sanctimonious

/ˌsæŋktəˈmoʊniəs//ˌsæŋktɪˈməʊnɪəs/

معنی: مقدس نما
معانی دیگر: مذهبی نما، جانمازآبکش، سالوس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sanctimoniously (adv.), sanctimoniousness (n.)
• : تعریف: pretending to be pious or righteous; assuming an air of holiness or moral superiority.
مترادف: holier-than-thou, pious, righteous
متضاد: unsanctimonious
مشابه: goody-goody, pharisaic, pietistic, priggish, self-righteous

- That old hypocrite is so sanctimonious in his sermons to the children.
[ترجمه سعید رم] چقدر آن ریاکار پیر درموعظه هایش به بچه ها جا نماز آب می کشد!!
|
[ترجمه گوگل] آن پیر منافق در خطبه هایش برای بچه ها خیلی مقدس است
[ترجمه ترگمان] این ریاکاری قدیمی آنقدر بس است که برای بچه ها موعظه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I wish she'd stop being so sanctimonious.
[ترجمه زباری] ای کاش که دیگه از این مقدس نما بازی دست برداره.
|
[ترجمه گوگل]کاش دست از این قدر مقدس بودن بردارد
[ترجمه ترگمان]ای کاش دست از اینکه این قدر مقدس نما بازی در بیاره دست بردار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He writes smug, sanctimonious waffle.
[ترجمه زباری] او نوشته های چرت و پرت های مغرورانه و مقدس نمایانه ای می نویسد .
|
[ترجمه گوگل]او وافل از خود راضی و مقدس می نویسد
[ترجمه ترگمان]اون خودخواه و خرفت می نویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the arbitration, the state was repulsively sanctimonious.
[ترجمه گوگل]در داوری، دولت به طرزی تنفر آمیز مقدس بود
[ترجمه ترگمان]در داوری، دولت بسیار عبوس و عبوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I wonder what happened to all the sanctimonious talk about putting his family first for the first time in his life?
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چه اتفاقی برای این همه صحبت های مقدس در مورد قرار دادن خانواده اش برای اولین بار در زندگی اش افتاد؟
[ترجمه ترگمان]نمی دانم برای اولین بار در زندگیش چه اتفاقی برای خانواده اش افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't be so sanctimonious Helen! I'll live my life the way I want to live it.
[ترجمه گوگل]اینقدر مقدس نباش هلن! من زندگی ام را آنگونه که می خواهم زندگی خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]این قدر دست پاچه نشو، هلن! زندگی من طوری است که دلم می خواهد زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He writes smug, sanctimonious rubbish.
[ترجمه گوگل]او آشغال های از خود راضی و مقدس می نویسد
[ترجمه ترگمان]اون خودخواه و کودن مینویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many sanctimonious speeches were made about the need for honesty in government.
[ترجمه گوگل]سخنرانی های تقدس آمیز زیادی در مورد لزوم صداقت در حکومت انجام شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی های زیادی در مورد نیاز به صداقت در دولت انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moodie looked sanctimonious whilst Scawsby could hardly hide his crows of triumph.
[ترجمه گوگل]مودی مقدس به نظر می رسید در حالی که اسکاوزبی به سختی می توانست کلاغ های پیروزی خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]whilst که به زحمت می توانست crows پیروزی خود را پنهان کند، sanctimonious به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nowadays he is a sanctimonious old man seemingly unaware of his own involvement in the problems of his family.
[ترجمه گوگل]این روزها او پیرمردی مقدس است که ظاهراً از دخالت خودش در مشکلات خانواده اش بی خبر است
[ترجمه ترگمان]این روزها او مردی عبوس و عبوس است که ظاهرا از دخالت خود در مسائل خانواده اش بی اطلاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This doctor is a dissembler, apparently be sanctimonious, actual begin is cruel - hearted poison.
[ترجمه گوگل]این دکتر یک معترض است، ظاهراً مقدس باشد، شروع واقعی ظالمانه است - سم دل
[ترجمه ترگمان]این دکتر dissembler است که ظاهرا مقدس نما است و شروع به شروع این کار سمی و بی رحما نه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's that sanctimonious air that people can't stand.
[ترجمه گوگل]این هوای مقدس است که مردم نمی توانند آن را تحمل کنند
[ترجمه ترگمان]این همان هوایی است که مردم نمی توانند تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You do not have to be so sanctimonious to prove that you are devout.
[ترجمه گوگل]برای اثبات اینکه دیندار هستید، لازم نیست آنقدر مقدس باشید
[ترجمه ترگمان]لازم نیست اینقدر مقدس نما بازی در بیاری که ثابت کنی تو devout
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You sanctimonious little hypocrite!
[ترجمه گوگل]ای منافق کوچک مقدس!
[ترجمه ترگمان]ای ریاکار little!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was about to say, Harry, that I was accused by some friends last night of being sanctimonious.
[ترجمه گوگل]میخواستم بگم هری دیشب از طرف بعضی از دوستان به مقدس نمایی متهم شدم
[ترجمه ترگمان]می خواستم بگم: هری، من دیشب با چند تا از دوستاش رو متهم به این کار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقدس نما (صفت)
sanctimonious

انگلیسی به انگلیسی

• self-righteous, pretending to be pious
someone who is sanctimonious tries to appear deeply religious or virtuous; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

Sanctimonious : حق به جانب، خوداخلاقی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sanctimoniousness / sanctimony
✅️ صفت ( adjective ) : sanctimonious
✅️ قید ( adverb ) : sanctimoniously
خشکه مقدس
زاهدمآبانه
زاهد مآب
زهدفروشانه
زهدفروش
قداست مآبانه
قدیس وار
قدیس خصال
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
- مقدس مآب
- کسی که مقدس بودن خود را به رخ دیگران می کشد
- یعنی کسی که حساسیت های بزرگ تر و بیشتر از خدا و پیغمبر دارد
ک

بپرس