sanction

/ˈsæŋkʃn̩//ˈsæŋkʃn̩/

معنی: تصویب، فرمان، جواز، ضمانت اجرایی قانون، فتوای کلیسایی، تایید رسمی، دارای مجوز قانونی دانستن، ضمانت اجرایی معین کردن
معانی دیگر: اجازه، رخصت، دستور، رواکرد، تشویق، حمایت، تصدیق، تایید، پذیرش، ضمانت اجرایی، (قانون و غیره) قوت، اعتبار، پشتبند، پایندانی، هر چیز الزام آور (به ویژه از نظر اخلاقی)، بازدارنده، قید، پایبند، اقدام قهرآمیز (معمولا از سوی چند کشور علیه کشور خاطی)، مجازات، (معمولا جمع) اقدام وادار کننده (مثلا بایکوت برای مجبور کردن)، تحریم، اجازه دادن، مجاز شمردن، تصویب کردن، تصدیق کردن، پذیرفتن، تایید کردن، (مهجور) قانون، حکم رسمی، سوگند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an official or authoritative approval, as of an action, behavior, or the like; permission.
مترادف: approval, authorization, consent, imprimatur, leave, license, permission, warranty
متضاد: interdict
مشابه: approbation, blessing

- Under pressure from citizen groups, the city council refused to give sanction to the building project.
[ترجمه گنج جو] تحت تاثیر فشار انجمن های شهری مقامات شهر از اعطای مجوزبه برنامه ی ساخت و ساز خودداری کردند.
|
[ترجمه گوگل] شورای شهر تحت فشار گروه‌های شهروندی از تصویب پروژه ساختمانی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] شورای شهر تحت فشار گروه های شهروندی از پذیرش پروژه ساخت خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: societal or public support for an action, course of action, or behavior.
مترادف: approval, assent, consent

- The president's decision had the sanction of the people.
[ترجمه گوگل] تصمیم رئیس جمهور مورد تایید مردم بود
[ترجمه ترگمان] تصمیم رئیس جمهور به تصویب مردم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: something intended to ensure compliance with a law, such as a penalty for disobedience.
مترادف: determent, penalty

- Sanctions are in place to prevent such shady dealings.
[ترجمه گوگل] تحریم ها برای جلوگیری از چنین معاملات پنهانی اعمال شده است
[ترجمه ترگمان] تحریم ها به منظور جلوگیری از چنین معاملات مشکوکی انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a principle, consideration, or influence that lends binding force to a moral law, rule of conduct, or the like.

(5) تعریف: an official decree or law.

(6) تعریف: an action taken by one or more nations and designed to force another nation to comply with a legal, ethical, or moral code.

- The Council will impose sanctions on the small country if it continues to violate international laws.
[ترجمه گوگل] اگر این کشور کوچک به نقض قوانین بین المللی ادامه دهد، شورا تحریم هایی را علیه این کشور اعمال خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] این شورا اگر به نقض قوانین بین المللی ادامه دهد، تحریم هایی را در کشور کوچک اعمال خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Trade has resumed now that economic sanctions have been lifted.
[ترجمه گوگل] اکنون که تحریم های اقتصادی برداشته شده است، تجارت از سر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان] تجارت اکنون از سرگرفته است که تحریم های اقتصادی برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sanctions, sanctioning, sanctioned
مشتقات: sanctionable (adj.), sanctioned (adj.), sanctioner (n.)
(1) تعریف: to authorize or permit; allow.
مترادف: allow, authorize, empower, permit, warrant
متضاد: interdict
مشابه: accredit, approve, countenance, endorse, entitle, legalize, license, pass, privilege, ratify

- She sanctioned her son to sell her house and her other property.
[ترجمه گوگل] او پسرش را برای فروش خانه و سایر اموالش تحریم کرد
[ترجمه ترگمان] به پسرش اجازه داد خانه اش و املاک دیگر را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to approve of; support.
مترادف: allow, approve, back, endorse
مشابه: condone, consent, countenance, encourage, hold a brief for, OK, ratify, support

- The school does not sanction such behavior, and I can assure you that those who took part will be punished.
[ترجمه گوگل] مدرسه چنین رفتاری را تایید نمی کند و من می توانم به شما اطمینان دهم که کسانی که شرکت کردند مجازات خواهند شد
[ترجمه ترگمان] این مدرسه چنین رفتاری را تصویب نمی کند و من می توانم به شما اطمینان بدهم که آن هایی که شرکت کرده اند مجازات خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. azarpad company will not sanction these expenditures
شرکت آذرپاد این هزینه ها را نخواهد پذیرفت.

2. norooz ceremonies have the sanction of tradition
اعتبار مراسم نوروز ناشی از سنت است.

3. the government gave its sanction to what he had done
دولت عمل او را مورد تایید قرار داد.

4. fear of criticism is a good sanction
ترس از انتقاد بازدارنده ی خوبی است.

5. the refusal to buy is a sanction which will awaken price gougers
خودداری از خرید تحریمی است که گران فروشان را بیدار خواهد کرد.

6. this book has been reprinted without the author's sanction
این کتاب بدون اجازه ی نویسنده تجدید چاپ شده است.

7. The conference gave its official sanction to the change of policy.
[ترجمه گوگل]کنفرانس تصویب رسمی خود را به تغییر سیاست داد
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس اجازه رسمی خود را به تغییر سیاست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We received sanction to proceed with our plans.
[ترجمه گوگل]ما تحریم شدیم تا به برنامه های خود ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما موافقت کردیم که نقشه هامون رو ادامه بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He may now be ready to sanction the use of force.
[ترجمه گوگل]او اکنون ممکن است آماده تحریم استفاده از زور باشد
[ترجمه ترگمان]او اکنون می تواند برای تصویب استفاده از زور آماده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They tried to get official sanction for the scheme.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند برای این طرح مجوز رسمی بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند تا برای این طرح حکم رسمی بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Official sanction has not yet been given.
[ترجمه گوگل]هنوز مجوز رسمی صادر نشده است
[ترجمه ترگمان]تصویب رسمی هنوز اعلام نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book was translated without the sanction of the author.
[ترجمه گوگل]این کتاب بدون تایید نویسنده ترجمه شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب بدون تصویب نویسنده ترجمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apparently, the aide had acted without White House sanction.
[ترجمه گوگل]ظاهراً دستیار بدون تحریم کاخ سفید عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]ظاهرا دستیار بدون تایید کاخ سفید عمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No decision can be taken without the sanction of the complete committee.
[ترجمه گوگل]هیچ تصمیمی بدون تایید کمیته کامل نمی تواند اتخاذ شود
[ترجمه ترگمان]بدون تایید کمیته کامل هیچ تصمیمی اتخاذ نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Prison is the best sanction against a crime like this.
[ترجمه گوگل]زندان بهترین مجازات برای چنین جنایتی است
[ترجمه ترگمان]زندان، بهترین تایید در برابر همچین جنایتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The fear of ridicule is a very effective sanction.
[ترجمه Mrjn] ترس از تمسخر یک بازدارنده ی بسیار موثر است .
|
[ترجمه گوگل]ترس از تمسخر یک تحریم بسیار مؤثر است
[ترجمه ترگمان]ترس از تمسخر یک حکم بسیار موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The ultimate sanction will be the closure of the restaurant.
[ترجمه گوگل]تحریم نهایی تعطیلی رستوران خواهد بود
[ترجمه ترگمان]حکم نهایی بسته شدن رستوران خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The church refused to sanction the king's second marriage.
[ترجمه گوگل]کلیسا از تایید ازدواج دوم پادشاه خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]کلیسا از تصویب ازدواج دوم پادشاه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

فرمان (اسم)
order, bill, word, edict, precept, instruction, command, decree, mandate, commission, errand, institute, sanction, ordonnance, charter, steering wheel, commandment, ordinance, handlebar, rescript

جواز (اسم)
pass, immunity, permit, sanction, paper, license, laissez-passer

ضمانت اجرایی قانون (اسم)
sanction

فتوای کلیسایی (اسم)
sanction

تایید رسمی (اسم)
sanction

دارای مجوز قانونی دانستن (اسم)
sanction

ضمانت اجرایی معین کردن (فعل)
sanction

تخصصی

[حقوق] تصدیق کردن، تأیید کردن، تصویب کردن، تجویز کردن، جریمه، مجازات، ضمانت اجرا، تحریم، تصدیق، تأیید، تصویب، تجویز

انگلیسی به انگلیسی

• permission, authorization; approve; penalty imposed for disobedience of a law; bonus or reward given for obedience of a law; policy or principle designed to enforce a law
approve, authorize; endorse, ratify; penalize or encourage as a means of enforcing a law
if someone in authority sanctions an action or practice, they officially approve of it and allow it to be done. verb here but can also be used as an uncount noun with a supporting word or phrase. e.g. some months later our proposal was given official sanction. sanctions
a sanction is a severe course of action which is intended to make people obey the law.
sanctions are measures taken by countries to restrict trade and official contact with a country that has broken international law.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A penalty or punishment for disobeying a law or rule, or official approval for an action ⚖️✔️
🔍 مترادف: Penalty
✅ مثال: The country faced international sanctions for violating trade agreements.
تحریم؛ مجازات؛ وضع کردن تحریم یا مجازات
مجوز یا تایید رسمی برای یک اقدام؛ رسما مجوز دادن یا تایید کردن برای ( انجام یک عمل )
این واژه سر جمع ۳ معنی کلی میده :
تحریم کردن ( یک شرکت یا کشور یا شخص ) مترادف boycott و embargo
جریمه ای که ضامن اجرای یک قانون هست معادل penalty
مجوز رسمی که معادل authorization هست
تصویب، تأیید، تحریم
The government imposed sanctions on the country.
دولت تحریم ها را بر روی کشور اعمال کرد.
تحریم ( اسم )
مجوز دادن ( فعل )
1. تحریم
2. تصویب ( رسمی ) / تایید ( رسمی ) / اجازه ( مجوز )
3. تصویب کردن/ تایید کردن
4. مجازات
تایید. تصویب کردن
توی دوره های زبان انگلیسی معنی اصلی این کلمه "تحریم" است و اگه یک وقت معنی تحریم به جمله شما نخورد از معانی دیگر کمک بگیرید
sanction:
1 - official permission, approval, or acceptance
تصویب ( رسمی )
اجازه ( رسمی )
پذیرش ( رسمی )
2 ) مجازات ( =punishment )
sanctions:
تحریم
impose sanctions = تحریم کردن
lift sanctions = برداشتن تحریم
skirt sanctions = دور زدن تحریم
بازخورد
ضمانت
Sanction
در اقتصاد به معنی : تحریم
***********************
محکوم کردن ، محروم کردن
تحریم ضمانت اجرایی
عجیب است که این واژه در جایگاه فعل و اسم می تواند دو معنی کاملا متضاد داشته باشد:
1 - در جایگاه فعل: مجوز دادن
2 - در جایگاه اسم: تحریم
محکوم کردن، محروم کردن
طرد شدگی
impose sanction : تحریم کردن
skirt sanction : تحریم را دور زدن
leave sanction : تحریم را برداشتن
They must lift the sanctions اونا باید تحریم هارو بر دارن
تحریم - تحریم کردن
در اقتصاد: تحریم.
در پروژه: تصویب، جواز.
معمولا در پروژه های نفت و گاز بعد از مهندسی پایه تصمیم نهایی اخذ میشود که آیا پروژه اجرا بشود یا خیر؟ لذا معمولا بعد از مهندسی پایه تصویب نامه نهایی اجرای پروژه اعلام میگردد.
مجازات و یا اقدام تنبیهی

تحریم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس