switcheroo


تغییر ناگهانی، عمل معکوس

جمله های نمونه

1. Make the switcheroo before you leave. I feel sorry for the next customer that orders French fries!
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن، کلید را انجام دهید برای مشتری بعدی که سیب زمینی سرخ کرده سفارش می دهد متاسفم!
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بری، switcheroo درست کن برای مشتری بعدی که سیب زمینی سرخ کرده سفارش می دهد متاسفم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is known as the "switcheroo. "
[ترجمه گوگل]این به عنوان "switcheroo" شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این به عنوان \"switcheroo\" شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. From the beginning, give yourself a perfect Switcheroo!
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا یک Switcheroo کامل به خود بدهید!
[ترجمه ترگمان]از همون اول، به خودت یه \"Switcheroo\" عالی نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The object of Switcheroo Deluxe is to click on sets of the same color in numbers of 2 or more to clear sections of the game screen so it's quite simple to figure it out.
[ترجمه گوگل]هدف Switcheroo Deluxe این است که روی مجموعه‌های همرنگ به تعداد 2 یا بیشتر کلیک کنید تا بخش‌هایی از صفحه بازی پاک شود، بنابراین تشخیص آن بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]هدف Switcheroo Deluxe این است که روی مجموعه هایی از رنگ های ۲ یا بیشتر در قسمت های صاف صفحه بازی کلیک کرده تا کاملا ساده باشد که آن را تشخیص دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unlike ELECTION, which at least built sympathy for Lok's team until it pulled a switcheroo in the last third, ELECTION 2 has no sympathy for anyone.
[ترجمه گوگل]برخلاف ELECTION، که حداقل برای تیم لوک همدردی ایجاد کرد تا زمانی که در یک سوم پایانی یک سوئیچ را به دست آورد، ELECTION 2 هیچ همدردی با کسی ندارد
[ترجمه ترگمان]بر خلاف انتخابات، که حداقل برای تیم Lok همدردی ساخته بود، تا اینکه در سوم، انتخابات دو برابر شد، هر دو برای کسی دلسوزی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) unexpected change in attitude, sudden switch in position or action

پیشنهاد کاربران

"To pull the old switcheroo" :
to make a surprising, unexpected, or deceptive swap, change, variation, or reversal. It is often used in reference to an act of intentionally or unintentionally swapping two objects.
مثل وقتی که توی شعبده بازی جای دو تا چیزو با هم عوض میکنن.
کلک رشتی

بپرس