1. symptomatic treatment
درمان هم افتی (نشانهای)
2. to be symptomatic of
نشانهی چیزی بودن
3. this sore is symptomatic of syphilis
این زخم علامت سفلیس است.
4. changes in the vegetation were symptomatic of great geographic changes
دگرگونیهای گیاهان نشانهی دگرگونیهای بزرگ جغرافیایی بودند.
5. Jealousy within a relationship is usually symptomatic of low self-esteem in one of the partners.
[ترجمه ترگمان]حسادت در یک رابطه معمولا نشانهای از عزتنفس پایین در یکی از شرکا است
[ترجمه گوگل]حسادت در یک رابطه معمولا نشانه عزت نفس پایین در یکی از شرکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Do you think violence is symptomatic of our times?
[ترجمه Bahar] آیا فکر می کنید خشونت بیماری قرن ما است؟|
[ترجمه ترگمان]آیا فکر میکنید خشونت نشانه زمان ما است؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید خشونت علامت گذاری زمان ما است؟
[ترجمه شما] ...