا تمایلی
He drank greedily until his thirst was satiated.
I ate a big dinner and now I am satiated.
The hiker drank from the stream until his thirst was satiated.
The scientist's curiosity was satiated when she made a breakthrough discovery.
The explorer's desire for adventure was satiated when he reached the top of Mount Everest.
Synonyms
fill
sate/ formal or literary
satisfy ( WANTING )

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/satiate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : satiate / sate
✅️ اسم ( noun ) : satiety / satiation
✅️ صفت ( adjective ) : satiable / satiated
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس