surviving

جمله های نمونه

1. 'How are you these days?' 'Oh, surviving. '
[ترجمه A.A] این روزها چطوری؟ اوه میگذرونم
|
[ترجمه پارسا سپهری] پشت سر گذاشتن
|
[ترجمه گوگل]'این روزها چطوری؟' اوه، زنده ماندن '
[ترجمه ترگمان]این روزا حالت چطوره؟ اوه، نجات پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The town hall is the only edifice surviving from the fifteenth century.
[ترجمه گوگل]تالار شهر تنها بنای باقی مانده از قرن پانزدهم است
[ترجمه ترگمان]تالار شهر تنها بنای بازمانده از قرن پانزدهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ceremony was attended by many of the surviving veterans of World War II.
[ترجمه گوگل]در این مراسم بسیاری از جانبازان بازمانده جنگ جهانی دوم حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان بازمانده از جنگ جهانی دوم در این مراسم حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The succession passed to the nearest surviving relative.
[ترجمه گوگل]جانشینی به نزدیکترین بستگان بازمانده منتقل شد
[ترجمه ترگمان]جانشینی به نزدیک ترین خویشاوند زنده منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They spent two months in the jungle, surviving on small animals and fruit.
[ترجمه گوگل]آنها دو ماه را در جنگل گذراندند و با حیوانات کوچک و میوه زنده ماندند
[ترجمه ترگمان]ان ها دو ماه را در جنگل گذراندند و بر روی حیوانات و میوه ها باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was the last surviving member of the family.
[ترجمه گوگل]او آخرین بازمانده خانواده بود
[ترجمه ترگمان]او آخرین عضو بازمانده خانواده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prime minister succeeded in surviving the challenge to his authority.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر موفق شد از چالش قدرت خود جان سالم به در ببرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر موفق شد تا از مبارزه با قدرت خود جان سالم به در ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The chances of surviving a fall under a train are almost nil.
[ترجمه گوگل]شانس زنده ماندن از سقوط زیر قطار تقریباً صفر است
[ترجمه ترگمان]شانس زنده ماندن در زیر یک قطار تقریبا صفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He described the difficulties of surviving for four months as a captive.
[ترجمه گوگل]او سختی های چهار ماه زنده ماندن را در اسارت عنوان کرد
[ترجمه ترگمان]وی دشواری های حفظ جان خود را به مدت چهار ماه به عنوان اسیر شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The odds against him surviving are incredible.
[ترجمه گوگل]احتمال زنده ماندن او باورنکردنی است
[ترجمه ترگمان]شانس زنده ماندن او باور نکردنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The doctors gave him little chance of surviving the night.
[ترجمه گوگل]پزشکان به او شانس کمی برای زنده ماندن در شب دادند
[ترجمه ترگمان]دکترها به او فرصت کمی برای نجات دادن شب دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Surviving tough times can really deepen your relationship.
[ترجمه گوگل]زنده ماندن در دوران سخت واقعاً می تواند رابطه شما را عمیق تر کند
[ترجمه ترگمان]زمان سخت باقی مانده می تواند واقعا رابطه شما را عمیق تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chances of a planet surviving a supernova always looked terribly slim.
[ترجمه گوگل]شانس زنده ماندن یک سیاره از یک ابرنواختر همیشه بسیار کم به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]احتمال زنده ماندن یک سیاره از ابر نو اختر به طرز وحشتناکی لاغر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's the world's oldest surviving ship.
[ترجمه گوگل]این قدیمی ترین کشتی بازمانده جهان است
[ترجمه ترگمان]این قدیمی ترین کشتی نجات دنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More and more people are surviving heart attacks.
[ترجمه گوگل]افراد بیشتری از حملات قلبی جان سالم به در می برند
[ترجمه ترگمان]افراد بیشتر و بیشتری از حملات قلبی جان سالم به در می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remaining alive, outliving; outlasting, persisting, lasting

پیشنهاد کاربران

( پس از مرگ دیگری ) زنده ماندن، بیشتر زنده بودن از، گور گذاشتن
پشت سر گذاشتن
دوام آوردن
Alive می شه زنده سرحال نمیشه بازمانده
Living می شه زندگی زنده و جاودانگی که با surviving متفاوتند و لی مابقی معانی درست است
Adjective :
زنده
در قید حیات
بازمانده
باقیمانده
دوام آورده
Living
Alive
Lasting
برجای مانده
بازمانده
باقی مانده

بپرس