sweaty

/ˈsweti//ˈsweti/

خیس و دارای بوی عرق، وابسته به یا مانند عرق بدن، عرق آور، معرق، خوی انگیز، ژف انگیز، عرق کرده، پوشیده از عرق، عرق ریز، خویگین، ژفگین، خیس عرق، خوی کرده، عرقی، خوی اور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sweatier, sweatiest
مشتقات: sweatily (adv.), sweatiness (n.)
(1) تعریف: moist or covered with sweat.

(2) تعریف: of or indicating sweat.

- a sweaty smell
[ترجمه گوگل] بوی عرق
[ترجمه ترگمان] بوی عرق کرده،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: causing sweat.

- a sweaty job
[ترجمه گوگل] یک کار عرق کرده
[ترجمه ترگمان] شغل عرق کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sweaty odor
بوی عرق مانند

2. hessam's sweaty socks
جوراب های گند عرقی حسام

3. a hot sweaty day
یک روز گرم عرق آور

4. Ugh! You're all sweaty and horrible!
[ترجمه گوگل]اوه همه شما عرق کرده و وحشتناک هستید!
[ترجمه ترگمان]! اه تو خیس عرق هستی و وحشتناک!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her forehead was sweaty from the pain she was in.
[ترجمه گوگل]پیشانی اش از دردی که داشت عرق کرده بود
[ترجمه ترگمان]پیشانیش از دردی که به تن کرده بود عرق کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was hot and sweaty and had a racing heart.
[ترجمه گوگل]گرم و عرق کرده بود و قلبش تند بود
[ترجمه ترگمان]داغ بود و عرق کرده بود و ضربان قلب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I tore my sweaty clothes off and jumped into the shower.
[ترجمه گوگل]لباس های عرق کرده ام را پاره کردم و پریدم داخل دوش
[ترجمه ترگمان]لباس هایم را پاره کردم و به زیر دوش پریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was sweaty work, under the hot sun.
[ترجمه گوگل]کار عرق ریخته بود، زیر آفتاب داغ
[ترجمه ترگمان]خیس عرق بود، زیر آفتاب سوزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yeah, my body is sweaty.
[ترجمه گوگل]آره بدنم عرق کرده
[ترجمه ترگمان] آره، بدنم عرق کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was boiling hot and sweaty.
[ترجمه گوگل]داغ و عرق کرده بودم
[ترجمه ترگمان]داغ و عرق کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The river proves a godsend for the sweaty, sun-dazzled tourist.
[ترجمه گوگل]این رودخانه یک موهبت الهی برای گردشگران عرق کرده و خیره شده از نور خورشید است
[ترجمه ترگمان]این رودخانه از یک گردشگر عرق کرده، آفتاب زده، یک موهبت الهی محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The usherette was untrained in spotting sweaty palms.
[ترجمه گوگل]آشرت در تشخیص کف دست های عرق کرده آموزش ندیده بود
[ترجمه ترگمان]The در تشخیص کف دست های عرق کرده آموزش ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He wiped his sweaty palm.
[ترجمه گوگل]کف دست عرق کرده اش را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]کف دستش را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Domroes furrowed his sweaty brows, closed his eyes and began praying harder.
[ترجمه گوگل]دومروس ابروهای عرق کرده اش را در هم کشید، چشمانش را بست و سخت تر شروع به دعا کرد
[ترجمه ترگمان]Domroes ابروهایش را درهم کشید و چشمانش را بست و شروع به دعا خواندن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A grin was forming on my sweaty face.
[ترجمه گوگل]پوزخندی روی صورت عرق کرده ام شکل گرفته بود
[ترجمه ترگمان]لبخندش روی صورت خیس عرق من شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• covered with perspiration; causing perspiration; laborious, hard, difficult
a sweaty place or activity makes you sweat because it is hot or tiring.
if your clothing or body is sweaty, it is soaked or covered with sweat.

پیشنهاد کاربران

exuding, soaked in, or inducing sweat
بوگندو، عرق کرده
عرق کردن
I am sweaty😥
عرق آلوده ، خوی آورده ، خوی کرده

بپرس